۴۷ نفر
۶ آبان ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۸

قفقاز، روسیه و ترکیه

حمید حاجی زاده
قفقاز، روسیه و ترکیه

از سال ۲۰۰۲ که حزب عدالت و توسعه برنده رقابت سیاسی ترکیه شد فراز و نشیب های بسیاری در سیاست خارجه ترکیه تاکنون به وجود آمده است.

برآیند این تحول بازتعریف سیاست خارجی ترکیه بر اساس دکترین عمق استراتژیک و تغییر نقش ترکیه در تحولات منطقه ای و بین المللی بوده است. نظریه پرداز اصلی این دکترین ،» احمد داوود اغلو« است. در دیدگاه داوود اغلو ترکیه یک کشور خاورمیانه ای، بالکانی، قفقازی، آسیای مرکزی، مدیترانه ای و متعلق به خلیج فارس و دریای سیاه است که می تواند به طور همزمان نفوذ خود را در این مناطق به کار برد و داعیه دار نقش جهانی و استراتژیک در دنیا شود. 

پرداختن به این دکترین و شخصیت و عملکرد و جایگاه گذشته و فعلی موسس این حزب می تواند خود مقاله ای جدا باشد. آن چه در این مقاله مد نظر است تاثیر سیاست اخیر خارجی ترکیه بخصوص اصرار بر حضور در منطقه قفقاز و واکنش احتمالی متقابل روسیه با این موضوع است.

رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه اخیرا از سوچی و دیدار با ولادیمیر پوتین، همتای روس خود بازگشته است. این دیدار در حالی برگزار شد که ترکیه به تلاش خود برای حضور در قفقاز که به باور عده ای حیاط خلوت روسیه است ادامه می دهد. او در گفتگو با خبرنگاران، محورهای مذاکراتش را به این شرح اعلام کرد:

-    پایبندی ترکیه به توافقات با روسیه 
-    پایان دادن به حضور گروه پ ک ک/ی.پ.گ در مناطق مورد بحث و مسکو
-    ادامه روند خرید سامانه‌های اس-400
-    راه‌اندازی دومین و سومین نیروگاه هسته‌ای به غیر از آق قویو
-    همکاری در أمور فضایی و همچنین پیشنهاد پرتاب راکت با ایجاد سکویی در زمین و دریا


ترکیه؛ فراتر از مرزها

نگاهی اجمالی به این سرفصل ها نشان می دهد که ترکیه ضمن اصرار بر سیاست عمق استراتژیک خود در مناطقی که روسیه در آن حضور دارد، آمادگی دارد که منافعی اقتصادی را نیز با روسیه به اشتراک بگذارد. این که آیا شرایط خاص اقتصادی ترکیه در ماهها و سالهای اخیر چقدر این اجازه را به دولتمردان ترکیه می دهد و اصولا این سیاست چه فشاری را بر اقتصاد و در نتیجه بر مردم وارد خواهد کرد موضوع دیگری است اما دولت ترکیه با وجود همین شرایط حاضر است برای اجرای دکترین جدید خود هزینه کند.

به تعبیر بعضی از تحلیلگران سیاسی ، ترکیه دوران جدیدی از حیات سیاسی و نظامی را در منطقه آغاز کرده است. جان آجون پژوهشگر بخش سیاست خارجی در موسسه ستای ترکیه با بیان این ادعا که ترکیه دیگر در مرزهای خود نمی گنجد اشاره کرده است که ترکیه با انجام عملیات نظامی و اطلاعاتی گسترده فرامرزی، در شمال کشورهای سوریه و عراق و همچنین لیبی حضور نظامی دارد. علاوه بر این ترکیه در اقدامی دیگر ضمن تلاش برای تاسیس دولت در سومالی، کمک کرده تا تلاش های تهاجمی علیه قطر نیز با شکست مواجه شود.

او معتقد است که جهان غرب مایل به پذیرش ترکیه جدید نیست و می کوشد تا حزب عدالت و توسعه را در کانون حملات خود قرار دهد در حالی که ترکیه پس از کودتای روز 15 ژوئیه سال 2016 ، به طور بارزی در تعاملات سیاسی جهانی خود از ترکیب غرب خارج شده و با اتخاذ یک رویکرد درون گرا، سیاست خارجه جدیدی را در پیش گرفته است و ضمن تقویت مناسبات با کشورهای روسیه و چین که می توانست رفتارهای کشورهای غربی را متعادل کند و بر روی عناصر قدرت سخت خود سرمایه گذاری زیادی کرده است ، علاوه بر اینکه قدرت نرم خود را نیز گسترش داده ، به یک قدرت مهم نظامی تبدیل شده است و این کشور به ویژه در زمینه پهپادهای شناسایی و پهپادهای مسلح پس از ایالات متحده آمریکا ، چین و اسرائیل به یکی از قدرتمندترین و با نفوذترین کشورهای جهان مبدل شده است. در حالی که دولت آنکارا در سالهای نخست قرن بیست و یکم، حدود هشتاد درصد از سخت افزارهای نظامی مورد نیاز خود را از طریق واردات تامین می کرد، این نسبت امروز تا بیست درصد کاهش یافته است و تبدیل به یکی از بزرگترین صادر کنندگان در بخش صنعت دفاعی در سطح جهان شده است.این ادعاها اگرچه ممکن است بزرگنمایی هایی هم در خود داشته باشد اما واقعیتهایی هم با خود دارد.

به هر حال حضور نظامی ترکیه در خارج از مرزهایش واقعیتی انکار ناپذیر است و این کشور با حضور نظامی در افغانستان و حمایت از آذربایجان در جنگ چهل و چهار روزه با ارمنستان نشان داد که تلاش دارد با چهره ای جدید شناخته شود. 

روسیه؛ ضعف نظامی یا یک بازیگر حرفه ای 

روسیه که با ارمنستان پیمان دفاعی دارد و پیش از این همواره به عنوان حامی ارمنستان شناخته می شد در حمایت از ارمنستان در جنگ چهل و چهار روزه اقدامی جدی نکرد و تنها خواهان راه حلی دیپلماتیک برای مناقشۀ ناگورنو - قره باغ شد و پس از جنگ نیز پذیرفت که با ترکیه مشترکا نیروی حافظ صلح در منطقه داشته باشد. این در حالی بود که ترکیه توانسته بود برای اولین بار در منطقه قفقاز (حیاط خلوت روسیه) حضوری نظامی داشته باشد. 

چرخش های سیاستمدارانه روسیه که پیش از این هم سابقه داشته است از دو منظر قابل ارزیابی است:

۱-ضعف نظامی یا صرفه جویی 

 واقعیت این است که جدای از حادثه سرنگون کردن هواپیمای نظامی روسیه توسط ترکیه در ۲۵ نوامبر ۲۰۱۵ که نهایتا منجر به عذرخواهی رسمی دولت ترکیه شد، ترکیه و روسیه در سالهای اخیر در سه نقطه در جبهۀ مقابل هم قرار داشته اند و در هر سه رویارویی جبهۀ ترکیه بازنده ی میدان نبوده است. این سه رویارویی در ادلب سوریه، در لیبی و در درگیری جمهوری آذربایجان و ارمنستان اتفاق افتاده اند.بعضی از تحلیلگران معنقدند که «ضعف نظامی روسیه در برابر ترکیه» در قره باغ، ادلب و لیبی خود را نشان داده است و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه «از قدرت نظامی ترکیه و بی پروایی رییس جمهور اردوغان در استفاده از این قدرت نظامی واهمه دارد.»

با این وجود تحولات نظامی در سه نقطه ای که گفته شد لایه ی دیگری نیز می تواند داشته باشد ومطلقاً بدان معنا نیست که روسیه خود را از لحاظ نظامی از ترکیه ضعیف تر می داند. عده ای از تحلیلگران نیز بر این باورند که روسیه توانست به کمک ایران از سقوط دولت بشار اسد جلوگیری کند و حضور نظامی خود را در شرق مدیترانه افزایش دهد .این در حالی بود که ترکیه محور برگزاری جلساتی شده بود که در آن هشتاد کشور مخالف حکومت سوریه حضور داشتند.

این تحلیلگران معتقدند که توانایی پهپادی ترکیه تهدید جدی ای هم نداشته است و اگر خطر جدی تر شود و مثلا جان نظامیان روسی مستقر در سوریه به خطر بیفتد، مسألۀ حضور پهپادهای ترکیه برای روسیه کاملاً قابل مدیریت کردن است. در واقع دلیل اصلی موفقیت هواپیماهای بدون سرنشین ترکیه در سه جنگ یاد شده، توانایی آنها در مقابل سامانۀ دفاع هوایی قدیمی است که متحدان روسیه از آنها استفاده می کنند. این سامانه ها عمدتاً نیمه خودکارند و می توان گفت که در مقایسه با جنگ افزارهای جدید از مد افتاده اند. پهپادهای ترکیه توانسته اند سامانۀ دفاع موشکی روسی PANTSIR-S1 را در لیبی منهدم کنند. اما سامانۀ دفاع موشکی دوربرد S-300 در ناگورنو – قره باغ عمدتاً از پهپادهای انتحاری اسرائیلی آسیب دیده اند، نه از پهپادهای ترکیه. ضمن این که این موضوع نشان ضعف نظامی نیست ، چرا که سرنگون کردن اهداف کوچک و کم اهمیت پروازی که فقط می توانند عملیات محدود انجام دهند با سامانه های گران قیمت ، فاقد توجیه است . بنابر این روسیه نیز مانند ایالات متحده در یک درگیری واقعی که در آن لایه های دفاع هوایی فعال باشند، از پس این پهپادها بر می آید.

هر چه که باشد ارتش ترکیه در عمل با جنگ افزارهای خود و سیستم ها و اپراتورهای مجرب آنها در طرابلس، ادلب و ناگورنو - قره باغ حضور داشته و روسیه تنها نظاره گر بوده است که چگونه متحدانش تلاش می کنند در مقابل «ماشین جنگی  ترکیه» ایستادگی کنند.بنابر این قابل درک است که روسیه تمایلی به رویارویی مستقیم و جدی با ترکیه نداشته باشد.

۲- رفتار سیاستمدارانه یا تحلیل نادرست 

شاید روسیه این واقعیت را پذیرفته است که سی سال پس از پایان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، دیگر توانایی تصمیم گیری به تنهائی درباره سرنوشت اقمار سابق شوروی را ندارد. از یک سو کشورهائی مانند آذربایجان استقلال و حاکمیت ملی به دست آورده اند و از سوی دیگر بازیکنانی جدید نیز در صحنه ظاهر شده وامتیازاتی کسب کرده اند. حضور ترکیه در قفقاز وآسیای میانه و چین که حداقل به لحاظ اقتصادی معمولاً به روسیه اختصاص داشت و تلاش ترکیه برای توسعه اتحاد کشورهای ترک زبان که روسیه را در برگرفته اند از این دست است. 

به همین دلیل وقتی روسیه در موضوع بحران سال گذشته قره باغ با یک ارمنستان سازش ناپذیر، اما ضعیف و منزوی و آذربایجانی مصمم و تقویت شده روبرو بود چاره ای جز خنثی کردن اولی برای تقویت دومی نداشت. برای درک بهتر سیاست جدید روسیه در مورد منازعه قره باغ باید به تجزیه و تحلیل نگرش ترکیه در این جنگ و حتی ورای آن، با پیکربندی پیچیده روابط دو جانبه روسیه و ترکیه که فراتر از مسئله قره باغ است، پرداخت  .

این نگاه می تواند توجیه کننده رفتار روسیه باشد. شاید بتوان گفت که روسیه برای بازپس‌گیری مناطقی در جنگ به جمهوری آذربایجان به نوعی کمک کرده است اما این جمهوری آذربایجان است که حالا باید تصمیم بگیرد تا چه میزان آمادگی اتحاد با روسیه را دارد.در حقیقت مسکو می‌خواهد از عضویت جمهوری آذربایجان در سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO)  برای وادار کردن ایروان به برقراری روابط دیپلماتیک با جمهوری آذربایجان و در چشم‌اندازی وسیع‌تر امضای یک توافق‌نامه جامع صلح با این کشور استفاده کند، توافق‌نامه‌ای که از زمان پایان جنگ قره‌باغ در دستور کار باکو قرار داشته است.

در حالی که روسیه شاهد فعال شدن ترکیه در قفقاز است، جائی که عثمانی ها یک قرن و نیم پیش توسط نیروهای تزار از آن بیرون رانده شده بودند اما به نظر می رسد دلایل پیچیده ای برای اینکه پوتین حضور ترکیه در قفقاز را بپذیرد، وجود دارد. عده ای می گویند پوتین به آنکارا به عنوان اسب تروایی نگاه می کند که هنوز در میان غربی ها حضور دارد و حتی حاضر شده است با خرید سامانه های پدافندی S-400  از روسیه ، خریدهای جذاب خود از غرب را به مخاطره بیندازد.

این یک روی سکه است و در سمت دیگر سکه می توان این احتمال را نیز در نظر گرفت که اگر قرار باشد ترکیه نقش اسب تراوا را ایفا کند چرا این نقش را برای اروپا و غرب ایفا نکند و حیاط خلوت روسیه را به رقبای روسیه تحویل ندهد، در حالی که حضور در اتحادیه اروپا و بسته های تشویقی احتمالی غربی می تواند بسیار جذاب تر باشد.
 

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1566290

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۱۵:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۰۶
    29 9
    ترکیه بخاطر مواضع علنی و اقدام عملی، قدرتمند است.
  • GB ۱۵:۲۳ - ۱۴۰۰/۰۸/۰۶
    41 4
    ببینید چطور روس ها در مدتی کم حاضرند ترکیه را بعنوان شریک استراتژیک انتخاب کنند و در قفقاز چطور با نادیده گرفتن ایران همه امتیازات را به آنها دادند اس ۴۰۰سریع به آنها تحویل دادند پذیرفتند که اردوغان بخشی را از سوریه را اشغال کند و الان هم در حال مذاکره برای فروش سو ۳۵ و یو ۵۷به آنها هستند؟در حالی که بعد از سالیان سالیان هیچ سلاح موثری به ایران نمی فروشند؟