مرگ دختری دانشجو در یکی از خوابگاههای دانشجویی تبریز، به ترند پربحث شبکههای اجتماعی تبدیل شده است و همه از مرگی ارزان صحبت میکنند. اما خاک مرده سرد است. چند صباحی هم که بگذرد، داغ مرده کم میشود و اذهان عموم فراموش میکنند؛ که صباصادقزاده در خوابگاه قربانی نشت گاز شده بود.
دختری که به تایید معلمان و همکلاسیها، دانشجویی تیزهوش و به دنبال کشف خودش بود. او نظر مساعد زیمنسیها برای بورسیه دکترا در آلمان را هم جذب کرده بود؛ اما به یک آن قربانی اتفاقی آشنا در خوابگاههای دانشجویی شد. در روزی که او برای کاری اداری در دانشگاه سهند میهمان تبریز بود، کارش به درازا کشید. شب را در خوابگاهی خودگردان اقامت گرفت، اما هنوز ساعتی از حضورش در آنجا نگذشته، نشت گاز نامهربانانه همه «آرزوهای بلند» دختری را باطل کرد که فارغ از محدودیتها، در پی کیفیتبخشی به پیشرفتهایش بود.
حوادثی از این دست در خوابگاههای دانشجویی چندین بار رخ داده و مرگ ارزان گریبان دانشجویان را گرفته است. اما این موضوع بارها و پس از آن نیز تکرار میشود، تا «فوبیای مرگ ارزان» در خوابگاهها در حال ریشه دواندن باشد. مسائل دانشگاه و دانشجو با وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در ارتباط است. اما تکرار مرگهای ارزان در خوابگاهها نشان میدهد آنگونه که وزارت در حوزه نظارت و اعمال کنترلهای سیاسی و اجتماعی روی دانشجویان تمرکز دارد؛ روی اخبار مرگ در خوابگاهها کمتر حساسیت دارد. پرسش اینجاست که چرا نظارت جدی بر استانداردهای این خوابگاه نشده بود؟
انتظار میرود منصور غلامی به چنین مواردی ورود کند، چرا که مرگ ارزان در خوابگاههای دانشجویی موضوعی نیست که بشود با محافظهکاری با آن مدارا کرد! از طرفی سکوت کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی هم در این خصوص یا موارد پیشین، هیچ توجیهی برای شانه خالیکردن ندارد. البته به نظر میرسد برخی از اعضای کمیسیون آموزش، چنان درگیر اعمال فشار به روسای دانشگاهها برای انتصاباتی همسو هستند که حالا حالاها مجالی برای ورود به «تراژدی مرگهای ارزان» در خوابگاههای دانشجویی نداشته باشند.
مرگ ارزان به انحای مختلف سایه شومی روی خوابگاههای دانشجویی انداخته و بیتفاوتی به اینگونه موارد از مرگ زهره قاسمی در خوابگاه دانشجویی شهرکرد گرفته تا مرگ صبا صادقزاده در خوابگاه دانشجویی تبریز، گویی آنرا به بخشی از پیوستهای زندگی دانشجویی در خوابگاهها تبدیل کرده است.
شاید عنوان خوابگاه خودگران بهانهای باشد برای پرتاپ توپ به میدان مالک خوابگاه، اما این صرفا پاک کردن صورت مساله است. چرا که در هر صورت دانشگاه مسئولیتهایی در این خصوص دارد. دیروز زهره قاسمی، امروز صبا صادقزاده و فردا کدامین دانشجو در کدامین خوابگاه در اثر بیکفایتیها مرگِ ارزان را تجربه خواهد کرد؟ انگشت اتهام به سمت چهکسی باید نشانه برود و یقه چه کسی باید گرفته شود تا تکرارهایی مشابه، هیچ وقت ترند شبکههای اجتماعی نشود.
«فوبیای مرگ ارزان» عنوان گزارشی بود که در سال ۹۳، درباره مرگ دو دختر دانشجو درپی شکستن یخهای دریاچه شورابیل در سالنامه آوای اردبیل نوشتم.
* مدیرمسئول نشریه سی روز
نظر شما