این ضرورت زمانی بیشتر حس میشود که کشور شرایط بحرانی پس از انتخابات را پشتسر گذاشته است. در چنین شرایطی انتصاب رحیم مشایی از سوی آقای احمدینژاد، با وجود آنکه وی از حساسیت شدید مراجع و فعالان سیاسی به وی آگاه است، نقض غرض است و با نهادینه کردن آرامش و تفاهم در کشور تناسب ندارد. پس از این انتصاب، حجم زیادی از اعتراضها به سمت آقای احمدینژاد روانه شد اما متأسفانه ایشان همچنان به مواضع قبلی خود اصرار ورزید و حاضر نشد به حرمت افکار عمومی حکم معاونت اولی مشایی را پس بگیرد. همین مسئله موجب شد که حامیان احمدینژاد در برابر وی صفآرایی کنند. پیشبینی چنین انتصابی چندان دور از ذهن نبود زیرا پیش از این نیز آقای احمدینژاد بارها از آقای مشایی دفاع کرده بود و با وجود اعتراضهای گستردهای که نسبت به مواضع وی صورت گرفته بود حاضر به عزل وی نشد.
دفاع جانانه آقای احمدینژاد از مشایی برگرفته از تفکر غیر تعاملی است به ترتیبی که در دولت نهم نیز حلقه تنگ یاران احمدینژاد مورد انتقاد قرار گرفته بود. در آن زمان نیز حامیان احمدینژاد نتوانستند تفکر خود را به دولت تحمیل کنند و دولت همچنان در حلقه تنگ یاران خود اسیر بود و حاضر نبود ذرهای از این دایره پا را فراتر بگذارد و افراد دیگر را به رسمیت بشناسد. هر چند بارها در تریبونهای رسمی این مسئله را انکار کرد اما رفتار وی بیانگر عدم اعتماد به افرادی خارج از این دایره است. استفاده از آقای الهام در 3 پست دولتی نیز نشان دهنده محدود بودن این حلقه است. فارغ از دایره تنگ یاران آقای احمدینژاد متأسفانه شاهد این هستیم که دولت همواره از رفتاری غیر تعاملی بهره گرفته و حاضر نیست با سایر قوای کشور تعامل مناسبی را برقرار کند. ایشان به این مسئله باور دارد که میتواند یک تنه تمام مشکلات و کارهای کشور را انجام دهد. همین تفکر در گذشته به کشور آسیب رسانده و در آینده نیز اگر تداوم داشته باشد، میتواند ساختارهای کشور را با مشکل مواجه کند.
عضو کمیسیون امنیت ملی
نظر شما