کیهان نوشت:یکی از دلایل اینکه امام ‌با یزید صلح نکرد، این بود که یزید با معاویه کاملاً متفاوت بود. اگر معاویه برخی از شئون را حفظ می‌کرد، یزید هیچ‌چیزی را حفظ نمی‌کرد.

 یزید«شارب‌َ الخمر مُعلِمً بالفسق و قاتل‌النفس المحترمه» ، یعنی هم قاتل است، هم فساد علنی دارد وهم شرب خمر دارد‌، مثل‌ منی‌ هرگز با چنین شخصی صلح نمی‌کند، یزید علناً قصد کشتن اباعبدلله‌(ع) را کرده بود. بنابراین اباعبدلله (ع)‌ چاره‌ای جز نپذیرفتن صلح نداشت. کما اینکه جابربن عبدالله انصاری وقتی گفت، چرا مثل برادرت حسن(ع)‌صلح نمی‌کنی، فرمود: اگر پیامبر بیاید و با تو سخن بگوید می‌پذیری‌، در یک عالم مشاهده و مکاشفه ایشان می‌فرماید هر چیزی فرزندم تصمیم بگیرد تصیم من است.
فضای عصر امام‌حسین‌(ع) قابل مقایسه با امام‌حسن‌(ع) نبود. پس‌از شهادت امام‌حسن‌(ع) تا عصر یزید 10 سال فاصله است و امام‌حسین‌(ع) ده سال در زمان معاویه زندگی کرده است و قیام نکرده است. معلوم است که شرایط و زمینه‌های زندگی او مثل عصر امام مجتبی (ع) بوده است.
کربلا
- اگر یزید از امام‌حسین‌(ع) تقاضای بیعت نمی‌کرد، آیا باز هم آن حضرت قیام می‌‌کرد؟
بی‌شک یزید با شخصیت و با جهت‌گیری‌های سیاسی خاصی که داشت، هرگز امام‌حسین(ع) در مقابل اعمال او ساکت و آرام نمی‌نشست، کما ‌اینکه در یکی از سخنرانی‌های خودش که در آغاز حرکت دارد فرمود: من از زبان رسول‌خدا شنیدم که هر کسی پادشاه ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده و عهد خدا را شکسته است و بر علیه او برنخیزد، خداوند او را با آن ظالم مشهور می‌کند. بنابراین در فرهنگ ابا عبدالله سازشکاری با شخصی مثل یزید محال بود و امام قطعاً درمقابل یزید مقاومت می‌کرد، و در مقابل رفتار ظالمانه و ضدارزش‌های الهی ساکت و آرام نمی‌گرفت.
3- آیا یزید قصد کشتن امام‌حسین‌(ع) را داشت یا فقط بیعت آن حضرت را می‌خواست؟
آنچه که مشخص و مسلم است، در مدینه بیعت می‌خواست اما در زمانی که ا مام‌حسین‌(ع) در مجلس ولید آمد، امام حسین(ع)‌ با زیرکی و ترفند خاصی فرمود که مسئله را به فردا بگذارید تا مردم هم باشند، من می‌دانم که دوست نداری که اینجا در شهر وقتی کسی نیست با تو بیعت کنم، بگذار فردا باشد. اما مروان متوجه شد و گفت اگر حسین از مجلس بیرون برود، نه او را خواهی یافت و نه او بیعت خواهد کرد. پس او را در همین‌جا به قتل برسان‌. امام با زیرکی خاصی از قبل کسانی را اطراف دارالعماره قرار داده بود و گفته بود تا صدای من بلند شد بریزید در آن‌جا. وقتی آنها ریختند، عوامل یزید هیچ اقدامی نتوانستند بکنند.
امّا امام در مکه زمانی که قصد طواف دارد، متوجه می‌شود که مأمورانی از طرف یزید قصد کشتنش را دارند،‌ زیر احرام شمشیر بسته‌اند و چون امام نمی‌خواست حرمت خانه خدا شکسته شود، در این حال امام فرمود: من از خانه کعبه دور می‌شوم، و اگر قرار است خونم ریخته شود، اگر یک‌ وجب هم دور از خانه خدا باشد بهتر است. حضرت اباعبدالله نخواست حرمت خانه خدا شکسته شود.

1717
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 770874

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 4 =