به نظر می رسد که در کشاکشهای سیاسی نیاز به تصحیح فرآیندها جای خود را به تاکید بر اصلاحاتی داده است که اجرای آنها ممکن به نظر نمی رسد. وقت آن رسیده است که نگاهی به تاریخ بیاندازیم.

این روزها بیش از و پیش از اصلاح ما نیازمند تصحیح در فرآیند سیاستگذاری اقتصادی و شیوه های مدیریت و روند قضایی هستیم تا با فساد گسترده ای که کشتی اقتصاد کشور را به گل می نشاند مقابله کنیم و روح تازه ای به فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی در کشور بدمیم.

هر کس که تاریخ را مطالعه کرده باشد٬ می داند که برخلاف باور عمومی نظام پارلمانی بریتانیا در قرنهای هجده و هفده دمکراتیک یا مردم سالار نبوده است. این درست است که در این زمان انگلستان دارای مجلس عوام است و نمایندگان این مجلس از طریق انتخابات برگزیده می شوند٬ ولی جز اقلیتی سفیدپوست و زمیندار که معتقد و مومن به کلیسای انگلیکن هستند که رهبر معنویش پادشاه یا ملکه انگلستان می باشد٬ کسی حق رای دادن ندارد. پس چگونه است که این نظام که در آن عده محدودی حق برگزیدن و برگزیده شدن دارند٬ دوام می آورد و تلاطمات کشورهایی مانند فرانسه و اسپانیا را تجربه نمی کند؟‌

اندیشمندان بسیاری به این پرسش اندیشیده اند. از میان آنها فوکویاما به نکته جالبی اشاره می کند. او توانایی یک نظام برای تصحیح خود را یکی از نیازهای اصلی پایداری سیاسی و ماندگاری آن نظام می داند. او با مطالعه تاریخ بریتانیا به این نتیجه می رسد که علیرغم آنکه افرادی که صلاحیت انتخاب شدن و انتخاب کردن را داشته اند محدود و معدود بوده اند٬ باز ایشان توان تصحیح اشتباهات و استیضاح دولتهای ناصالح و عزل فرماندهان فاسد را داشته اند. مثالی که فوکویاما به آن اشاره می کند٬ دوک مارلبرو قهرمان جنگهای جانشینی و فاتح نبرد بلنهایم است که جد اعلای وینستون چرچیل مشهور است. او که قهرمان نظامی و سرداری فاتح به شمار می آمد در اختلاس از منابع اختصاص داده شده به ارتشش شهره بود (و کاخ بلنهایم را با این اختلاسها ساخت٬‌که هنوز پا برجاست). فتوحات و تواناییهای دوک مارلبرو مانع از آن نشد که پارلمان او را احضار نکند و به دلیل فساد گسترده برکنار ننماید و به بازنشستگی اجباری نفرستد.

این روند در دهه های بعد هم دنبال می شود. با وجود آنکه پرداخت رشوه برای ارتقاء مقام و ترفیع درجه در انگلستان تا قرن نوزدهم مرسوم می ماند٬ دولتها و اعضای مجلس عوام در عزل دریاسالاران و فرمانداران و قضات فاسد ناکارآمد به خود تردید راه نمی دهند. برای همین است که در این قرون شاهد ظهور اشراف زادگانی هستیم که علیرغم فقر به دلیل تواناییهایشان به مقامات رفیعی می رسند و امپراتوری بریتانیا را گسترش می دهند. این توانایی تصحیح به سیاستگذاری اقتصادی تعمیم داده می شود و علیرغم بحرانهای مختلف حکومت هیچوقت دچار تزلزل ناشی از بحرانهای اقتصادی نمی شود. حال أنکه در فرانسه رسوایی و کلاهبرداری به نام ملکه در قرن هجدهم به تزلزل سیاسی و انقلاب کبیر فرانسه در انتهای این قرن کمک کرد.

در کنار این رفتار سیاسی بیایید نگاهی بیاندازیم به یک حکومت مردم سالار و تکثرگرا مانند جمهوری سوم فرانسه در پیش از جنگ جهانی دوم. حکومتی که شاهد جنبشهای مختلف اجتماعی و به قدرت رسیدن دولتهای مدعی اصلاحات است٬‌ آن هم در زمان به قدرت رسیدن فاشیسم در آلمان و ایتالیا و اسپانیا. در این دوران با وجود فعالیت احزاب مختلف و پویندگی جامعه روشنفکری و نقادان اجتماعی این حکومت دمکراتیک توان تصحیح خود را از دست می دهد٬ با وجود آنکه خود را مصلح و متعهد به اصلاحات می داند و صاحب مستعمرات مختلف است. این ناتوانی در تصحیح به اشتباهات فاحش در تجهیز نیروهای مسلح و غفلت در مقابله با جاه طلبیهای هیتلر منجر می شود و آن می شود که همه می دانند. یک شکست خفت بار نظامی که فروپاشی سیاسی و اضمحلال اقتصادی جمهوری سوم فرانسه را در پی دارد.

این روزهای هزینه انباشته شده از اشتباهات و مفسده های مختلف باعث بدبینی گسترده در میان فعالان اقتصادی و سرمایه گذاران و سهامداران روند توسعه در کشور شده است. ولی گفتمان سیاسی هنوز گرفتار بحثهای اصولگرایی و اصلاح طلبی مانده است. حال آنکه ما نیازمند تصحیح رفتارها و کارکردها و افزایش کارآمدی نظام موجود هستیم. فرار مختلسان و راهزنان اعتماد عمومی به بدبینی گسترده ای در جامعه دامن زده است که باعث شده است همه باور کنند فساد ریشه دار تر از آن است که توان مقابله با آن وجود داشته باشد. تاسیس و گسترش موسسات مالی غیر مجازی و مسوول دانستن دولتی که محدود حاکمیتش توسط بنیانگذاران این موسسات نقض شده است در امتداد این بدبینیهاست. چطور مردم کوچه و بازار باور کنند که نهادهای حاکمیتی توان مقابله با این موسسات را نداشته اند و در جلوگیری از این بی اندامی ناتوان بوده اند؟‌ این روزها «قوی بودن» برای توصیف توانمندی و خلاقیت در کارآفرینی در بازارها استفاده نمی شود. «قوی» آن است که می تواند قانون را نقض کند و از کسی در برابر او کاری ساخته نیست.
اینجاست که نباید تصحیح را با اصلاح اشتباه گرفت.

اصلاح معمولا به معنای ایجاد یک روش جدید و یا دگرگون کردن سیستماتیک است. اما تصحیح یعنی بررسی عملکرد و تطابق آن با اهداف تعیین شده و برداشتن گام لازم برای نزدیک کردن عملکرد به آن هدف. اگر مایل و معتقد به حفظ پایداری و امنیت هستیم٬ اگر باور داریم رشد اقتصادی و اشتغالزایی اولویتهای کشور برای پایداری و حفظ آرامش هستند‌٬ آنوقت باید به جای اصلاح بر تصحیح تاکید کنیم تا جلوی انباشته شدن اشتباهات و هزینه های ناشی از آنها گرفته شود. وگرنه … نیازی به هشدار نیست٬ تاریخ پایان ناتوانان در تصحیح را بارها ثبت کرده است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 754156

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =