۰ نفر
۳ آبان ۱۳۹۰ - ۱۱:۵۵

یک کارشناس خاورمیانه می گوید: در صورتی که یمنی ها دست به اسلحه ببرند، سرنوشتی همچون قذافی در انتظار علی عبدالله صالح است.

زهرا خدایی


ضرب آهنگ پایانی حکومت علی عبدالله صالح، رهبر یمن با صدور قطعنامۀ شورای امنیت نواخته شد. همزمانی صدور این قطعنامه با مرگ قذافی این مسئله را به اذهان متبادر می کند که شاید بعد از قذافی، صالح چهارمین دیکتاتورعرب باشد که سقوط خواهد کرد. او که با پیکر نیمه جان و سوخته چند ماه پیش برای درمان، یمن را به مقصد ریاض ترک کرد، با بازگشت به کشور سرسختی و لجاجتی همچون سایر دیکتاتورهای جهان عرب را به نمایش گذارد. شاید پذیرش این واقعیت که جهان عرب برغم دارا بودن سنت های قبیله ای و عشیره ای دیگر تاب تحمل حکومت های وراثتی را ندارد، برای رهبران سفاکی همچون قذافی و صالح سخت باشد اما سرعت و جهت تحولات به گونه ایست که چه آنها بخواهند یا نخواهند سرنوشتی جز سقوط در انتظارشان نیست. شاید از همین روست قدرتهای فرامنطقه ای که سرنوشت انقلاب یمن را به سعودی ها واگذار کرده بودند، تسلیم پایداری مردم یمن شده و در نهایت به صدور قطعنامه ای علیه صالح تن دادند.
پیامدهای صدور قطعنامۀ شورای امنیت علیه علی عبدالله صالح و نقش عربستان در تحولات یمن را در گفتگو با محمد فرازمند دیپلمات سابق و کارشناس خاورمیانه مورد بررسی قرار دادیم که در ذیل آن را می خوانید.
 

همزمانی مرگ قذافی و صدور قطعنامه شورای امنیت علیه علی عبدالله صالح این مسئله را به ذهن متبادر می کرد که سرنوشتی همچون قذافی در انتظار دیکتاتور یمن است.
صدور قطعنامه شورای امنیت در مورد یمن را باید یک گام به جلو و در جهت وادار کردن صالح برای ترک قدرت در صنعا دانست. ولی از آنجایی که صدور قطعنامه های شورای امنیت پروسه ای طولانی مدت را می طلبد، نباید فقط سرنوشت قذافی را انگیزه صدور قطعنامه علیه صالح دانست.
سازمان ملل از مدتها قبل نماینده ای به نام جمال عمر را برای بررسی اوضاع یمن به صنعا فرستاده بود که حدود سه هفتۀ پیش به نیویورک بازگشت و گزارشی منفی از نحوۀ همکاری علی عبدالله صالح برای توافق با معارضه به سازمان ملل ارائه کرد و همین گزارش مبنایی برای صدور قطعنامه علیه دولت یمن و درخواست از علی عبدالله صالح برای ترک قدرت شد. با این حال این قطعنامه در مورد خواستۀ مردم یمن مبنی بر محاکمه صالح سکوت کرده و با تأکید بر لزوم اجرای طرح شورای همکاری به نوعی هنوز راه را برای فرار صالح از مجازات باز گذاشته است. چون در طرح شورای همکاری به صالح در ازای واگذاری قدرت مصونیت قضایی داده شده است.

آیا می توان امیدوار بود با صدور این قطعنامه و با توجه به انتقادهایی که به آمریکا و استاندارهای دوگانه این کشور در قبال انقلاب های عربی وارد است، واشنگتن میدان داری سعودی ها در یمن را محدود و زمینه را برای گذار این کشور به ثبات فراهم کند؟

نمی توان با قاطعیت این مسئله را تأیید کرد که آمریکا قصد دارد در مقابل عربستان در دو حوزۀ یمن و بحرین بایستد. در سیاست ها و رویکردها آمریکا در قبال یمن، همواره یک دوگانگی مشاهده می شود. از یک طرف آمریکایی ها خود را همگام با تغییرات جهان عرب و خواسته های مردم و طرفدار دمکراسی نشان می دهند و از طرف دیگر گرفتار روابط استراتژیک و پیچیدۀ خود با عربستان سعودی هستند. شرایط در جزیره العرب به قدری پیچیده است که نمی توان انتظار داشت که حداقل در این مرحله آمریکا روابط خود با سعودی ها را مخدوش کند.
همان طور که می دانید عربستان طرفدار حفظ وضع موجود در جهان عرب است. از این رو با هرگونه تغییر در جهان عرب (به جز سوریه) مخالفت می کند. باید گفت که سعودی ها از دریچۀ توازن قوا و رقابت منطقه ای با ایران نیز به مسائل دنیای عرب نگاه می کنند. این نگاه یکی از زاویه های مهم استراتژی سعودی ها نسبت به تحولات خاورمیانه است. از آنجایی که در یمن و بحرین هرگونه تغییر را به نفع ایران ارزیابی می کنند و احتمال سرایت اعتراضات را به سایر کشورهای شبه جزیره می دهند، با تغییرات در این دو کشور کاملا مخالفند.

بنابراین شعارهای آمریکا در دفاع از دمکراسی در قبال جهان عرب، تنها در حد مواضع اعلامی و در واقع شعار است.
در حوزۀ داخلی، آمریکا به دلیل همین استاندارهای دوگانه با انتقادات نخبگان، کنگره، سنا و افکار عمومی روبروست. لذا دولت برای پاسخگویی به افکار عمومی، گاهی حرکتهایی در جهت حمایت از مردم و دمکراسی در جهان عرب صورت می دهد و نمی توان آن را به معنای ایستادن در مقابل منافع عربستان تلقی کرد. مثلا اخیراً آمریکا سفیر جدیدی را در بحرین منصوب کرد که در بدو انتصاب، انتقادات تندی را علیه حاکمیت بحرین داشت. اظهارات این مقام آمریکایی به خوبی بیانگر رویکرد متفاوت آمریکا در سیاست های اعلامی و اعمالی این کشور در قبال تحولات جهان عرب است و به خوبی تضاد سیاست های آمریکا طی 8 ماه اخیر در قبال تحولات بحرین را نشان می دهد. زیرا عملا امریکا اقدام موثری در جهت خواسته های مردم بحرین صورت نمی دهد. حتی در سطح اعلامی هم حاضر نیستند از عربستان به خاطر اقداماتش در بحرین انتقاد کنند. در نهایت آمریکا سعی می کند از خطوط قرمز عربستان به خصوص در حوزۀ بحرین و یمن عبور نکند.
 

پتانسیل و توان یمنی ها برای ساقط کردن علی عبدالله صالح چقدر است؟
در حال حاضر معارضه، مردم و جوانان یمنی، بنای دست بردن به اسلحه را ندارند. در واقع یکی از ویژگی های منحصر به فرد انقلاب یمن نیز اصرار مردم و جوانان بر مبارزه مسالمت آمیز است. یمنی ها از ابتدای این تحولات سعی کردند بر همین تاکتیک ثابت قدم بمانند اما طرف مقابل اصرار داشت انقلاب را به جنگ داخلی تبدیل کند.
در یمن مردم و قبائل به طور سنتی مسلح هستند و حداقل در دو یا سه مقطع علی عبدالله صالح سعی کرد با حمله به برخی از منابع قدرت از جمله خانوادۀ الاحمر و قبیلۀ علی محسن الاحمر جنگ داخلی به راه بیندازد. اما فشار مردم و جوانان باعث شد که طرف مقابل به درگیری مسلحانه ادامه ندهد. بخش بزرگی از ارتش یمن به مردم پیوسته اند. از جمله لشگر یک زرهی یمن به فرماندهی علی محسن احمر از همان اوایل اعتراضات به مردم پیوسته و در هفته گذشته نیز 7 تا 8 هزار نفر از نظامیان دیگر نیز به او پیوسته اند. لهذا توان نظامی معارضین بسیار بالاست. البته به این توان نظامیِ سازمان دهی شده باید قبائل را نیز اضافه کرد و می توان گفت که در صورت بروز یک درگیری میان دو طرف، معارضه از نیروهای کافی برای استمرار یک جنگ چندماهه برخوردار است اما در یمن هنوز معارضین به این نتیجه نرسیده اند که دست به اسلحه ببرند و فکر می کنند که اگر درگیری مسلحانه در این کشور رخ دهد، رفتن علی عبدالله صالح به تأخیر می افتد.
 

قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای چطور؟
یمن در شبه جزیرۀ عربستان و در منطقه ای استراتژیک و مشرف بر باب المندب و دریای سرخ واقع شده است. جامعه جهانی و عربستان نیز خیلی تمایل ندارند که در این کشور جنگ داخلی اتفاق بیفتد. لذا در حال حاضر نشانه ای از اینکه صحنه یمن همچون لیبی شود، در دست نیست.

طرح شورای همکاری خلیج فارس تا چه میزان می تواند تأمین کنندۀ مطالبات مردمی باشد؟

عربستان طرحی را تحت عنوان "طرح شورای همکاری" آماده کرده است و تا حد زیادی نیز پیش رفته است. در حال حاضر تنها همین طرح برای پایان دادن به بحران یمن وجود دارد و حتی در قطعنامۀ شورای امنیت نیز به آن اشاره شده است. اما در یمن علی عبدالله صالح برای امضای این طرح لجاجت می کند. اگر علی عبدالله صالح دست از لجاحت بردارد این احتمال وجود دارد که در چارچوب این طرح صالح قدرت را به معاون خود واگذار کند. گرچه این تغییر همۀ مطالبات مردم را شامل نمی شود ولی یک گام به جلوست. به اعتقاد من اگر جامعه جهانی فشارها را علیه علی عبدالله صالح بیشتر کند، او نیز چاره ای جز پذیرش طرح نخواهد داشت.

مرگ سلطان بن عبدالعزیز، ولیعهد ملک عبدالله طی روزهای اخیر چه تأثیری می تواند بر اوضاع داخلی عربستان داشته باشد؟ آیا نایف جانشین سلطان می شود؟ آیا تحولات داخلی عربستان بر رویکردهای منطقه ای این کشور تأثیرگذار خواهد بود؟

نمی توان گفت که وضعیت جانشینی در عربستان بحرانی است و از سویی دیگرنمی توان مدعی شد که اوضاع سیاسی کاملا با ثبات است و رقابتی بین شاهزادگان برای جانشینی نیست. یک وضعیت خاکستری را می توان در مورد جانشینان سلطان و پادشاه آینده عربستان پیش بینی کرد. ظرف 80 سالی که از استقلال عربستان و روی کار آمدن آل سعود می گذرد، این اولین بار است که ولیعهد فوت می کند و پادشاه مریض است و نفر سوم کشور نیز به طور رسمی هنوز مشخص نشده است. البته به لحاظ سلسله مراتب قدرت، نایف بن عبدالعزیز در غیاب سلطان و ملک عبدالله قدرت را در دست دارد. اما جانشینی رسمی او از طریق سازو کارهای درون خانوادگی هنوز تثبیت نشده است. علیرغم اینکه ظرف دو سال گذشته ولیعهد و پادشاه بیمار بوده و این دو نفر تقریبا از صحنۀ کارهای اجرایی روزانۀ عربستان دور شده بودند، اما مقاومت هایی نیز وجود داشت تا نایف به طور رسمی به عنوان ولیعهد دوم و یا نایب ریس دوم هیئت وزیران عربستان تعیین نشود.
در هنگام مرگ فهد هم مقاومت هایی برای اینکه عبدالله به پادشاهی نرسد، وجود داشت اما در نهایت در درون خاندان آل سعود این مسئله حل شد. دلیل این مسئله نیز آنست که عربستان سیستم سیاسی پیچیده ای ندارد و همه چیز با توافق در درون خانواده حل و فصل می شود. از طرفی تعداد و منافع تصمیم گیرندگان متنوع نیست، پیش بینی من اینست که درمسئله جانشینی بدلیل شرایط وخیم منطقه شاهزادگان سعودی در نهایت به توافق می رسند. از سویی کاندیدای قوی دیگری غیر از نایف هم وجود ندارد. اگر کسی به جز نایف ولیعهد شود به منزله یک تحول غیرمنتظره خواهد بود. سعودی ها هم به طور سنتی طرفدار غافلگیری نیستند.

آینده یمن را چگونه پیش بینی می کنید؟ همانطور که ثبات لیبی برای غرب از اهمیت زیادی برخوردار بود، آیا ثبات و امنیت یمن نیز می تواند برای غرب در اولویت باشد؟
فرق یمن و لیبی جدای از اهمیت ژئوپولیتیک هر دو کشور، در حساسیت و اهمیت نفت و انرژی است. یمن برخلاف لیبی نفت زیادی ندارد. البته یمن نیز به دلیل موقعیت سوق الجیشی از اهمیت زیادی برخوردار است. نیاز غرب برای بازگشت شرایط لیبی به روال طبیعی در اولویت بود. اما در مورد یمن این تعجیل وجود ندارد. نفت لیبی دوباره باید به چرخۀ اقتصادی و بازار دنیا باز می گشت و در آنجا شاهد بودیم که حتی در دوره جنگ غرب سعی کرد صدور نفت لیبی حداقل در بخش های آزاد شده، قطع نشود. اما در یمن، غرب منافع و چالش فوری ندارد. آنچه در یمن برای غرب مهم است عدم قدرت گرفتن القاعده و باقی ماندن یمن در حوزه نفوذ عربستان است که هر دو مسئله نیاز به زمان دارد.
سرنوشت یمن و بحرین در گرو توافق بین آمریکا و عربستان است. عربستان می خواهد از حداقل هایی در این دو کشور مطمئن شود و نگرانی هایش برطرف بشود و تا زمانی که این نگرانی ها برطرف نشود، عربستان اجازۀ انتقال قدرت در یمن را نخواهد داد.51 263
 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 180055

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بچه مشد IR ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۳
    1 1
    وقتي شعله انقلابها از تونس فراتر رفت و دامن گير مصر و ليبي شد صداوسيماي ايران با ذوق زدگي تمام عكس پادشاهان اردن،عربستان و بحرين و رييس جمهور يمن را هم همقطار بقيه حكام در حال سقوط قرار داد، اين در حاليست كه آتش التهابات در كشور سوريه اگر شعله ورتر از يمن نباشد كمتر نيست،ولي نميدانم چرا دوستان به روي مباركشان هم نمي آورند!!!!!! "ايضا در مورد سايت شما"!
  • بدون نام IR ۰۸:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۵
    2 0
    قذافی هرچی بود دل وجرات داشت وبه استقبال مرگ رفت ولی عبداله صالح به نظر ترسو تر از این حرفهها است
  • سید کریم IR ۱۰:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۵
    0 0
    نظام سوریه با نظام عربستان وتونس ویمن اصلا قابل قیاس نیست به چند دلیل 1- سوریه در طول مدت جنگ از ایران حمایت کرد بر خلاف دیگر کشورهای عربی2-سوریه از اول با رژیم صهیونی مخالف بود3 -حکومت در سوریه دوستدار اهل بیت میباشد 4-سوریه هیچگاه از تروریستها حمایت نکرد 5-سوریه به عنوان وزنه سیاسی در منطقه به ثبات وموقعیت استراتژیکی ایران کمک میکنه وایران تنها نیست 6-سوریه در کنار حزب الله به انزوای اسراییل کمک میکنه و........