پنجمین امام ما شیعیان اثنا عشری، حضرت امام محمّد باقر(ع) است که از سوی جَدّ بزرگوارش پیامبر اعظم(ص) به «باقر العلوم»[شکافنده علوم و دانش‏ها] ملقّب گردید.

به گزارش خبرآنلاین بر اساس منابع تاریخی ولادت حضرت را، نخسین روز ماه رجب سال ۵۷ هجری و عده ای از مورّخین در سوّم ماه صفر سال ۵۸ هجری ذکر کرده اند. آن حضرت در سال 114 هجری به دستور هشام بن عبدالملک اموی در مدینه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدفون گشت.

 ولادت نورانی

ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) را، نخسین روز ماه رجب سال 57 هجری و عده ای از مورّخین در سوّم ماه صفر سال 58 هجری گفته اند.

پدر بزرگوارش «امام علیّ بن حسین بن علیّ بن ابی‏ طالب علیهم السلام» معروف به سجّاد(ع)

و مادرش «فاطمه» معروف به امّ عبدالله(دختر امام حسن مجتبی علیه السلام) است که امام صادق(ع) درباره ایشان فرمود: "فاطمه، صدّیقه ای است که در میان فرزندان حسن بن علیّ(ع) بی نظیر است".

حضرت امام محمّد باقر(ع) که از سوی جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم(ص) به «باقر العلوم»[شکافنده علوم و دانش‏ ها] ملقّب گردید.

اوضاع اجتماعی، سیاسی شیعه

اوضاع سیاسی در دوران حضرت امام محمد باقر(ع) نیز بهتر از آنچه که در زمان آباء و اجداد طاهرینش(ع) و شیعیان آنها پیش آمد نبود. برخی از مسائل دوران امامت آن حضرت، مقارن با حکومت ظالمانه هشام بن عبدالملک اموی بود. او مانند دیکر خلفای اموی شدیداً به مقام و منزلت حضرت باقر(ع) در بین مسلمانان رشک برده، در راه تصرف حکومت و کنار زدن امام(ع)، از هیچ جنایتی خودداری نمی کرد. عظمت علمی و معنوی امام باقر(ع)، چنان گیرا و جذّاب بود که حتی خلفای اموی و دشمنان را به کرنش و تعظیم وا می داشت. البته به غیر از عراق، در مکه و مدینه نیز شیعیان اندکی وجود داشتند که تعداد آنها نسبت به شیعیان عراق کمتر بود و در میان اصحاب و یاران حضرت تعداد 497 نفر از آنها در رجال طوسی نام برده شده اند که رابطه شان با امام(ع) قوی بوده و در کتب اهل سنت، اشخاص بسیار زیادی نام برده می شوند که از حضرت حدیت نقل کرده اند ولی جزو اصحاب ایشان به حساب نمی آیند. تعداد شیعیان اگر چه زیاد بود ولی چنانچه گذشت ، به منظور جنبش و قیام عمومی(که بتوان به پیروزی رسید و بر اساس اسلام و مسلمین ضربه ای وارد نشود) نمی شد به آنان اکتفا کرد و اوضاع سیاسی و مصلحت اسلام هم(که تشخیص آن با امام معصوم و حجت خدا در روی زمین است)، اجازه چنین حرکتی را نمی داد.

از میان اصحاب خاص ایشان چند نفر بیش از دیگران شهرت دارند و مقدار زیادی از احادث شیعه در جوامع حدیث از طریق آنها نقل شده است که می توان از زرارة بن اعین ، بُرید بن معاویة، ابان بن تغلب، ابو بصیر، هشام بن سالم، محمّد بن مسلم، کُمیت اسدی، جابر بن یزید نام برد و بعضی از این افراد تا زمان امام صادق(ع) نیز زنده بودند و از آن حضرت نیز احادیث زیادی روایت کرده‏اند و وظایف مهمی را در عصر امام صادق(ع) انجام داده اند. مثلا محمّد بن مسلم می گوید: از امام باقر(ع) سی هزار حدیث و از امام صادق(ع) شانزده هزار حدیث سوال کردم و جواب آنها را برای من فرمودند.

امام صادق(ع) فرمود: "احادیث پدرم را کسی جز زرارة و ابو بصیر مرادی و محمّد بن مسلم و برید حفظ نکردند، اینها حافظان دین هستند و در دنیا و آخرت به سوی ما سبقت گرفته‏اند".

دوران امامت آن حضرت مصادف با ادامه فشارهای خلفای ستم گر بنی امیه مانند: ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک بود که تاریخ، برخورد جنایت کارانه آنها را با اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان ضبط نموده است. در آن دوران، عراق به عنوان مرکز اصلی شیعیان بود و همین مسئله باعث وحشت دستگاه اموی شده بود و لذا حاکمان اموی سعی می کردند از نزدیک شدن مردم عراق با حضرت باقر(ع) جلوگیری کنند. به گمان آنها، چون مردم عراق شیفته محمّد بن علیّ(علیهما السلام) بودند و او را امام می دانستند، از تماس های مردم ممانعت می کردند. لکن در مراحل مختلف از جمله مراسم حج و غیره، مردم مسلمان و به خصوص شیعیان عراق با حضرت باقر(علیه السلام) تماس برقرار نموده و دستور می گرفتند و یا سوال ها و شبهات فقهی و غیره را با ایشان در میان می گذاشتند و پاسخ و راهنمائی می شنیدند.

 برخورد با جریان افراطی و تندرو غُلات

مشکل مهم در آن زمان، مسئله غُلات بود که تعداد آنها رو به فزونی گذاشته بود. آنان با سوء استفاده از روایات امام باقر(ع) و نسبت دادن احادیث جعلی به حضرت می کوشیدند از حیثیت شیعی برخوردار شوند و با کشاندن شیعیان به جمع خود به اغراض سیاسی شان جامه عمل بپوشانند، به خصوص زمانی که امام باقر(ع) در مدینه تشریف داشتند. اما حضرت آنها را طرد می کردند و دستور می دادند که اصحاب و دوست داران ایشان نیز آنها را طرد نمایند. مثلا یفرة بن سعید و بیان بن سمعان را که از رهبران غلات بودند توسط اصحاب امام باقر(ع) تکفیر شدند.
غلات، سعی می کردند با وانمود کردن اطاعت ظاهری از امام باقر(ع)، خود را از عمل به وظائف اسلامی معاف دانسته ولی امام(ع) مکرر به لزوم عمل صالح تاکید می فرمودند و سعی در خنثی نمودن اندیشه انحرافی غلات می کردند.

حضرت می فرمودند: "شیعیان ما اطاعت کنندگان خدا هستند".

همچنین می فرمودند: "شیعیان ما اهل زهد و عبادت هستند، افرادی که شبانه روزی پنجاه و یک رکعت نماز بجای می آورند، شب ها در حال عبادت و روزها، روزه دار و زکات اموال خود را می پردازند و به زیارت خانه خدا رفته و از محرّمات الهی اجتناب می کنند".

مسئله دیگر قابل ذکر این است که امام باقرعلیه السلام نسبت به مردم عراق و میزان پایداری و اطاعت آنها در راه و اهداف عالیه اسلامی اعتماد نداشتند، گرچه آنها به شدت اظهار علاقه می کردند اما به دلائلی که بعضی از آنها به سوابق تاریخی مردم کوفه و رفتار آنها با امام علیّ، امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) بر می گردد، امّا امام باقر(ع) اعتماد نداشتند و در جواب یکی از شیعیان که گفت: اصحاب و یاران ما(شما) در کوفه جمعیتی زیاد هستند و شما را اطاعت می کنند، فرمودند:" آنها به خون های خود بخیل تر هستند".

با توجه به این مسائل (کمی یاران و انصار واقعی و خالص) حضرت باقر علیه السلام، مصلحت اسلام و حفظ آن را در رعایت تقیّه می دانستند و علی رغم فشاری که مردم عراق از حاکمان ستمگر و ظالم اموی متحمل می شدند قیام نفرمودند و این مسئله باعث شد که تعداد زیادی در امامت ایشان تردید کردند و لذا انشعاباتی در میان آنها رخ داد و عده ای به امامت برادرش زید معتقد شدند. ولی امام باقر(ع) همواره شیعیان را به صبر و بردباری در برابر مشکلات و مقاومت و خویشتن داری توصیه می فرمودند.

روایت مفصّل و جالبی در تحلیل اوضاع سیاسی شیعه و فشار خلفا از آغاز دعوت پیامبر(ص) تا زمان امام باقر(ع) از ایشان نقل شده است که به جهت روشن شدن نظرات حضرت خلاصه ای از آن را نقل می کنیم.

«ما اهل بیت[ع] از ستم قریش و صف بندی آنان در برابرمان چه ها کشیدیم و دوستان و شیعیان ما نیز از دست مردم چه ها دیدند. رسول خدا[ص] به هنگام ارتحال از دنیا، اعلان کردند، که ما(ائمه) نسبت به مردم از خودشان اولی تریم، ولی قریش پشت به پشت کردند تا این امر را از معدن و محور آن خارج ساختند و حق ما را تصاحب کردند. حکومت در میان قریش دست به دست گردید تا اینکه دوباره به ما اهل بیت(ع) بر گردانده شد، ولی مردم بیعت ما را شکستند و بر علیه ما تدارک جنگ دیدند، به طوری که امیرالمومنین علیّ بن ابی طالب[ع]، تا هنگامی که به شهادت رسید در فراز و نشیب حوادث قرار گرفته بود. سپس با فرزندش، حسن بن علیّ[ع] بیعت کردند ولی به او خیانت کردند ... پس از آن با حسین بن علیِّ[ع] با بیست هزار نفر بیعت نمودند ولی به او نیز خیانت ورزیدند ... و پس از آن نیر دائما مورد تحقیر و ستم قرار گرفتیم و مورد قتل و تهدید واقع شدیم، منکران حق دروغ گویان در سراسر کشور اسلامی به جعل حدیث پرداختند و می خواستند ما را در میان مردم منفور سازند که این سیاست پس از شهادت حسن[ع] دنبال شد. چه قدر دست و پای شیعیان را با اندک بهانه ای قطع کردند و کسانی که به دوستی ما معروف بودند راهی زندان ها شدند و اموالشان به غارت رفت تا حجّاج بن یوسف روی کار آمد. او با انواع شکنجه ها عرصه را بر پیروان ما تنگ کرد تا جائی که اگر کسی را زندیق و کافر می نامیدند بهتر از آن بود که او را شیعه علیّ امیر المومنین(ع) بنامند ...».


/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 763914

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 7 =