حکایت حضور مردها در سینما چیز قابل بحثی نبوده و نیست! آنها با یک زیرپوش پاره و تنبانی راه راه و حتی بدون این چیزها یا زیر دوش رفتهاند و یا بر روی دوش، یک لوله بخاری گذاشته و به قلب دشمن تاختهاند! بله؛ ایفای نقش و ادای دین مردها به سینما صرفا به همین اداها محدود شده وتوضیح بیشتری هم نمیطلبد!
اما در عوض، حکایت زن و سینما همچون پنبه و آتش بوده، یعنی حساس و پراحساس و ما ایرانی جماعت هم که غیرتی و حساس!
بر همین اساس و با کسب اجازه از مورخان سینما ما از نقش مردان در سینما چشم میپوشیم و یکسره میرویم سر داستان جنجالی و پرهیجان حضور زنان در تاریخ سینمای ایران به شرح و بسط موارد زیر:
1- نقش زن بر روی «پرده نقرهای»همواره «سیاه و سفید» بوده؛ بعبارتی «از اینور و آنور بام افتادن» راستکار زن در سینمای ایران بوده و این کش و قوسها به شکلی پریودیک و یک در میان بوده؛ البته او همیشه عروسک بوده اما در دو حالت مختلف بوده:
- در عصر سینمای بدنه؛ تن و بدن زن شد «حرف اول» البته در کنار یک «شام خصوصی در آخر» ! این دوره؛ زن عروسکی بیارزش بود.
در عصر سینمای ارزشی؛ دست پخت زن شد حرف اول و آخر، آنهم داخل پستویی در پشت یک در! در این دوره زن عروسکی ارزشی بود.
عروسک بیارزش«شیطون» است ودمار از مردان دور و برش درمیآورد و عروسک ارزشی «شیطان» است و دمار از شوهرش! عروسک بیارزش صدقه سری مردان قر میدهد و عروسک ارزشی صدقه میدهد و سر شوهرش غر میزند! عروسک بیارزش با ریختن آب توبه بر سرش، میشود پاک و حلال! اما عروسک ارزشی آب که به رویش بریزی لباسهایش تنگ و چسبان و خودش تحریک کننده و از دم، حرام میشود!
خلاصه باید گفت: یکی بود؛ یکی نبود داستان زن در سینمای ایران بود و خواهد بود. یعنی اصل جنس سینما، برای این جنس، گاه حرام بود و گاه عین حرمسرا بود! بله؛ «شیرزنان» صحنه زندگی، نقششان در سینما بین «پلنگی» چموش و «گربهای» خموش مدام در نوسان بود. البته زن، چه پلنگ شد و چه گربه، قد «مردی که موش شد» در تاریخ سینما اثرگذار نشد! الغرض؛ مقام شامخ زن اینگونه سرویس شد که جایگاهش همواره محدود به سرویسهای آپارتمانی شد؛ او یا در«حمام» مشغول شستن خود بود یا در«آشپزخانه» حین پاک کردن نخود بود!
2- نکته جالب در نوسانات فوق، این بود که خود زن در افت و خیزهای تاریخی بیتقصیر بود! بعبارتی؛ هر چه بود زیر سر مردانی بود که گاه زیرسرشان بلند میشد و گاه رگ گردنشان کلفت! یعنی زنان مطیع ما در هر دوره از تاریخ ؛ اول باید میدیدند مردها از کدام دنده بلند شدند تا تکلیفشان در فیلمها حتی با لباسشان روشن میشد! همانقدر که زنها در صحنه زندگیخود دغدغه «چی بپوشم» داشتند؛ مردها در پرده سینما قوانین «چی نپوشند» را برای آنها گذاشتند! بر همین اساس، زنها یا برای مردان، نزده، رقصیدند؛ یا آنقدر توی سرشان زدند که آرام درگوشهای کپیدند!
3- وقتی سینما در کشورمان متولد شد 95 درصد جمعیت ایران سواد نداشتند اما در عوض100 درصد مردان غیرت داشتند! با چنین اوضاعی حضور زن و شهره شهر شدنش، چیزی در حد کفر ابلیس بود! البته این موضوع در زمان تولد تئاتر با آوردن زنهای اجنبی و یا مردان زنپوش ختم به خیر شد اما سینماگران همچنان، اصرار بر استفاده از زنان وطنی در فیلمها را داشتند! نتیجهاش هم، پرتاب گوجه فرنگیهایی شد که نثار اولین زنهای بازیگر سینمای ایران شد! آنهم از سوی مردمی که هنر نزد آنان بود و بس، شاید هم «دو بست»! یکیش همین: روح انگیز سامینژاد بازیگر فیلم دختر لرکه سرنوشتش، عاقبت یزید شد!
4- همانطور که ذکر شد تئاتر در آغاز راه، برای دور زدن«تحریمهای جنسیتی» از دو روش بهره برد: - مردان زن پوش -زنان اجنبی.
اما بعد از کلی فراز و نشیب، بالاخره تئاتر مسیرش را پیدا کرد و هر جنسی در جای خودش مسیرش را پیدا کرد. اما این بار نوبت سینما بود که به جاده خاکی بزند! یعنی داستان «مردان زن پوش» و «زنان اجنبی» آنهم صد سال بعد از تئاتر، ناگهان در سینما جای خودش را باز کرد. مثلا در این مسیر، اکبر عبدی؛ محسن تنابنده؛ ارژنگ امیرفضلی و خیلی از مردهای دیگر را بشدت ناکار کرد! از آنسو هم؛ پای هنرپیشگان ترگل ورگل هندی؛ تایلندی؛ برزیلی؛ آمریکایی و... را به سینمایمان باز کرد.
کمی دقت کنید تا ببینید در فیلمهای پر فروش این روزها، یا «پای یک مرد زن پوش در میان است» یا «پای یک زن بلوند و بلند و قشنگ از اهالی دیار فرنگ!» با چنین روندی؛ تخمین زده میشود نسل همین هنرپیشههای گربه و پلنگ داخلی خیلی سریعتر از «یوزپلنگ ایرانی» منقرض شود! بعبارتی باید در سال رونق تولید ملی، واردات هنرپیشه زن را هم، به سایر واردات بیخودی (همچون سنگ پا) بیافزاییم! همچنین با اوصافی که گفته شد میتوان نتیجه گرفت: «سینما از تئاتر 100 سالی عقبتر است!»
5- زنها از بدو تاریخ سینما به داشتن بادی گارد علاقه خاصی نشان دادهاند گاه به خاطر حفظ جانشان برای مصون ماندن از حمله مردان ناموسپرست غیرتی و یا چشمچرانهای شهوتی و گاه برای استفادههای نمایشی و چشم رو هم چشمی!
6- در سینمای ایران این خود زن نیست که وسوسه میکند؛ بلکه ملیت زن است که مردها را از راه بدر میکند! مثلا؛ نیکول کیدمن نمیتواند آتشی که یک بازیگر پیرزن داخلی میسوزاند را بسوزاند! لذا لازم نیست نیکول کیدمن به اندازه یک پیرزن داخلی خودش را بپوشاند! بازهم نکته جالبتر اینکه برای تحریک شدن غیورمردان کشورمان، جنس موی زن خیلی مهم است! مردان ایرانی در ابتدا فرق موی طبیعی یک زن با کلاه گیس را تشخیص میدهند و بعد تصمیم میگیرند که تحریک بشوند یا نشوند!
7– مقایسه لقب قهرمانان زن با مرد در عناوین فیلمها هم بشدت جای بحث و بررسی داشته و دارد! نام فیلم های زیر را ببینید و خودتان قضاوت کنید که حق کدام جنس بیشتر خورده شده است:
لقب زن در عناوین فیلمها!
هرجایی؛ روسپی؛ مامان جونم عاشق شده؛ انگشتنما؛ خانم دلش موتور میخواد؛معشوقه؛ هلوی پوست کنده؛ زن باکره ؛ آب نبات چوبی؛خانوم؛ ننه نقلی؛ عروسک؛ زن زیادی؛ بانوی کوچک؛ دختر شیرینی فروش؛ وقتی کلفت خوشگل باشه و..
لقب مردان در عناوین فیلمها:
فقط آقا مهدی می تونه؛ پاشنه طلا؛ قیصر؛ داش آکل؛ آقای قرن بیستم؛دختر نگو بلا بگو؛ زیبای پررو؛ سینه چاک؛ ولی نعمت؛ آقا رضای گل؛ عروس پا برهنه؛ کنیز؛ مرغ همسایه؛ آقا مهدی وارد میشود؛ حسین آژدان ؛ هفت دلاور؛ تنها مرد محله؛ عقابها؛ مردی که زیاد میدانست؛ جوانمرد!
8- سلبریتیها خصوصا از نوع اناث، برای اینکه نشان دهند از هر انگشتشان هنری میریزد و بیخود و بیجهت به جایی که رسیدهاند، نرسیدهاند معمولا سعی میکنند قدرت فرامادیشان را به رخ بکشند تا اثبات نمایند با معجزه هزاره سوم طرف هستیم! بر همین اساس آنها در سینمای قبل از انقلاب بعنوان یک همه فن حریف؛ میرقصیدند و میخواندند و میخوابیدند! اما هنرپیشگان زن بعد از انقلاب همگی بیدارند و اهل تفکر! بازیگران زن فعلی یا کتاب چاپ میکنند یا نقاش و عکاس و معمار و طراح میشوند و یا با صاحبان این صنوف شریک و یار میشوند. حتی در فضای مجازی؛ در مورد شیر مرغ تا جان آدمیزاد نظرات کارشناسی میدهند و غمخوار دیگران میشوند!
9- تکلیف خواهر شوهر در زیر فرش بعنوان عقرب معلوم است اما اوضاع یک زن بعنوان هنرپیشه، در روی «فرش قرمز» بشدت سردرگم است! چون به معنی واقعی کلمه نمیداند آنجا چه باید بپوشد؟! این مشکل، در روی فرش قرمزجشنوارههای خارجی، بمراتب بیشتر هم میشود! چون باید چیزی بپوشد که هم خر را داشته باشد و هم خرما را! یعنی هم آنقدر پوشیده باشد که ممنوع التصویر نشود و هم آنقدر نپوشد که تصویرش املی نشود! البته دست آخر هم؛با یک لباس کپی به شکل جلو بسته از یک طراح برجسته سر و تهش را، هممیآورد!
10- زن بازیگر یا آقا بالاسر برای خودش دست و پا نمیکند و یا دست و پا میزند که با آقازادهای ازدواج کند. هرچند که بعد از چند صباحی؛ به دست و پایش میافتد که متارکه کند! دست آخر هم،به این نتیجه میرسد که به جای شوهر(بلانسبت آقایان) با سگی بی دست و پا و زبان بسته زندگی مشترکی را آغاز کند!
11- نکته جالب دیگر از حضور زنان در سینما این است که آنها وقتی روی پرده هستند، مرتبا قربان صدقه اهالی پشت پرده میروند اما بعد از آنکه پرده برافتاد و آنها از اسب و اصل به زمین افتادند؛ ناگهان از پشت پردهها، پردهبرداری میکنند و چیزهایی را افشا میکنند که میشود بعدا در دادگاه علیه خودشان استفاده کرد!
12- البته یک چیز در سینما نقش زنان را نسبت به آقایان پررنگتر میکند و آن عنوان سریالهای تلویزیونی است که همواره با نام زنها، خود را مزین میکنند! اگر شنیدید که نام سریالی مانند ستایش؛ کیمیا؛ مرضیه؛ خاله سارا و ... به نام مردی مثلا غلام و جمشید است؛ بگویید تا تاریخ سینما را عوض کنیم! این تبعیض در ترانهها و آهنگهای خوانده شده هم بشدت دیده میشود چون مردهای خواننده در ترانههایشان مدام از بر و روی لیلا؛ نسترن؛ نیر؛ حنا؛ نیلوفر و... صحبت میکنند اما دریغ از خانم خوانندهای که در آهنگش از نام یک مرد استفاده کرده باشد! مثلا بگوید: «سعید در رو وا کن!»
13- رکورد اولینهای سینمایی هم، معمولا متعلق به زن بوده است: بعنوان مثال اولین حضور زن با لباس جلوی دوربین؛ اولین حضور زن بدون لباس جلوی دوربین، اولین بوسه و... اما برای کسی مهم نیست که اولین بار کدام مرد جلوی دوربین لخت شد!
14- چهره زن و حتی سایر اعضایش در سینما خیلی بیشتر از استعداد بازیگریش مهم بوده و هست. در سینما هیچوقت یک زن زیبا روی زمین نمیماند و عکسش آن بالاها و بر سردر سینماها میماند. اما هنرمندترین زنها هم در گوشهای از سرای سالمندان جان به جان آفرین تسلیم کرده و میکنند! البته زنانی که «بر و روی» چندانی ندارند میتوانند امیدوار باشند در فیلمهایی با موضوع عشقهای مثلثی، نقش «زن اصلی مرد خیانت کار» را بازی کنند! البته باید آنقدر زشت باشندکه بیننده با مقایسه او و معشوقه شوهرش به آن مرد حق دهد که به زنش خیانت کند! جالب آنکه معمولا در سینمای ایران کمتر پیش میآید، زنها به مردان خیانت کنند! وقتی هم زنی با یک مرد غربیه از در دوستی وارد میشود بعدها معلوم میشود پشت در، جاست فرند بودهاند و فقط خواستهاند ما را خیط کنند!
من حیث المجموع؛ نتیجه آنکه:
زنان یا در دورهای زنده به گور شدند و یا در دورهای از گور درآمدند و جنس زیرخاکی شدند! اما ایکاش این سیکل، به جای تکرار؛ ثابت میشد تا زن تکلیفش برای همیشه مشخص میشد راستی چه خوب بود که زن فقط زن میشد نه ابزاری برای استفاده مرد میشد!
نظر شما