مهری توکلیان: تا به حال هفت قسمت از سریال «شوق پرواز» از تلویزیون پخش شده است. بخش عمده ای از داستان سریال در قزوین اتفاق میافتد و مخاطبان قزوین سالهای دهه 30، 40 و 50 را در این سریال میبینند، اما جز چند صحنه خاص، ردپایی از لهجه قزوینی در این سریال دیده نمیشود. حتی شخصیتی محوری مانند «عباس بابایی» هم در چند صحنه محدود از سریال به ذکر تکیه کلام «بالام جان» اکتفاء کرده است. برای بسیاری از مخاطبان این مسئله جای سوال دارد که چرا در این سریال از لهجه قزوینی استفاده نمی شود؟
در زمان فراهم آوردن مقدمات ساخت این سریال، بحث و گفت و گوی فراوانی درخصوص این مسئله صورت گرفت. لهجه قزوینی هم مانند «لهجه آذری» ویژگیهای خاص خود را دارد و اگر خوب ادا نشود و بازیگری بدون تسلط کامل بر این لهجه بخواهد قزوینی صحبت کند، به جای آنکه نتیجه مثبتی حاصل شود، حاصل کار خنده دار از آب در میآید و به تمسخر لهجه قزوینیها منجر می شود. برای حل این مسئله گروه به فکر «آموزش دادن لهجه قزوینی» افتاد اما این موضوع هم راه حل مناسبی نبود و برای افرادی که زبان یا لهجه ای خاص را بلد نیستند، یادگیری چنین لهجهای سخت است و ممکن بود ترکیب این لهجه با لهجه فارسی، سرتاسر کار را تحت الشعاع قرار دهد. به همین دلیل زبان و لهجه فارسی به عنوان «لهجه و زبان معیار» انتخاب شد تا خدای ناکرده تقلید ناشیانه از لهجه قزوینی، باعث ایجاد فضایی مصنوعی ـ که مطمئنا اعتراض هموطنان قزوینی را به دنبال دارد ـ منجر نشود.
درباره قسمت هفتم سریال «شوق پرواز» خاطره جالبی وجود دارد که مربوط به صحنه گفت و گوی حاج عبدالله خجستهفر با پسرش سعید خجستهفر در داخل مغازه شیرینی فروشی میشود. مهران رجبی که در این سریال نقش حاج عبدالله را ایفاء کرده، اخیرا در مصاحبهای گفته به جز کانال کولر در بقیه کانالها حضور دارم او همیشه پُرکار است و اغلب شبکههای تلویزیونی و سریالها از حضور او بهره مند میشوند. به جز «شوق پرواز» در سریالهای «سایه روشن» و «وضعیت سفید» هم حضور دارد و قرار است به زودی سریال «از یاد رفته» هم با بازی او از شبکه یک سیما پخش شود.
صحنه های درگیری لفظی او با پسرش سعید، در مغازهای تصویربرداری شد که در یکی از بازارهای سنتی قزوین واقع شده بود. این بازار مقابل مسجد جامع و مکانی پُرتردد و شلوغ است. این مغازه با شرایط سختی در اختیار گروه قرار گرفته بود و گروه باید هرچه سریع تر کارش را در این محل انجام می داد. حتی برای کنترل سر و صدای مزاحم بیرون، گروه دست به دامن نیروی انتظامی شده بود. در چنین شرایطی که مدت زمان بسیار کمی برای تصویربرداری این سکانس در اختیار گروه سازنده بود، مهران رجبی هر بار هنگام بیان دیالوگهای این سکانس چیزی به جملات فیلمنامه اضافه میکرد که باعث خنده حضار میشد. او باید در این صحنه کاملا جدی و عصبانی میبود، اما دیالوگها را به گونهای بیان میکرد که فضا کاملا طنز شده بود و به همین دلیل بازیگران مقابل او هم به سختی خنده خود را کنترل میکردند. در نهایت با خواهشهای یدالله صمدی او قرار شد فقط متن موجود در فیلمنامه را بیان کند. صحنه دوباره تکرار شد. رجبی بعد از چند جمله تحکم آمیز خطاب به فرزندش که زن خارجی گرفته، از او میپرسد: «حالا به سلامتی عروس خانم کی میآد ایران؟»،«آیا مسملون شده یا نه؟»،«حجاب داره؟»
در همین لحظه شیطنت رجبی دوباره گُل کرد و خطاب به سعید چند دیالوگ خارج از فیلمنامه گفت که امروز اثری از آنها در سریال نیست، اما شنیدن آن در پشت صحنه با لحن خاص مهران رجبی به شدت باعث خنده عوامل پشت صحنه شد: « حالا مادرش هم باهاش میآد ایران؟ مادرش متاهله یا مجرد؟ مادرش نمیخواد مسلمون بشه؟»
5757
نظر شما