دولت احمدینژاد باید این واقعیت را قبول کند زمانی که مسائل داخلی دولتها بر روابط و مناسبات بینالمللی آنها تأثیر نمیگذاشت، گذشته است و اکنون نظام و افکار جهانی نمیپذیرد که دولتی برابر نارضایتی و اعتراض مردمی خود به دنیا بگوید این مسئله داخلی است.
پیش از جنگ جهانی دوم مسائل داخلی کشورها به مناسبات خارجی آنها مرتبط نبود اما پس از این زمان با تشکیل سازمان ملل و بهوجود آمدن نظام بینالمللی و البته با گسترش شبکه ارتباطات با پیشرفتهای تکنولوژی این رویه تغییر کرد و امروز سیاست خارجی کاملاً متأثر از سیاست داخلی است.در این میان دیگر «مسئله داخلی» از گفتارهای سیاسی کنار رفت و هرچند که هنوز هم برخی کشورها برای پاسخ ندادن به افکار جهانی درخصوص عملکرد نادرست خود در داخل و به وجود آمدن اعتراضات و نارضایتیها میگویند: این مسائل داخلی است و ربطی به خارج ندارد؛ اما نظام بینالملل آن را نمیپذیرد.
حوادثی که پس از انتخابات در ایران بهوجود آمد، به سرعت از طریق تلویزیونها و خبرگزاریهای جهانی منعکس شد و علاوه بر آن موضعگیری رئیسجمهور در این زمینه بر روابط خارجی ما تأثیرگذار بود به طوری که دیدیم مجموع حوادث باعث شد ایران از چند اجلاس مربوط به مسائل همسایگان خود حذف شود. در اجلاسی نیز شرکت نکرد و در اجلاسی دیگر وزیر امور خارجه جای رئیسجمهور رفت.
این مسائل نشان میدهد بحث حقوق بشر امروز بیش از گذشته بر روابط بینالمل کشورها اثر میگذارد و دولتها موظف هستند سیاست داخلی خود را به گونهای تنظیم کنند که در سیاستهای خارجی خود بتوانند نقش مؤثری داشته باشند.
از جمله موارد دیگری که حساس بودن موقعیت استراتژیک ایران را نشان میدهد، حذف ایران در پروژه خط لوله قفقاز بود و در حالی که قرار بود این خط لوله نفتی از ایران به اروپا بگذرد، با حذف ایران این خط لوله از خاک آذربایجان و یا احتمالاً روسیه خواهد گذشت تا حق ترانزیت و اعتبار بینالمللی آن از ایران سلب شود.
مجموع قضایا نشان میدهد دولت باید در جهت اعتمادسازی و رضایتمندی مردم تلاش کند و از موضعگیریها و اقداماتی که به بحرانهای داخلی دامن میزند، بپرهیزد.
امروز دولت باید به سمت ایجاد آرامش در فضای داخلی باشد تا بتواند سطح اعتماد متقابل ملت و دولت را افزایش دهد تا بتواند به سمت تقویت و گسترش مناسبات و ارتباطات بینالمللی برود. مسئله دیگری که دولت آقای احمدینژاد در سیاست خارجی با آن روبهروست، عدم تبعیت از یک استاندارد تنظیمشده است به طوری که به نظر میرسد سیاست خارجی بیشتر تابع ملاحظات دولت است مانند واکنشها و اظهارنظرهای متفاوت مقابل حوادث جهانی.ملاحظات دولت در مدارا با کشورهای چین و روسیه بیش از حد انتظار است و در حالی که این دو کشور به عنوان بازیگر مهم و قویای به نظر میرسند و با برگه ایران از آمریکا امتیاز میگیرند، دولت به حمایت آنان دلخوش کرده است.هرچند دولت اهمیت حمایت روسیه و چین در شورای امنیت ملی را دلیل سیاست مدارا و حمایتی با این دو کشور میداند اما باید این نکته را درنظر داشته باشد که روسیه تاکنون تمامی قطعنامههای تحریمی علیه ایران را امضا کرده است و سعی میکند در تعاملات با آمریکا، از ایران به عنوان یک اهرم استفاده کند و چین هم تاکنون حمایت صریح و تأثیرگذاری از مواضع ایران در پرونده هستهای نکرده است.
دولت باید سعی کند ضمن ایجاد تعاملات باز با قدرتهای جهانی تبدیل به بازیچهای برای چین و روسیه در جهت تعاملات آنان با قدرتهای دنیا نشود و باید درنظر بگیرد که اکنون کشور چقدر نیازمند حمایت این کشورهاست. با توجه به اینکه آمریکا در تحریم آخر خود علیه ایران نشان داد احتیاجی به وتو کردن تحریمها از سوی چین و روسیه هم ندارد. دولت میخواهد در منطقه قدرتمند شود و بازیگر مهمی باشد اما توان یارگیری را ندارد و قواعد بازی را هم بلد نیست بنابراین تا زمانی که قواعد بازی را رعایت نکند، نمیتواند توفیقی در جهان به دست بیاورد.
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
نظر شما