ممکن است گفته شود که اعتراف اراذل اجارهای به تنهایی برای متهم کردن کشورهای یادشده به مدیریت و تامین مالی و تدارکاتی اشرار آدمکش، کافی نیست که در این خصوص باید گفت؛ اگرچه اعتراف اراذل مزدور با اسناد و مدارک غیرقابل انکاری نظیر تماسهای تلفنی، تصاویر حضورشان در کشورهای بیگانه و فیلمهای آموزشی همراه است که در صحت اعترافات آنان کمترین تردیدی باقی نمیگذارد ولی اسناد مستحکم دیگری نیز درمیان است و آن، حمایت آشکار و بیپرده مقامات رسمی دولتهای یاد شده از آشوبگران و حتی تشویق و ترغیب آنان به آتشافروزی و قتل و غارت است.
تا آنجا که علاوهبر تحریک آشکار مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا و چند مقام رسمی دیگر این کشور به آشوب و آتشافروزی، کاخ سفید نیز در اقدامی که در عرف دیپلماتیک به شدت غیر متعارف و ناشایسته تلقی میشود، با صدور یک بیانیه رسمی از اراذل و اوباشی که اجاره کرده بود حمایت کرده است. دقیقاً شبیه حمایت رسمی و علنی که اوباما، تونی بلر و شیمون پرز و نتانیاهو از فتنهگران آمریکایی-اسرائیلی ۸۸ کرده بودند.
دولت آلسعود بلافاصله پس از شروع آشوبها تمامی رسانههای فارسی زبان و عربی زبان و حتی انگلیسی زبان خود را برای حمایت از اراذل و اوباش اجارهای بسیج کرده بود تا آنجا که از طریق این رسانهها تلاش میکرد به آشوبگران به اصطلاح روحیه داده و آنان را به ادامه قتل و غارت و آتشافروزی تشویق کند! و...
اکنون باید پرسید با وجود این همه سند غیرقابل انکار که به وضوح از مدیریت بیرونی آشوبهای اخیر و نقش کشورهای یاد شده در این فتنهانگیزی حکایت میکند، آیا میتوانیم از حق قانونی خود برای مقابله به مثل صرفنظر کنیم؟! و اگر این حق قانونی و شناخته شده خود را نادیده بگیریم به مردم مظلوم ایران اسلامی ستم نکردهایم؟! میپرسید چگونه؟ پاسخ این سؤال پیچیده نیست. دشمنان در کاخ شیشهای نشستهاند و مراکز حساس و استراتژیک نظامی و اقتصادی و... آنها به آسانی قابل دسترسی است و میتوان با تحمیل خسارتهای سنگین مالی و نظامی، دشمن را به استیصال کشانده و به زانو درآورد.
1717
نظر شما