پیشنهاد «جمع کردن و رفتن» سالیان دراز است که همچون حناق در گلوی خیلی از سران و سروران عزیزمان مانده بود که بالاخره این بغض فروخورده از طریق صدای یک مجری مثلا فریب خورده بیرون آمد و این سکوت تاریخی مادرمرده و ایضا طلسم رویای دیرینه مسئولین سرخورده را شکست!
بله عزیزان جان؛ سالهاست برای رفتن کسانی که سرشان به تنشان میارزد راه باز است و جاده دراز و به همین خاطرهم؛ هیچ مسئولی ازاین خطای انسانی تاریخ ساز وحاشیه ساز در رسانه ملی دردسرساز عذرخواهی نکرد! چون کار سختی است که همزمان با آب شدن قند در دلت بخواهی قیافه یک متاسف را بگیری!
البته ایجاد زمینههای دفع آفات مغزی در کشورمان به اندازه راههای رسیدن به خدا بسیار است که خوشبختانه در این زمینه، هم دست زیاد و هم تبحر بیشمار است. به این مو قسم اگر دو مثقال از استعدادی را که دوستان در این رشته –پهن کردن فرش قرمز برای فرار مغزها- دارند در هرمقوله مثبت دیگری داشتند الان با از ما بهتران سر و کار داشتیم.
بطورکلی؛ شعار این است: اول اینکه: نخبه دردسر دارد و دوم اینکه بالا رفتن زحمت دارد اما پایین کشیدن و کشاندن، سرتا پایش کیف دارد!
آخر چه کاری است؟ به جای آنکه علی دایی شویم و یا علی دایی پرور شویم و یا لی لی به لایش بگذاریم خب؛ برای علی دایی آئینه دق میشویم و هر از گاهی سر به سرش هم میگذاریم! اینطوری میگویند: اوه اوه؛ ببینید این کیه که علی دایی را دق داده و یا بازی داده! به شخصی میگفتند: «فرید اژدها کش» که ناگهان کسی آمد و او را کشت تا اسمش بشود «قنبر فرید کش» همان فریدی که اژدها میکشت! بله؛ اینطوری او اثبات کرد که دست بالای دست بسیار است.
حالا چند وقتی است که مسئولین شوخ طبع مان خوش خوشان شان شده که گیر بدهند به پر و بال شهریار فوتبال ایران! اینکه چرا آنها با اسطوره ای که تیم ندارد پیشنهاد تیم ملی را نمیدهند و اینکه چرا آنها الا و بلا بسط نشستهاند دم درقلعه ژنرال؛ صحبتی نیست. مسئولین اختیار دارند و اختیار خودشان را دارند. اما نکته عجیب ماجرا اینجاست که گویا آنها جمع میشوند و جلسه تشکیل میدهند تا به این نتیجه برسند: چه کسی را مربی نکنند تا اینکه چه کسی را مربی بکنند! بعد هم مینشینند و برای نحوه انتخاب نکردنش سناریو می نویسند! مثلا میگویند: بیاییم دستش را به هاکی بند کنیم و یا حتی شده برای ارضای حس آزار و اذیتمان راننده اسنپش کنیم.
اینکه علی دایی چه آتشی سوزانده که برخی از عزیزان دوگانه سوز شدهاند به ما ربطی ندارد اما این قسمتش به ما مربوط می شود که حق داریم بدانیم که اگر چند نفر از آقایان به هر دلیل شخصی و غیرشخصی و سکرت و غیرسکرت و... با ایشان کدورتی داشته و دارند و یا چیزی از آنها فاش شده که به تریج قبایشان برخورده آیا حق دارند برای تسویه حساب شخصی به تیم یک ملت حد دهن کجی کنند؟ قدیمها میگفتند اگر دعوا داری واستا سر کوچه این روزها می گویند: جمع کنید و بروید؟
نظر شما