استاد دانشگاه تهران و صاحب‌نظر در مسائل سیاسی و راهبردی با تشریح چالش‌های کنونی کشور و تلاش‌های خارجی به منظور بهره‌گیری از نارضایتی‌های داخلی، مهم‌ترین راهکار برون‌رفت از این وضعیت را انجام اصلاحات اساسی و رجوع به قانون اساسی دانست.

حسین علایی که از فرماندهان دفاع مقدس و نخستین فرمانده نیروی دریای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شمار می‌آید و کارنامه ریاست ستاد مشترک سپاه، قائم‌ مقامی وزارت دفاع و ریاست سازمان صنایع هوایی این وزارتخانه را نیز در کارنامه دارد در زمره صاحب‌نظرانی است که درباره تحولات اخیر کشور دغدغه‌هایی جدی و قابل تامل دارد.

گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش‌های خبری ایرنا در ارتباط با اعتراضات و مطالبات چند ماه اخیر با علایی گفت‌وگویی را صورت داد که متن آن را در ادامه می‌خوانیم: 

ارزیابی شما از ریشه و زمینه های اعتراضات اخیر چیست؟

چند سالی است که به طور مداوم تمامی جریانات سیاسی و افراد صاحبنظر و برخی مسئولان و رسانه ها، خودآگاه یا ناخودآگاه روی ضعفهای مختلف اداره کشور انگشت می گذارند، چنانکه در ذهن مخاطب اینطور جا می افتد که اولا کشور در همه زمینه ها دارای مشکل است، ثانیا سیستم کارآمدی برای اداره کشور وجود ندارد و ثالثا ایران در همه حوزه ها در حال عقب افتادن از سایر کشورهای منطقه است. مثلا القای اینکه حکومت عملا اجرای سند چشم انداز 20 ساله را که طبق آن قرار بود تا سال 1404 به جایگاه اول علمی، فناوری و اقتصادی منطقه برسیم کنار گذاشته است. بسیاری از گزارشهای رسمی و غیررسمی حاکی از این است که نه تنها به هدف سند چشم انداز و رشد اقتصادی هشت درصد سالانه نخواهیم رسید بکه به سرعت نسبت به خیلی از کشورهایی که قصد پیش افتادن از آنها را داشتیم نیز ممکن است عقب بیافتیم.

با شنیدن این اخبار و گزارش ها به نظر شما در ذهن مردم، جوانان و کسانی که علاقمند به پیشرفت و توسعه کشورند چه برداشتی ایجاد می شود؟ آیا این ذهنیت به وجود نمی آید که کشور دارای ناکارآمدی های اساسی است که به سمت بهبود و تعالی نمی رود؟
در حوزه اقتصادی اکثر مسئولان و مردم بیان می کنند که حل مسایل اقتصادی و وضع معیشتی نه تنها رو به بهبود نیست بلکه دارد وخیم تر می شود. مسئولان قبلا می گفتند با توافق برجام و کاهش تنش ها بین ایران و کشورهای غربی و آمریکا، وضعیت اقتصادی ایران رو به بهبود خواهد رفت و اوضاع معیشتی بهتر خواهد شد ولی الان این نگرانی نزد برخی وجود دارد که آیا فقط تحریم ها گسترش خواهد یافت و یا جنگی هم رخ خواهد داد؟ البته خیلی از مسئولان کشور در صحبت هایشان و حرفهایی که علنی بیان می کنند به همه اطمینان می دهند جنگی رخ نمی دهد.

هیچ کس به مردم علامتی از این که شرایط معیشتی بهتر خواهد شد، نشان نمی دهد. برای نمونه در حوزه ارز و سکه، تمام تلاش دولت این است که بیش از این قیمتها بالا نرود و ارزش پول ملی پایین نیاید. اینکه قیمت سکه و ارز روزی به صورتی معنی دار نزولی شود از زبان کسی شنیده نمی شود.

در این شرایط فرض کنید شما جوانی هستید تحصیلکرده و بیکار که در خانه نشسته اید. با دیدن و شنیدن این اخبار جز یاس و ناامیدی چه حسی به شما دست می دهد؟

در این حالت ناخواسته دو راهکار متناسب با وضع اقتصادی آشکار می شود؛ آنهایی که دستشان به دهنشان می رسد و امکانات لازم را دارند به صرافت می افتند تا پیشرفت و زندگی را در جایی خارج از ایران جست و جو کنند و به فکر مهاجرت می افتند. این افراد که معمولا بستگان یا دوستانی نزدیک در خارج از کشور دارند می توانند از طریق حمایت آنها از ایران خارج شده و در آنجا شغلی پیدا کنند و زندگی مناسبی را تشکیل دهند.

اما جوانانی که چنین افقی برایشان مهیا نیست و از امکاناتی برای مهاجرت برخوردار نیستند چه؟ طبیعی است آنها در این اندیشه باشند تا هر وقت فرصتی ایجاد شد اعتراض خود را به گوش دولت و حاکمیت برسانند. بنابراین اساس اعتراضات دی ماه، نداشتن شغل و معیشت است.

از سوی دیگر، دولت مخالفانی هم در خارج دارد. آمریکا، اسرائیل و عربستان و همین طور براندازانی که عددشان کم هم نیست. در این میان عربستان حاضر است پول زیادی علیه ایران خرج کند. آنها از این فضای ناامیدی و یاس استفاده می کنند و دو برنامه را پیش می برند؛ اول اینکه به مردم ایران القا کنند که این اقتصاد نابسامان تر از آنی است که شما گمان می برید، زیرا افراد ناسالمی مدیریت مراکز مهمی مثل بانک ها و موسسات اعتباری را در اختیار دارند. مثلا این را به مخاطبان خود القاء می کنند که تمام کسانی که با خاوری دست در یک کاسه داشته اند اکنون در مراکز اقتصادی ایران حضور دارند. به عبارتی «همه افراد این حکومت مثل هم هستند.» این کار از طریق شبکه های تبلیغاتی گسترده ای که با پول عربستان و هدایت آمریکا راه اندازی شده است و از حمایت اسرائیل برخوردار است انجام می گیرد.

آنها با تکیه بر این رسانه ها و همینطور شبکه های اجتماعی تا حدودی در این کار موفق هم بوده اند. از طرفی رسانه های داخلی هم برای جذب مخاطب بیشتر، مدام نقاط ضعف اقتصادی و حاکمیتی را برجسته می کنند. رسانه های برانداز خارجی هم با استناد به اخبار و فیلم های همین رسانه های داخلی، نقاط ضعف دولت را برجسته می کنند و می گویند خود رسانه های جمهوری اسلامی هم به وجود این ضعف ها اقرار کرده اند.

برای نمونه در دعوای حقوقی رییس سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس، رسانه هایی چون «من و تو» و «صدای آمریکا» صحبت های دو نماینده را منتشر کردند و بعد هم به مخاطبان خود گفتند حال خودتان قضاوت کنید.

با این کار آنها در ذهن مخاطب ابهام درباره سلامت نمایندگان مجلس را بوجود می آورند. بنابراین از نظر روانی می توان گفت ترکیب دو فرایند باعث ایجاد این ناآرامی ها شده است؛ نخست نشان دادن اشکالات اساسی از سوی خودی ها، منظورم از خودی ها همه مسئولان و جریانات سیاسی داخل کشور است که به قول معروف در حال ریختن پته یکدیگر روی آب هستند. دوم برجسته کردن این افشاگری ها از سوی جریان برانداز که تحت سیطره آمریکا است. جریان استیضاح آقای دکتر ربیعی وزیر کار را مشاهده کردید که حرف های رد و بدل شده در مجلس، چقدر باعث سرافکندگی بود.

برآیند این جوسازی ها رسیدن افکار عمومی به این نتیجه است که ساختار سیاسی موجود قادر به فایق آمدن بر مشکلات فعلی مردم نیست. در کنار این نارسایی ها، رسانه های برانداز مشغول بزک کردن نظام فاسد شاهنشاهی اند بطوری که همه به ویژه جوانان که خفقان، فساد و دیکتاتوری آن ایام را ندیده اند، فکر کنند آن زمان دوران خوبی بوده است. آنها از استبداد و دیکتاتوری رضا خان، حرفی به میان نمی آورند ولی می گویند رضا شاه راه آهن کشید و دانشگاه تاسیس کرد و امنیت به وجود آورد ولی نمی گویند مخالفان خود را با آمپول هوای پزشک احمدی می کشت.

به هر حال، همه انسان ها در زندگی به دنبال پیشرفت و رفاه هستند. انسان های مومن این پیشرفت را طوری تعریف می کنند که هر دو دنیای آنها را در بر بگیرد. کسانی هم که به آخرت اعتقاد ندارند سعی دارند بهره برداری حداکثری را از همین دنیا انجام دهند. بنابراین همه شهروندان بدنبال زندگی خوب هستند. اما در ایران ما دوباره گرفتار بدرفتاری و تحریم های آمریکا شده ایم. مردم دوست دارند هر روز نشانه های پیشرفت را ببینند اما ترامپ تلاش می کند مانع شود تا از این راه بر حکومت ایران فشار بیاورد.

در چنین شرایطی، برخی تصمیمات بزرگ اقتصادی در کشور ما با یکدیگر در تضاد است. مثلا دولت صحبت از اقتصاد آزاد می کند ولی سیاست ها و برنامه ریزی آن در راستای دولتی کردن اقتصاد است. هیچ کس هم نمی گوید که کدام کشور تاکنون توانسته با مدل اقتصاد دولتی در دنیا موفق شود؟

تمام شواهد نشان می دهد که پیشرفت در جایی رخ داده که اقتصاد رقابتی شده است و مردم در حوزه تولید فعال شده اند. کار حکومتها مناسب کردن محیط و فضای کسب و کار برای تولید ثروت بیشتر، از سوی بخش خصوصی واقعی است.
سالها است ماهانه 45 هزار تومان به بسیاری از ایرانیان به عنوان یارانه پرداخت می شود. این مبلغ نه یارانه بگیران را راضی می کند نه سبب تولید کالا و ثروت بیشتر می شود. دولت هم قادر به حل این تناقض نیست.

منظورتان از دولت قوه مجریه است؟
نه. منظورم حاکمیت است.

خبرگزاری‌های داخلی چه؟
آنها هم با برجسته کردن ضعفها دارند به این ذهنیت یاری می رسانند که برای حل مشکلات چاره ای جز آمدن به کف خیابان ها نیست. متاسفانه هم موافقان دولت هم مخالفان دولت چنین رویه ای را در پی گرفته اند.

یکی از کارهای رسانه افشاگری مفاسد است و این را نمی توان سیاه نمایی رسانه ها نامید. وقتی برخورد لازم با مفاسد صورت نمی گیرد رسانه ها چه می توانند بنویسند؟ آیا بنویسند برخورد شد؟

بله. رسانه ها مشکلات را می گویند تا حاکمیت آنها را حل کند. من هم نگفتم مشکل از رسانه ها است بلکه برآیند طرح این همه معضل شکل گرفتن چهار باور در افکار عمومی است: 1. کشور در حال پیشرفت نیست2. معضلات اساسی کشور در حوزه ای مختلف سیاسی و اقتصادی لاینحل است 3. حاکمیت فعلی قدرت حل آنها را ندارد4. چون مشکل از سوی حاکمیت حل نمی شود پس مردم باید خود اقدام کنند یا قدرتی خارجی باید بیاید و آنرا حل کند.

علاوه بر این، برخی رسانه ها در برخورد با مفاسد اقتصادی بیشتر دنبال سوق دادن حاکمیت به سمت برخورد قضایی با مفسدین هستند. این که چرا اختلاس کنندگان اعدام نمی شوند؟ در حالی که باید بیشتر به رویه های تولید فساد پرداخت. یعنی اینکه چه ضعفی در سیستم اقتصادی وجود دارد که سه هزار میلیارد تومان اختلاس در آن می شود؟ چرا سیاست چند نرخی کردن ارز که فساد آور بودن آن برای کسی پوشیده نیست دومرتبه با اعلام قیمت 4200 تومانی برای دلار تکرار شد؟

اما شما اشاره کردید که رسانه های داخلی القا می کنند.

نمی گویم القا می کنند بلکه برداشتی که از انتشار اخبار و تحلیل های منتشره در ذهن مخاطب ایجاد می شود این است که مشکلات کشور حل شدنی نیست.

تحلیلتان از نقش و عملکرد رسانه های داخلی به ویژه صدا و سیما در قبال این ناآرامی ها چیست؟
یکی از معضلات ما این است که گاهی خود صدا و سیما در افزایش ناآرامی ها عملا نقش دارد یعنی درست خلاف آن چیزی که این سازمان دنبال می کند. برای نمونه یادم هست در سال 93 یک بار دوربین صدا و سیما به میان مسافرینی که به خاطر تاخیر پرواز قصد پیاده شدن از هواپیمای شرکت هما را نداشتند آمد و با آنها گفت و گو کرد. همان شب برنامه بیست و سی از مسافران آن پرواز که حاضر به ترک هواپیما نشده بودند با عنوان قهرمان یاد کرد. همین باعث شد تا این اتفاق تکرار شود و جالب است که این شکل اعتراض از آن موقع تاکنون تا حدودی تداوم پیدا کرده است. وگرنه قبل از آن مسافران از این نوع اعتراض ها نمی کردند.

صدا و سیما ناخواسته در بسیاری مواقع دست روی حساسیت های مردم یا برخی نقاط ضعف می گذارد و این طور برداشت می شود که این مشکل یا مشکلات از مسیر قانونی قابل حل نیست و تنها راه، دامن زدن به اعتراضات است. یا ممکن است برخی رسانه ها چون با مدیران بخشی از دولت موافق نیستند آنقدر نقاط ضعف آن حیطه را برجسته می کنند و روی آن مانور رسانه ای می دهند تا این ذهنیت در مخاطب به وجود آید که باید اقدامی صورت گیرد. یا این که تا این دولت هست این اشکالات و مسایل مرتفع نمی شود.

ماهیت و جغرافیای اعتراضات اخیر را چگونه تحلیل می کنید؟

عمده ناآرامی های دو سال گذشته معیشتی بوده است. برخی کارگران بیکار شده یا حقوق دریافت نکرده اند، مالباختگان موسسات مالی و اعتباری، معترضان به کمبود آب کشاورزی و آشامیدنی و مواردی از این دست، اساس تظاهرات خیابانی این سالها را تشکیل داده اند.

البته در برخی از شهرها و مناطقی که گروه های مسلح وابسته می خواهند فعال باشند و عملیات ترور انجام دهند ممکن است خودشان از بعضی مردم معترض منطقه بخواهند تا به خیابانها نریزید تا فضا برای آنها امنیتی نشود و بتوانند به اقدام های مسلحانه علیه نیروهای نظامی و انتظامی دست بزنند. مثلا الان شبکه حزب دموکرات در کردستان در حال فعال کردن مجدد پایگاه های خود است. عملیات مسلحانه ای را نیز علیه سپاه در منطقه انجام داده است. رییس این حزب هم اخیراً سفری به آمریکا داشته و در آنجا قول داده است تا برای کمک به تحریم های آمریکا برای اقدامات مسلحانه خود اولویت قایل شود.

آیا این امکان وجود دارد که بر اثر تشدید ناآرامی ها، پروسه تجزیه ایران به شکلی ویژه روی میز دشمنان قرار گیرد؟
هیچ تجزیه ای بدون حمایت خارجی رخ نمی دهد. در طول تاریخ همیشه این طور بوده و الان هم هست. در عراق بعد از صدام هم شاهد بودیم که آمریکا و اسرائیل می خواستند کردستانی متفاوت به وجود آورند، اما بعد از اعلام حکومت خودمختار اقلیم و هنگامی که بحث تجزیه عراق از سوی «مسعود بارزانی» پیش آمد به خاطر مخالفت های ایران و ترکیه چنین پروژه ای موفق نشد.

اما بیشتر اقوام ایرانی گرایش به مرکز دارند و اکثرا مخالف تجزیه کشورند چرا که می دانند خارجی ها به دنبال کوچک کردن ایران هستند تا ملت ایران را برای همیشه ضعیف کنند و از سوی دیگر، تجزیه و کسب استقلال برای برخی به زبان و حرف ساده است ولی بعدها که حاصل شد اداره یک کشور کوچک با یک جمعیت کم و قومیت واحد و اقتصاد ضعیف، کاری بسیار دشوار است و دوام نخواهد آورد.

اما طی سال های گذشته به ویژه هفته های اخیر بارها شعارهای قومیتی در اماکنی چون استادیوم ها مطرح شده است؟

متاسفانه زمینه هایی برای این افکار قومی وجود دارد ولی مهم، برنامه ریزی خارجی ها از جمله عربستان برای فعال کردن این گسل ها به منظور بهره برداری از آنها است. از زبان بعضی آذری های عزیز، بیان خلیج عربی مفهومی ندارد. خلیج فارس اسم تاریخی دریای جنوبی ایران بوده است و پایدار خواهد بود .

یعنی این تجزیه هیچ وقت رخ نمی دهد؟
نمی گویم چنین چیزی اصلا امکان ندارد اما متن جامعه اقوام ایرانی، خواهان توسعه گسل های قومی و حرکت در جهت تجزیه ایران نیست. با این حال برنامه ریزی های خارجی برای این کار وجود دارد.

فرجام این ناآرامی ها چیست؟ نظام چه سیاستی را برای مواجهه با آن باید در پیش بگیرد؟

یکی از دلایل وقوع این تنش ها، علاوه بر مشکلات اقتصادی، نوع رفتار حاکمیت با مخالفان خود است. الان در داخل کشور تقریبا راسی برای جریان های مخالف که بتوانند اعتراض ها را مدیریت کند، وجود ندارد و بنابراین تمام نگاه های معترضین به سمت خارج از کشور مرزها معطوف شده است. تلاش برای ساماندهی اعتراضات و حتی گاهی مبدا برخی شعارهای معترضین هم در آنسوی مرزها قابل تشخیص است.

هیچ کدام از دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا دارای راس پرنفوذی نیستند، بطوری که در تشکیلات آنها حرف آخر را بزند. لیدر اصولگرایان کیست؟ لیدر اصلاح طلبان چه؟ شاید آنها فضا را برای فعالیت آزاد مناسب نمی بینند.

برای همین، وقتی این ناآرامی ها ایجاد می شود حاکمیت هم تکلیف خود را نمی داند. حاکمیت در این مواقع واقعا بلاتکلیف است که با چه کسی به عنوان نماینده معترضین صحبت کند. نتیجه عدم تحمل مخالفین در داخل همینی شده که شما شاهدید. اجتماعات و شعارهایی که از کنترل خارج شده اند زیرا به جای به رسمیت شناختن اپوزیسیون و مخالف، به آنها اتهام زده می شود.

کسانی که قانون اساسی و نظام را قبول دارند و حتی ان قلت هایی هم مبنی بر اصلاح برخی اصول قانون اساسی دارند ولی برانداز نیستند و به روش های خشن برای بیان انتقادات خود اعتقادی ندارند، باید محترم شمرده شوند. وقتی هر که اعتراض کند، عامل آمریکا، تلقی شود، نتیجه همین می شود که آمریکا و اسرائیل برای میدان داری مخالفت ها تلاش کنند.

علت طرح شعارهای ساختارشکنانه در این اعتراضات چه بود؟

این شعارها برای این است که آمریکا و اسرائیل در ذهن بعضی از مردم اینطور جا انداخته اند که علت لاینحل ماندن برخی مشکلات در ایران، حکومت است. برای همین شعارهایی که طراحی می کنند و در این اجتماعات سر زبانها می اندازند هوشمندانه است.

مثلا شعاری در مورد رضاشاه را چرا ساخته و پخش می کنند؟ چرا همین شعار را برای محمدرضا پهلوی سر نمی دهند؟ زیرا رضاشاه دو ویژگی داشت. نخست اینکه به شدت ضد مراسم عاشورا و شعائر دینی و روحانیت بود در حالیکه محمدرضا بدلیل مخالفت مردم با پدرش، نسبت به این مسائل ملایم تر بود. رضا شاه نخستین حاکمی در تاریخ ایران بود که پوشیدن لباس روحانیت و نیز حجاب را ممنوع کرد. او در واقع به دنبال براندازی کامل نهاد دین و روحانیت بود. به این ترتیب آمریکا می خواهد این را القا کند که مشکل اصلی کشور ایران، حاکمیت روحانیت است. چه بسا کسی که این شعار را کف خیابان می دهد از پشت پرده آن نیز مطلع نباشد.

از سویی همانطور که پیش از این گفتم آنها اقداماتی از رضا خان را برجسته می کنند که جنبه مثبت دارد مانند ساخت دانشگاه ولی به دیکتاتوری رضاشاه که شناخته شده ترین وجه حاکمیت او است اشاره ای نمی کنند.

یعنی معتقدید این شعارها از آنسوی آبها طراحی و تزریق می شود؟

بله. هدف اصلی از طرح این شعارها این است که اولا روحانیت کنار زده شود دوم حاکمیتی قلدر و غیردینی در ایران تشکیل شود و سوم حاکمیت مذکور به خارجی ها وصل باشد.

شعاری مانند «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» چرا طرح شد؟
مشاهدات عینی اعتراضات اخیر نشان می دهد که در مجموع حدود سی نفر این شعار را سر داده اند. اما این شعار بلافاصله توسط رسانه هایی مانند من و تو برجسته شد تا این طور القاء شود که شعار محوری ناآرامی ها همین بوده است. این شعار به این معناست که از رقابت های سیاسی داخل کشور آبی برای مردم گرم نمی شود و باید دنبال تغییر رژیم بود. همین طور شعارهایی که از موضوع سپرده گذاران و یک مشکل معیشتی در اصفهان شروع شد.

نحوه مواجهه نیروهای امنیتی با این اعتراضات چگونه بود؟
خوشبختانه پختگی بیشتری نسبت به حوادث مشابه قبل داشتند. با صبر و حوصله عمل کردند و مدیریت بهتری داشتند. تحلیل دقیق تر و واقع بینانه تری هم از ماجرا و حوادث داشتند. البته اینکه اکنون دولتی سرکار است که بسیاری از رفتارهای دولت قبل در زمینه برخورد با اعتراضات را قبول ندارد نیز در مدیریت بهتر این موضوع بسیار مهم بود.

برخی مخالفان می گویند بخشی از حاکمیت این اعتراضات را برای اهدافی خاص راه انداخت ولی از اداره آن ناتوان ماند. آنان با اشاره به پوشش مستقیم خبری ورود امام خمینی (ره) به فرودگاه مهرآباد چنین وضعیتی را برای رژیم پهلوی نیز یادآور می شوند.
اصلا این طور نیست. وقتی امام از پاریس به ایران آمد رژیم پهلوی راسی نداشت. شاه رفته بود و هر بخش حکومت به صورت مجزا تصمیم می گرفت. بعضی از کارکنان صدا و سیما که همراه با مردم بودند، راسا تصمیم به پخش مراسم ورود امام به میهن گرفتند ولی خیلی زود ارتش مقابل آن ایستاد و رادیوتلویزیون ملی به دست نیروهای نظامی تسخیر و پخش برنامه قطع شد.
هرگز اینچنین هم نبود که رژیم پهلوی به خاطر عدم سرکوب مخالفین سقوط کرده باشد. رژیم شاه تا لحظه آخر مخالفین را به شدیدترین وجه ممکن کوبید و اعتراضات را سرکوب کرد و صدها نفر را کشت.

نظرتان درباره فرجام این ناآرامی ها را نگفتید؟

این بستگی به مدیریت حاکمیت و دستگاه های مسئول دارد. البته آمریکایی ها می خواهند این اعتراضات به حدی برسد که بتوانند پروژه تغییر رژیم را به واسطه آن عملی کنند ولی با همت مردم موفق نخواهند شد.

گزینه جایگزین مد نظر آمریکا کیست؟ سلطنت طلبان؟
خیر آنها دنبال ترکیبی از براندازان هستند. همان مدلی که در افغانستان و عراق بعد از طالبان و صدام پیاده کردند. اینکه همه اقوام و جریانات را دور یکدیگر جمع کنند و یک حکومت شورایی ضعیف تشکیل دهند چرا که معتقدند وقتی حکومت شورایی شد یک نوع بی حاکمیتی به وجود می آید که خروجی آن، حکومت غیرمستقیم آمریکا بر کشور است. از دید آمریکایی ها حاکمیت ایران، حاکمیت مقتدری است که توانسته نفوذ منطقه ای گسترده داشته باشد و قدرت نیروهای مسلح خود را نیز بدون تکیه بر خارجی ها افزایش دهد. از طرفی علیرغم سالها تحریم های اقتصادی و فشارهای فراوان معیشتی باز حکومت توانسته معاش مردم را تا حدی تامین کند.

مشکل آمریکایی ها با ایران چیست؟ آیا آنها فقط بر سر رژیم صهیونیستی مساله دارند؟
نه لزوما. آمریکایی ها چند مساله با ما دارند. نخست اینکه می گویند ایران مزاحم برنامه های آنها در دنیا است. به تازگی شاهد بودید که بودجه نظامی سال 2019 آمریکا تصویب شد. این بودجه بیش از هفتصد میلیارد دلار بود یعنی چیزی حدود ده برابر درآمد ارزی سالانه ما. چرا این رقم هنگفت صرف ارتش آمریکا می شود زیرا آنها در همه دنیا دخالت می کنند. آمریکا مساله دو کره را نه مشکلی بین این دو کشور بلکه مساله آمریکا می داند. همین طور مساله عراق و افغانستان را و امثالهم.

از سویی برای آمریکا بسیار مهم است که اسراییل امن و دارای بقا باشد. تنها یک کشور در دنیا است که نه امنیت اسرائیل را به رسمیت می شناسد نه بقای آن را. همه دنیا و حتی کشورهای عربی که روزگاری بزرگترین مساله شان اسرائیل بود اکنون از جانب ایالات متحده مدیریت شده اند و وقتی صهیونیستها در غزه مردم غیرمسلح را به رگبار می بندند سکوت می کنند. در این میان فقط جمهوری اسلامی ایران است که اعتراض می کند و این خوشایند آمریکا نیست.

علاوه بر اینها آمریکا خواهان آن است که در کشورهایی مانند سوریه، لبنان و یمن، متحد منطقه ای اش یعنی عربستان نفوذ داشته باشد نه ایران.

بحث نفوذ که مقام معظم رهبری مطرح ساختند، موضوع رخنه نیروهایی از سرویس های جاسوسی خارجی در داخل را برجسته ساخت. به طور خاص صهیونیست ها در کشور را تا چه میزان جدی می دانید؟

من اطلاعات خاصی در این باره ندارم . اما برداشتم این است که اسرائیلیها موفق به ایجاد شبکه اطلاعاتی و عملیاتی در ایران شده اند. شبکه اطلاعاتی به این معنا که درباره اهداف و افراد مد نظر خود از طریق افرادی در داخل مرزها اطلاعات کسب می کنند. حال ممکن است اشخاص ذکر شده هم مطلع نباشند که مقصد اطلاعاتشان کجا است و فقط در ازای دریافت پول همکاری کنند. البته این شبکه اطلاعاتی مربوط به الان نیست و به نظر می رسد از سالهای پیش در حال فعالیت است.

از طرفی احتمالاً آنها شبکه ای عملیاتی نیز در داخل کشور درست کرده اند. برای مثال ترور دانشمندان هسته ای از سوی این شبکه انجام شد. شبکه ذکر شده متفاوت با شبکه هایی است که برای منافقین و سلطنت طلبها کار می کند.

در شرایطی که آمریکا بر طبل خصومت با ایران می کوبد، راهکار گردش به شرق را که بیشتر معطوف به حفظ و ارتقای مناسبات با چین و روسیه است چطور ارزیابی می کنید؟

آنچه ما تاکنون دیده ایم این است که ایران سعی دارد از طریق توسعه روابط خود با کشورهایی چون روسیه و چین، مشکلات سیاست های خصمانه آمریکا را جبران کند. البته به نظر می رسد که آقای روحانی دنبال تغییر این سیاست بود و به اروپا توجه بیشتری کرد ولی به دلیل سیاست آمریکایی ها در این فرایند چندان موفق نبود.

باز هم به موضوع اصلی برگردیم. چرا مردم برای رسیدن به خواسته های معیشتی خود به کف خیابان می آیند؟
پس با فشار زندگی چه کنند؟

یعنی مجرایی برای اعتراض نیست؟
در قانون اساسی ما برای ساماندهی مطالبات مردم دو راه پیش بینی شده است؛ نخست احزاب آزاد و دیگری اجتماعات آزاد مگر اینکه مخل مبانی اسلام و امنیت جامعه باشد. بنابراین دولت می تواند ساز و کاری را برای تخلیه احساسات و بیان خواسته های مردم پیش‌بینی کند.

بنابر این نظام و قانون اساسی ما درست است اما برخی خیلی دوست ندارند صندلی خود را به دیگران بسپارند. برای همین قوانین و مقررات را طوری تنظیم می کنند که مبادا روزی میز ریاست را به کس دیگری واگذار کنند.
پس نظام تصمیم گیری اصلاح پذیر است به شرطی که به قانون اساسی و همه مواد آن بخوبی عمل شود. با عمل به تمام بندهای قانون اساسی همه مشکلات به تدریج به سمت حل شدن می رود.

علت این همه نوسان در ایجاد و فروکش کردن این ناآرامی ها چیست؟

چون این اعتراضات بیشتر به خاطر مشکلات اقتصادی و معیشتی بوده است. در نقاطی که دولت این نارسایی های معیشتی را برطرف کرده ناآرامی ها نیز متوقف شده است. مانند تامین آب آشامیدنی خرمشهر یا پرداخت طلب سپرده گذاران موسسات مالی و اعتباری که با پرداخت پول از بودجه بیت المال فروکش کرد. اما این راه حل ها مقطعی است و برای دراز مدت مشکلات را حل نمی کند.

پس راهکار حل مشکلات کشور چیست؟

بازگشت به قانون اساسی.

آیا درست اجرا می شود؟
باید بشود.

چرا افراد انقلابی و آنهایی که در جنگ بودند در برابر اجرا نشدن قانون اساسی سکوت کرده اند؟

شاید برخی تصور می کنند نمی توانند بدون دغدغه از عواقب بعدی، آزادانه حرف بزنند. البته بسیاری از انتقادات از سوی انقلابیون بیان می شود ولی تضمینی برای اینکه در آینده دچار مشکل نشوند وجود ندارد.

مساله بعدی این است که باید امکان گردهم آیی نخبگان دور یکدیگر فراهم باشد. یعنی نخبگان بنشینند و با خیال راحت مشکلات جامعه را بیان کنند و مطمئن هم باشند که حرف آنها شنیده می شود. اما کجا را می توان یافت که شخصیت های اصلی گرد هم آیند و احساس کنند که اقدامشان مفید است. طبیعی است وقتی احساس اینکه آزاد هستید تا با صراحت نقدهایتان را بیان کنید وجود نداشته باشد، اتفاق مهمی نمی افتد.

این نه فقط در سطح نخبگان سیاسی و اقتصادی است بلکه در سایر سطوح هم وجود دارد. مثلا آیا تاکنون دیده یا شنیده اید که مراجع معظم تقلید ما دور یکدیگر بنشینند و درباره مساله ای مثل ورود زنان به ورزشگاه ها که جزو مسایل مستحدثه است گفت و گو کنند؟ بلاخره بخش قابل توجهی از جامعه می خواهند در ورزشگاهها حضور پیدا کنند و مسابقات را از نزدیک تماشا کنند. یکی از محدودیت های سر راه این حضور، فتوای مراجع تقلید است. چرا مراجع عظام سر این موضوع با یکدیگر مذاکره نمی کنند تا راهی برای جامعه باز کنند؟
الان مانند اوایل انقلاب نیست که مسائلی مانند شطرنج و موسیقی که توسط بسیاری از فقها حرام اعلام شده بود با فتوای امام خمینی(ره) حلال اعلام شود. مشکلات این چنینی می تواند حل شود. بنابراین مردم نباید احساس کنند ما در برخی حوزه های اجتماعی با بن بست مواجه شده ایم.

از دید برخی، روشنفکران و دانشگاهیان در قبال تحولات اخیر ساکت نشسته اند؟
ساکت نیستند. بسیاری از آنها بیانیه می دهند، یادداشت و تحلیل، می نویسند مصاحبه و سخنرانی می کنند و مشکلات را طرح می کنند.

در این شرایط آیا ممکن است به سمت تغییر قانون اساسی به منظور تبدیل سیستم ریاست جمهوری به سمت پارلمانی برویم؟
ما اکنون در شرایط التهابیم و این موضوعات در شرایط عادی طرح می شود نه در وضعیت التهاب. البته هنوز وضع مملکت بحرانی نشده است بلکه التهاباتی است که اگر خوب مدیریت شود به سلامت از آن عبور می شود و به شرایط عادی برمی گردیم. اما این التهابات ظرفیت و قابلیت تبدیل شدن لحظه ای به بحران را دارد.

با توجه به بیانات اخیر مقام معظم رهبری در حمایت از دولت دکتر روحانی، وضعیت مواجهه دولت دوازدهم با چالش های پیش رو را چگونه می بینید؟
سیاست رهبری همیشه این بوده است که دولتهای مختلف، کار خود را تا انتهای دوره به پیش برند. ایشان می خواهند دولت مدیریت شود اما هیچگاه موافق آن نیستند که دولتی نتواند کار کند چرا که لطمه فراوانی به کشور می خورد.

چه چشم اندازی برای حل مشکلات کنونی کشور می بینید؟

حل مشکلات ملی در گرو اخذ تصمیماتی مهم از سوی مسئولان است. این تصمیم ها باید در ماهیت و روش متفاوت با آنچیزی باشد که تاکنون شکل گرفته است. البته مخالفم که برخی تجدید نظرها از سوی رسانه ها نام عقب نشینی حاکمیت را بگیرد. نام درست آن درس گرفتن از تجربیات گذشته و رعایت قوانین و مقررات است.

برای گذار از چالش های اقتصادی در مقطع کنونی، آیا راهکارهایی نظیر خصوصی سازی جواب می دهد؟
بله، این مدل حتما جواب می دهد. کافی است یک نظام تامین اجتماعی قوی را ایجاد کنید تا همه افرادی را که قادر به تامین معاش خود نیستند بتوان حمایت کرد. دولت می تواند شیوه پرداخت یارانه 45 هزار تومانی را تغییر دهد و بودجه این کار را به دو بخش قسمت کند؛ نیمی از آن را به حمایت از بخش تولید اختصاص دهد و نصف دیگر را در اختیار کمیته امداد و سازمان بهزیستی قرار دهد تا به افراد تحت پوشش خود بن کالای مجانی بدهند نه پول نقد. یعنی به جای اینکه نانوا را مجبور به پخت نان یارانه ای و مرغدار را وادار به فروش محصول خود با قیمت تکلیفی و تعیین شده از جانب دولت کنند، به نیازمندان بن هایی را بدهند تا به رایگان گوشت و نان و اقلام ضروری زندگی خود را دریافت کنند.

دولت باید به بخش تولید اجازه سود بردن را بدهد تا مردم برای ورود به این بخش انگیزه پیدا کنند. گزارشی فاجعه بار را خواندم که طی چند روز گذشته بسیاری از دامدارها اجازه زاد و ولد میش های خود را نداده اند و آنها را ذبح کرده اند.

زمانی که بهای گوشت افزایش می یابد باید دامداری ها توسعه پیدا کنند اما به خاطر قیمت گذاری دولتی، دامدارها تولید را به صرفه نمی بینند. چون اقتصاد ما آزاد نیست و دولت در بازار به خاطر حمایت از مردم، قیمتها را به صورت دستوری تعیین می کند، فرصتی برای رشد بخش تولید باقی نمی ماند. اقتصاد باید به معنای واقعی کلمه آزاد و رقابتی باشد با همه الزامات آن. این مهم نیازمند مقررات زدایی هم است.

در شرایط فعلی حاکمیت باید چهار تصمیم اقتصادی بزرگ بگیرد؛ نخست توقف پرداخت یارانه مستقیم به مردم، دوم پذیرش اقتصاد آزاد و رقابتی، سوم پذیرش اینکه برای توسعه اقتصادی باید در نظام اقتصاد جهانی حضور داشت و تعامل کرد و چهارم حمایت قوه قضاییه از تولید ثروت در جامعه.

رئیس قوه قضائیه مدتی پیش گفت که در سال 96، شانزده میلیون پرونده قضایی در این قوه تشکیل شده است. به نظرم این آمار نگران کننده ای است. ایشان باید طوری برنامه ریزی کند که پایان هر سال مثلا با افتخار بگوید امسال در مقایسه با سال پیش چند میلیون پرونده کمتر تشکیل شده است.

در حوزه اجتماعی باید خواسته های مشروع جامعه از سوی حاکمیت پذیرفته شود مثلا ورود زنان به ورزشگاه ها و پذیرش آزادی پوشش در حدی معقول. من معتقد به رعایت آزادانه حجاب هستم اما باید این حوزه دارای قانون مناسب تری باشد. چرا باید به اسم مبارزه با بدحجابی، برخوردهای ناپسند با بعضی از مردم صورت گیرد. تا سالها در این کشور گشت ارشاد بود و آن تنشهایی که همه می دانیم. اکنون که این گشت تقریبا در بعضی خیابانها کم شده آیا واقعا وضع حجاب بدتر شده است؟

البته من اینجا از بعد اجتماعی و روانی به موضوع حجاب پرداختم. در حوزه سیاست داخلی هم حاکمیت باید تکلیف خود با مخالف را روشن کند و به این پرسش به طور روشن پاسخ دهد که آیا حاضر است حق آزادی بیان و فعالیت را برای مخالفین خود به رسمیت بشناسد یا خیر؟ آیا می پذیرد که مخالفین قانونی از طریق ساز و کارهای قانونی بتوانند به حاکمیت برسند.

بنیاد عالم بر دگرگونی است و تنها چیزی که در دنیا ثابت است «تغییر» است. باید امکان تغییر را فراهم کرد. ضمن اینکه مگر قرار است در یک شرایط باز سیاسی، اسلام از رقبایش شکست بخورد؟! اصلا آیا شکست ما به معنای شکست اسلام است؟ برای همین باید با فراهم کردن زمینه ورود افراد و تفکرات جدید، امکان گردش افراد را در بدنه حاکمیت ایجاد کرد. اگر حاکمیت این را بپذیرد که مخالفانش هم حق اظهار نظر و فعالیت سیاسی را داشته باشند یقین بدانید محبوبیت بعضی سران مخالف در بین مردم کم می شود.

پیش‌بینی‌تان از تصمیم حاکمیت برای انجام این اصلاحات چیست؟

من امیدوارم برای حفظ جمهوری اسلامی که به فرموده امام خمینی (ره) از اقامه نماز هم واجب تر است دست به یک سلسله اصلاحات ضروری بزنیم تا برکارآمدی دستگاه ها افزوده شود. وقتی مردم جمهوری اسلامی را حلال مشکلات خود بدانند آن را حفظ خواهند کرد. باید به شعارهای انقلاب برگردیم؛ شعارهایی که برپایه نارسایی هایی شکل گرفت که در دوران شاه وجود داشت مثل استبداد و هزار فامیل که منجر به وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی شد.

هیچ نظامی به اندازه جمهوری اسلامی با جامعه فعلی ما تناسب ندارد. مردم ما جمهوری را خواستند به این معنا که مانند نظام شاهنشاهی، حاکمان موروثی نباشند و مردم خودشان آزادانه حاکمان را انتخاب کنند.

بُعد اسلامی نظام را هم طلب کردند چون اسلام را دین رحمت و مغفرت و همبستگی می دانند. در ماههای آخر سلطنت محمدرضا شاه در خیابانهای تهران شخصا شاهد تظاهرات خانم های مینی ژوپ پوشی بودم که فریاد «جمهوری اسلامی» سر می دادند. چرا که ترکیب جمهوری و اسلامی را حلال معضلات کشور می دانستند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 799907

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 3 =