عوامل ساواک در تاریخ یکم آذر 1354، شبانه به سراغم آمدند و دستگیرم کردند و یکسره به زندان کمیته مشترک (در شهربانی) بردند و از صبح روز بعد با بیادبی، تهدید و ارعاب، بازجویی را شروع کردند. بازجوی من عضدی نام داشت که در سال 43 نیز از بازجوهایی بود که به سختی مرا شکنجه کرده بود.
مقداری که مقاومت کردم رفتند آقای لاهوتی را آوردند، برای مواجهه من با ایشان.منظره وحشتناکی داشت. در اثر شکنجه و کتک، سرش بزرگ شده بود، صورتش کج و خونین و عجیب. او را در مقابل من روی صندلی نشاندند و بازجو، برای تحقیر و شکست شخصیت من با بیادبی این شعر را خواند که:
جایی که شتر بود به یک غاز
خر قیمت واقعی ندارد
و بعد به قیافه علمایی آقای لاهوتی اشاره کرد و در واقع میخواست بگوید، «وقتی با او چنین میکنند، تکلیف من دیگر روشنتر است.»
در روزهای بعد نیز بازجوییها و آزار و اذیت آنها ادامه یافت، ولی چیزی به دست نیاوردند.
14
نظر شما