علیرضا نراقی: یکی از نکاتی که دونالد بارتلمی را از دیگر نویسندههای پست مدرن حتی نویسندگانی چون ریچارد براتیگان متمایز میکند نگاه خونسردانه، طبیعی و با فاصلهاش به موقعیت عجیب و گاه هراسانگیز داستانهایی است که نوشته است.
همین نکته داستانهای او را - در مقایسه با مواجههای که ما با جهان واقعی داریم- هراسآور میکند. این هراس با چاشنی شوخی و سرخوشی اغراق آمیزچند برابر هم میشود و وجوه گوناگونی مییابد.
در داستانهای این نویسنده آمریکایی موقعیت داستان و لحن روایت باعث هراس ما در میان خنده و تعجب میشود. در واقع آنچه به عنوان گروتسک میشناسیم دقیقاً حاصل چنین روندی است که در مورد داستانهای بارتلمی توضیح داده شد. این نگاه گروتسک ذاتاً برای نمایش به سبب نوع تجربه بصری و شکل پیچیده درام پردازی و اجرا، پر امکان و جذاب است.
به همین خاطر داستانهای بارتلمی متونی مناسب برای اقتباس و تبدیل به نمایشهایی است که بنیادشان خرق عادات مرسوم نمایش دیدن شهروندان در وضعیتی روزمره و نرمال است، اما نکاتی را که بارتلمی در داستان خود دارد -مثل نمایش خونسرد یک وضعیت غیرعادی- اگر در اقتباس نمایشی از بین برود با وجود برداشت از پیکر داستانهای این نویسنده، باعث فاصله گرفتن از روح آثارش و یکی از اساسیترین زوایای نگاهش به جهان میشود.

بارتلمی روی صحنه
«بعضی از ما، دوستمان کلبی را تهدید میکردیم» یکی از داستانهای بارتلمی است که توسط ملیحه مرادی جعفری اقتباس شده و مدتی است با عنوان «مراسمی برای یک دوست» به کارگردانی احمد ایرانی خواه، اجرا میشود. داستان بارتلمی از این قرار است که دوستان کلبی بنا دارند او را به دلیل این که همه چیز را از حد میگذراند و شورش را در آورده دار بزنند؛ به همین پوچی، سادگی و مضحکی.
داستان کوتاه و موجز بارتلمی به این میپردازد که این دوستان چگونه مراسم را تدارک میبینند و با چه خونسردی و توافقی با خود کلبی این مراسم را ترتیب میدهند، اما نویسنده نمایش «مراسمی برای یک دوست» با حفظ طرح کلی و پیکر اصلی داستان، اولین کاری که کرده پایه مضمونی جدیدی را - که آنچنان در داستان واضح نیست- ایجاد کرده و با بسط و گسترش آن، صحنهها و روند نمایش را طراحی کرده است.
در نمایشنامه تأکید بر تمایز کلبی با آدمهای دیگر یا می توان گفت عموم مردم، مورد نظر قرار گرفته و اینگونه طراحی شده که کلبی قربانی میشود،چون توان هماهنگ شدن ندارد و در نگاه آدمهای دیگر «غیر» یا «دیگری» محسوب میشود.

کلبی در واقع با تذکر به نکات غلط رفتاری آدمهای دیگر و به دلیل زندگی نکردن به شکل دیگر آدمها حکم نوعی جنس ناخالص را دارد که باید از صحنه زندگی اجتماعی حذف شود. بسط این پایه خود به دلیل شکل آدمهای نمایشنامه که انسانهایی عجیب و غریب، ابله و حتی وحشی هستند کلبی را که هیچ شباهتی به آنها ندارد و لذا محکوم به فناست تبدیل به قهرمان مرسوم یک درام میکند.
همین دیدگاه که اتفاقاً در مقایسه با کلبی بارتلمی، از کلبی جعفری و ایرانی خواه یک قهرمان میسازد، باعث زاویه پیدا کردن بنیادین «مراسمی برای یک دوست» از «بعضی از ما، دوستمان کلبی را تهدید میکردیم» میشود. کلبی قهرمانی است که در زمینه گروتسکی که برای نمایش ساخته شده، همدلی و همراهی عاطفی در مخاطب ایجاد میکند؛ نگرش و لحن خونسرد و تکان دهنده بارتلمی را در نمایش تبدیل به لحنی ملودرام میکند.
از همین نقطه نمایش ایرانی خواه دیگر با وجود صحنه پردازیهای فراواقع گرا و گروتسک و طراحی شمایل گرایانه و غیر منطقی شخصیتها و استفاده از پارودی و مضحکه در بستر یک اتفاق جدی که همه از نمادهای یک اثر پست مدرن هستند در ذات از پست مدرنیسم فاصله میگیرد.
خروج از نظام ارزشها
داستان بارتلمی نمایش وضعیتی است که از نظام ارزشی تهی است و طعنه اصلی او به زمانهای است که در آن با وجود تقبیح خشونت، به دلیل بی معنا شدن امر واقع، اشتراک پایهای آدمها و نظام اخلاقی مشترک، اتفاقا باعث تکثیر خشونت میشود. اما اقتباس صورت گرفته با وجود وفاداری به چنین مبانی مضمونی و تأکید در خیلی از صحنهها بر روی این نکات، فرم و حالت بارتلمی را از بین برده و لحن را به لحنی آشناتر تبدیل کرده است. 
نویسنده و کارگردان نمایش روایت را به جای اینکه در حالت خرد، موجز و شوخ و شنگ نگه دارد، گسترده کرده، صحنههای نسبتاً طولانی ایجاد و حالت شوخ، اما خونسرد را به حالتی شوخ اما احساسات برانگیز تبدیل کرده است. بخشی از گستردگی به دلیل نقش دیالوگ و شخصیت در درام برای تبدیل داستان کوتاهی به نمایش اجتناب ناپذیر است، اما در نمایش «مراسمی برای یک دوست» گستردگی و دوری از ایجاز چنان اتفاق افتاده که دیگر از نگاه بارتلمی به عالم خبری نیست و نمایش وارد جهانی ذاتاً متفاوت از داستان شده است.
نمایش ایرانی خواه با ایجاد منطق در شخصیت پردازی، ایجاد وحدت در درام، با توسل به قهرمان کردن کلبی - به معنای دراماتیک و نه عام قهرمان - و تولید و بسط زمینهای مضمونی طرح نمایش را گستردهتر میکند. او تیپها را از داستان به لحاظ کمی بیشتر و به لحاظ کیفی مشخصتر میکند و به درامی میرسد که دیگر نه اقتباس بلکه تنها برداشتی از داستان بارتلمی است.
این اثر به هیچ وجه نمایشی پست مدرن نیست چرا که به واسطه همین تمهیدات نویسنده و کارگردان از مبناهای یک اثر پست مدرن فاصله میگیرند و تنها در نوع صحنهپردازی ومیزانسن و همچنین جنس بازیها و تعین آدمها نمایشنامه روی صحنه به مایههایی از پست مدرنیسم میرسند.
5857






نظر شما