انتخابات پارلمانی عراق و نتایج آن، یک بار دیگر نشان داد که این کشور عربی، همواره ظرفیتها و ابعاد خاصی دارد که خیلی وقتها در پیشبینیها و تحلیلهای مرسوم، نمیگنجند.
اغلب پیشبینیها، حاکی از آن بود که ائتلاف نصر به رهبری حیدر العبادی، به خاطر پیروزی های اخیر در شکست و برون راندن داعش و همچنین استفاده از ظرفیتهای دولتی حزب حاکم، بر پله نخست میایستد و ائتلاف فتحالمبین به رهبری هادی العامری به عنوان یک جریان منتسب به بسیج مردمی یا حشد شعبی، برای ایستادن در جایگاه دوم، با نوری المالکی رقابت میکند. اما شاید کسی فکرش را نمیکرد که ائتلاف سائرون، تحت رهبری روحانی تند و تیزی به نام مقتدی صدر، بیشترین میزان آراء عراقیها را بهدست آورد. قطعا بررسی نتایج انتخابات عراق، از حیث معادلات منطقهای، با سیاست های فعلی و آتی ایران نیز ارتباط روشنی پیدا میکند و ضرورت دارد، این موضوع در روزها و هفتههای آینده، به شکل عینی و واقعبینانه، مورد بررسی قرار بگیرد. مخصوصا در شرایطی که برخی از کادرهای برجسته جریان صدر، در مواضع رسانهای خود، آشکارا علیه ایران صحبت کرده و بر این موضوع تاکید کردهاند که در طراحی سیاستهای آتی خود، بر استقلال عراق تاکید دارند.
اگر چه ممکن است بازیهای پیشرو، لابیگریها و میانجیگریها، معاملات آشکار و پنهان و چانهزنیها، مجموعا کاری کنند که حتی جریان صدر خارج از دولت بماند اما سه نکته مهم را نباید از یاد برد:
اول این که نیروی مرتبط با سیاستهای ایران در عراق، علیالقاعده باید پس از این همه سال، به چنان جایگاه، مهارت و توانمندیای رسیده باشد که سناریوها و تدابیر چندگانهای برای رویارویی با همه حالات در اخیتار داشته باشد و فراتر از این، بتواند با تمام جریانات موافق و مخالف عراقی، کار کند و غافلگیر نشود.
دوم این که عقل سلیم و ضرورت واقعبینی حکم میکند که تصور و آرزویی در مورد دولت منهای صدر در ذهن نپرورانیم. چرا که در هر حال، اراده جمعی مردم عراق با این جریان همراه شده و این موضوع، بخشی از واقعیت صحنه امروز عراق است و تجربه دوران اقتدار نوری المالکی نشان داده که گذاشتن همه تخممرغهای حمایتی در یک سبد واحد، عاقلانه نیست! چنین رفتاری موجب میشود گروههای دیگر مثلث عراق، از ایران فاصله بگیرند و چنین چیزی به نفع جریان دارای اقتدار نیر نخواهد بود.
نکته سوم این است که صدر نشان داده از توان بالایی برای هدایت و سازماندهی مردم عراق برخوردار است و میتواند در طرفهالعینی پارلمان و دولت را به تسخیر هوادارانش در آورد و صد البته فضای عراق نباید به شکلی مدیریت شود که جریان صدر یا دیگر جریانات، ناچار شوند از گزینههای آنارشیستی استفاده کنند.
بنابراین باید پیش از هر چیز، مسائل مهمی همچون دلایل مشارکت پایین مردم عراق و دلایل پیروزی گروههای برتر و شکست چهرههای نامدار را بررسی کرد تا مشخص شود که عراقیها و احیانا دیگر افراد مرتبط با این حوزه، مرتکب خطای محاسباتی شدهاند یا خیر. دیدیم که در این دوره از انتخابات پارلمانی عراق، تنها 44 درصد از واجدین شرایط رای دادن به پای صندوقها آمدند و به همین خاطر، گفته میشود که مشارکت پایین، یکی از دلایل عمده پیروزی درخشان صدر بوده است. چرا؟ اول به این دلیل که بخش کثیری از رایدهندگان شیعه طرفدار عبادی و مالکی، گزینه پشت کردن به انتخابات را بر دیگر گزینهها ترجیح دادند و اگر درصد بالایی از طرفداران دو نخست وزیر یعنی مالکی و عبادی، رای خود را به صندوق میانداختند، نتیجه تا این اندازه به نفع صدر پیش نمیرفت. صد البته همه شهروندانی که رای ندادهاند، از شیعیان عراق نیستند و در هر دو جریان اهلسنّت و کردها نیز، درصد قابل توجهی از شهروندان، در انتخابات مشارکت نکردند. با این حال آن چه که مهم است، این است که در بغداد و دیگر استانهای شیعهنشین، صدریها توانستند در ائتلاف هوشمندانه با سکولارها و کمونیستها، شرایط جدیدی را رقم بزنند.
دومین دلیلی که می توان برای پیروزی صدر ذکر کرد، این است که او با گفتمان مبارزه با فساد به میدان آمده و علاوه بر آن که شعار محبوبی را انتخاب کرده، نمر هی دیکته ی نانوشته اش هم پایین نیست! یعنی کادرهای او، سابقه ی کار اجرایی در سطوح عالی ندارند و منابع مالی دولتی به شکل جدی در اختیار آنها نبوده و همچون کابینه ی مالکی و عبادی، مورد انتقاد و مورد گلایه قرار نگرفته اند.
سومین دلیل پیروزی سائرون، قطعا ارتباط مستقیمی با تلاش کادرهای سازمان دهندهی این جریان قدرتمند در جلب توجه و نظر مردم دارد. به عبارتی ساده و روشن، نیروهای صدر زحمت کشیدهاند، عرق ریختهاند، برای اقناع مردم، محله به محله با مردم گفتوگو کردهاند و حالا ثمره تلاش خود را بهدست آوردهاند. ضمن این که از یاد نبریم خود مقتدی صدر، یک شخصیت کاریزماتیک و دارای محبوبیت مردمی است و حریت و استقلال او، مورد توجه بسیاری از شهروندان عراقی قرار گرفته است.
جریان صدر که با سکولارها و کمونیستها ائتلاف کرده، نشان داده که در میدان عمل سیاست و سازماندهی، درکنار تلاش مبارزاتی و سازماندهی مردمی، از دو عنصر تاثیرگذار انعطاف و عملگرایی نیز برخوردار است. قرائت صدر از اسلام و تشیع -دستکم در میدان سیاست و قدرت- ابعاد ایدئولوژیک و آرمانی بستهای ندارد. اتفاقا او را میتوان روحانی شیعهای دانست که نزد او، توجه به هویت عربی و عراقی، اهمیت بالایی دارد و بیراه نیست اگر گفته شود برداشت تازهای از ناسیونالیسم عربی و عراقی بهدست داده است. برداشتی که البته ضدیتی با اهلسنّت و کردها ندارد و میتواند به گونهای عمل کند که با دیگر گروهها نیز به ائتلاف و تفاهم برسد. مقتدی صدر در سالیان اخیر، گهگاه به شکل روشن از ایران انتقاد و گلایه کرده و نشان داده که میخواهد به عنوان یک روحانی شیعه مستقل عراقی مورد توجه قرار بگیرد و از این حیث، تفاوتهای روشنی با مالکی، عبادی، عامری، حکیم و دیگران دارد. اما ذکر دو نکته مهم در این مورد ضرورت دارد: نخست این که صدر در انتقاد و گلایه از ایران، هیچگاه چنان مرزها را درنوردیده که راهی برای بازگشت و ارتباط با ایران نداشته باشد و در واقع، انتقادات او، بوی مخالفت میدهند و نه خصومت. نکته دوم این است که برخلاف برخی تصورات غلط، اساسا دیگر سیاستمداران شیعه عراقی نیز در تبعیت از ایران، به شکلی عمل نکردهاند که بشود آنان را به طور کامل، تابع و گماشته ایران دانست و قطعا چنین توقعی از بیخ و بُن، غلط و مردود است. بنابراین تصور این که مقتدی صدر به طور بنیادین مخالف سیاستهای ایران است و اگر محور تشکیل کابینه باشد، عراق به شکل جدی از ایران فاصله خواهد گرفت، تصور غلطی است.
از دیگر سو، اگر فرض کنیم که تشکیل کابینه بر اساس محوریت دوستان نزدیک ایران، ضامن همه منافع تهران خوهد بود، باز هم به راه خطا رفتهایم. در نگاهی واقعبینانه، باید گفت، نتایج انتخابات عراق از منظر خوشایندی مقامات ایرانی -و نه الزاما از منظر منافع ملی- باید به شکل نسبی مورد ارزیابی قرار بگیرد. به عنوان مثال باید به این دو نکته توجه شود که در حریان کُردی، پارتی یا حزب دموکرات کردستان، تحت امر مسعود بارزانی، نه تنها به خاطر برگزاری رفراندوم و شرایط دشوار پسارفراندوم، مورد تنبیه قرار نگرفته، بلکه با استقبال هواداران روبهرو شده و کرسیهای خود را حفظ کرده است.
از دیگر سو، دو جریان نزدیک به ایران یعنی اتحادیه میهنی تحت امر خانواده طالبانی و جنبش تغییر یا گوران، دچار ضعف و تشتت شدهاند و برهم صالح، سیاستمدار تکنوکرات طرفدار ایران نیز که با ایجاد انشعاب در حزب خانواده طالبانی، خود را برای یک خیزش بزرگ مهیا کرده بود، سخت شکست خورده و خنثی شده است. به عبارتی دیگر، گروه های کُردی مورد حمایت ایران، سخت دچار شکست، ناکامی و بدنامی شده و گروه کُردی مورد انتقاد ایران، توان و قدرت خود را حفظ کرده و چنین موضوعی باید به شکل جدی مورد تحلیل ارزیابی قرار بگیرد. اما حتی در این شرایط، راه برای ارتباط ایران با حزب نخست اقلیم کردستان عراق، مسدود نیست و اتفاقا فضا برای تقویت روابط، مساعدتر شده است.
در بغداد نیز اگر چه دوستان نزدیک ایران، اول نشدهاند اما جریان پیروز هم، خصومت بنیادینی با ایران ندارد و واقعیت این است که ائتلاف صدر، فقط یکسوم کرسیهای لازم برای تشکیل کابینه را بهدست آورده و دوستان نزدیک ایران همچون عامری، حکیم و عبادی نیز موقعیت خوبی دارند. بنابراین تامین منافع ایران در عراق، ارتباط مستقیمی با هوشمندی سیاسی خود ایران دارد. باید تابلوی عراق را، با دیدی واقعبینانه نگریست. غفلت از ارتباط با اهلسنّت و نیز کمتوجهی و کملطفی به کردها، قطعا غلط است. از یاد نبریم که در جنگ با تروریستهای داعشی، بیش از یک هزار و ششصد پیشمرگ کُرد اقلیم کردستان عراق شهید شدند و فارغ از این که ایران در همگامی با ترکیه و عراق، به چه شکلی با رفراندوم کردها برخورد کرده، کردها در تامین امنیت جمهوری اسلامی، به شکل جدی و اثرگذار، خوب و توانمند عمل کردند. و در مورد جریانات شیعی نیز نباید به گونهای برخورد کرد که با زومکردنهای اغراقآمیز و نامعقول، جریانی را به حاشیه رانده و جریانات دیگر برجسته شوند.
شاید وقت آن فرا رسیده که در فضای داخلی و در میادین رسانهای و اتاق فکرهای مرتبط با این حوزه، نگرشی رئالیستیتر در پیش گرفته شود و از بزرگنمایی در مورد قدرت دوستان و همچنین برجستهسازی مشکلات دیگران، پرهیز شود. چرا که بانیان و مدیران اندیشه و پروژه ایرانهراسی، همواره به فکر آن هستند که ایران را در معادلات منطقه، به عنوان کشوری نشان دهند که غیر از منافع گروههای شیعی نزدیک به خود، به هیچ چیز دیگری نمیاندیشد و حاضر است در این راه منافع خود را نیز نادیده بگیرد! پس در متون تحلیلی و فضاهای رسانهای و صد البته در بیانات مسئولین مرتبط، نباید به شکلی به تحولات عراق نگریسته شود که تامینکننده خوراک و آتشبار گفتمان ایرانهراسی و ضدایرانی باشد. تابلوی عراق، آن چیزی است که در حال حاضر میبینیم و قرار نیست این تابلو، الزاما و تماما، منطبق باشد با خواست و منافع تمام کشورهایی که بر روی تحولات سیاسی و اجتماعی آن، نظر دارند.
نظر شما