خیر و شر کردن/ استخاره
تردید و دودلی، سابقهای به اندازه عمر بشر دارد. جد اعلای ما، حضرت آدم صفوهالله، از همان آغاز خلقت که در بهشت عنبر سرشت به سر میبرد و از غم عالم هیچ خبری نداشت، همواره گرفتار این دودلی بود که آیا گندم را بخورد و به مکافات آن از بهشت بیرون رانده شود و در به در عالم شود یا عطای شکم و شکمبارگی را به لقایش ببخشد و یک عمر در سرادق بهشت با کمال خوشی و خوشبختی در حسرت یک لقمه نان گندم بسوزد و بسازد. این تردید و دودلی در طول تاریخ زندگی بشر ادامه یافت و آمد و آمد تا به شمر ذیالجوشن رسید. شمر نیز این تردید و دودلی را دارد که: آیا دل به دنیا ببندد و به هوای جاه و مال، به روی آل رسول خنجر بکشد؛ یا دل از دنیا برگیرد و به امید عیش باقی، بر لب جویی بنشیند و گذر عمر ببیند. لذا با این هدف که به این تردید و دودلی فائق آید و به قول امروزیها تصمیم مقتضی را اتخاذ کند، همان کاری را میکند که همه دودلهای عالم برای یکدله کردن دلشان انجام میدهند، یعنی متوسل به تفأل میشود. فال گرفتن شمر که همواره سرشار از جنبههای طنزآمیز است، معمولاً در تعزیه حضرت ابوالفضل و پس از اسلحهپوشی و مِینوشی، اجرا میشود و یکی از بخشهای جالب تعزیه به شمار میرود.
شمر در حالی که لباس رزم پوشیده و کلهاش گرم شده، تصمیم میگیرد شبانه به اردوی امام شبیخون بزند اما میترسد که مبادا با این اقدام، جنگ را ببازد. پس دست به تفأل میزند و از کشیدن چند خط بر روی زمین و خیر و شر کردن که ابتداییترین و نیز متداولترین نوع تفأل است، شروع میکند و با تسبیح انداختن و قرآن گشودن ادامه میدهد و به این ترتیب برای رسیدن به نتیجه مطلوب، انواعی از شیوههای استخاره را میآزماید.
شمر: ای شمر! استخاره بگیر و روانه شو
باید که مصلحت بنمایم ز کردگار
بنشینم و به روی زمین، خیر و شر کنم
شاید رسد به خیر سرانجام کارزار
شر است استخاره، ایا شمر! در گذر
باید که آب دیگری آورد روی کار
با سبحه استخاره کنم همچو زاهدان
روی زمین خطی بکشم، نیست اعتبار
این هر دو استخاره بد آمد سبب ز چیست؟
من گشتهام به عقل و به جهل خودم دچار
پس استخاره را به کلام خدا کنم
بینم که رأی من به کجا میکند قرار؟
آوخ نعوذ بالله از این آیه عذاب
انالمنافقین فی درکالاسفلین نار
نینی نمیروم، نیم از عمر خویش سیر
جان، لاله نیست تا که بروید به هر بهار
این هم نه خوشنماست که چون من دلاوری
بد آید استخاره، نهد روی در فرار
بالاخره شمر تصمیم خودش را میگیرد و علیرغم راه ندادن استخاره، به دنبال شبیخون میرود.
شمر: وقت آن شد که شتاب آورم انشاءالله
از جفا پا به رکاب آورم انشاءالله. الخ...
در متنی دیگر از تعزیه شهادت حضرت عباس، شمر به این صورت استخاره میکند:
شمر: عجایب فرصتی دارم، اگر بختم شود یاور
زنم امشب شبیخون بر حریم آل پیغمبر
زمانی هم بگردم من به گرد خیمه آنها
ببینم چیستند و کیستند از کهتر و مهتر
بدانم این که بیدارند اولاد بنیهاشم
بود نیکو زمانی ماه چون بر آسمان زد سر
کنار بیشه بنشینم بگیرم رد شیران را
ببینم هیبت عباس را آنجا چو شیر نر
مشو غافل تو ای جاهل مرو در بیشه شیران
مگر نشنیدهای آوازه تیغ علیاکبر
اگر هم چاره اکبر کنم من با سپاه خود
چگونه جان برم بیرون ز دست زاده حیدر
اگر زین راه برگردم، شود بدنامیام حاصل
به پشت خیمهها مردم زنندم طعنهها یکسر
نشینم من زمانی روی خاک پاک این محضر
نمایم مشورت با خود، کنم این لحظه «خیر و شر»
کشیدم خط به روی این زمین از نوک این خنجر
شمارم حال، من آن را، بود این خیر و این یک شر
نمیدانم مگر این ساعت نحس است بر فالم
به تسبیح استخاره میکنم شاید بود بهتر
حقیقت هر دو بد آمد، ندانم چیست تعبیرش
یقیناً فتح و نصرت میشود با زاده حیدر
به فرمان عمر (=ابنسعد) فتح نمایان میکنم امشب
که با عباس جنگی چون دلیران میکنم امشب
در متن زیر یکی از زیباترین تفألهای شمر ارائه شده که در آن از «تروخشک کردن» نیز به عنوان یکی از شیوههای استخاره نام برده شده است.
شمر: به عزم رزم و شبخون من دودل هستم، کنون باید
نمایم استخاره از کلام خالق داور
ایا طبال ریحانی، بزن طبل سلیمانی
دل زینب به درد آرم، اگر بختم شود یاور
بیامد آیه زلزال اندر استخاره، چون
تزلزل افکند امشب به کار ما یقین اختر
ندارد استخاره راه امشب اندر این صحرا
به تسبیح استخاره میکنم شاید بود بهتر
ایا طبال ریحانی، بزن طبل سلیمانی
دل زینب به درد آرم، اگر بختم شود یاور
عجب دارم که از تسبیح هم بد آمد این نیت
گذشتم ز استخاره، میکنم با خاک خیر و شر
ایا طبال ریحانی، بزن طبل سلیمانی
دل زینب به درد آرم، اگر بختم شود یاور
ز خیر و شر، دگر شر شد، مرا این کار سَختَر (=سختتر) شد
بسی بد بود، بدتر شد، امان از بخت بد اختر
ندارم اعتقادی من، به این تسبیح و این قرآن
نه خوبش خواهم و نه بد، نه خیرش خواهم و نه شر
مرا چون گشت تردیدی، کنم این لحظه تأکیدی
نکوتر آنکه من از سنگ سازم باز «خشک و تر»
ایا طبال ریحانی، بزن طبل سلیمانی
دل زینب به درد آرم، اگر بختم شود یاور
تفأل زدن و خیر و شر کردن، یکی از افعال شمر است ولی اختصاص به شمر ندارد. یزید بنمعاویه نیز در تعزیه بازار شام قبل از ورود اسرای کربلا، دودل است که آیا شخصاً به کربلا و کوفه سفر کند و در واقعه کربلا از نزدیک دخالت کند یا در شام بماند و منتظر سیر حوادث باشد.
یزید: چون که هستی مرا وزیر امور
مصلحت چیست ای مرا دستور؟
که خودم رو به کربلا آرم
پای در ملک کوفه بگذارم
خاک آن ملک را کنم یکسر
از ره جور و کینه زیر و زبر
وزیر: مصلحت نیست ای امیر کبیر
که روی سوی کوفه با تدبیر
نیست لازم روی به کربوبلا
بهر قتل عزیز خیر نسا
مشورت با وزیر نیز راه حل قانعکنندهای برای او نیست و به ناچار متوسل به استخاره میشود.
یزید: استشاره چو کردم از یاری
استخاره دگر کنم، باری
بهر رفتن به کربلا ز احسان
بنما استخاره با قرآن
وزیر: با ادب رو به قبله بنشینم
استخاره نمایم و بینم
ای امیر! آیه عذاب آمد
بد سؤالی تو را جواب آمد
و چون استخاره راه نمیدهد، تنگدل میشود و برای رفع تنگدلی به ساز و نواز روی میآورد.
یزید: با ادب نه تو بر زمین قرآن
خیز از جای خرم و خندان
محضری بهر من مهیا ساز
بربط و عود و طبل و کوس نواز
وزیر: مطربان جملگی ز پیر و جوان
جمع گردید نزد شه الان
بربط و طبل و کوس و رود زنید
تا که غم رو نیاورد به یزید
حارث بنعروه نیز یکی از کسانی است که برای رفع دودلی و تردید، نیاز به تفأل دارد؛ گیرم که دلمشغولیهای حارث از نوع دلمشغولیهای جزئی و در حد و اندازه خودش است نه بیشتر.
در تعزیه شهادت دوطفلان مسلم، حارث از طرف ابنزیاد مأمور میشود که دوطفلان مسلم را که به وسیله مشکور زندانبان از زندان گریزانده شدهاند، بیابد و به نزد او بیارد اما هنگامی که از شهر بیرون میرود و جستجو را آغاز میکند، بر سر دوراهی میرسد و حیران میماند که از کدام راه برود. انتخاب یکی از دو راه، برای موجودی مثل حارث، البته انتخاب مشکلی است. ناچار به استخاره توسل میجوید.
حارث: رسیدم بر دو ره، وامانده سرگردان و حیرانم
چنان سرگشته گردیدم که از رفتن پشیمانم
اگر از راست رو آرم، ز راه راست بیزارم
اگر از چپ روم، ترسم که از مقصود وا مانم
نمایم استخاره من که از قرآن گریزانم
نمایم استخاره، ره دهد در این بیابانم
روم بر جانب صحرا اگر بختم شود یاور
بیابم طفلهای مسلم زار نکو منظر
و چون پس از دو بار استخاره، به نتیجه دلخواه نمیرسد، ناچار به جانب صحرا میرود و پس از یک روز جستجوی بینتیجه، نهتنها طفلان را پیدا نمیکند، بلکه اسبش را هم از دست میدهد و پای پیاده به خانه برمیگردد.
نکته قابل توجه در مورد خیر و شر کردن این است که چنین استخارهای معمولاً راه نمیدهد و بد میآید اما استخارهکننده، همواره برخلاف باور تماشاگر تعزیه، نتیجه استخاره را نادیده میانگارد و لامحاله مطابق میل خود تصمیم میگیرد و عمل میکند. بدیهی است چنین رفتاری، به زعم تماشاگر تعزیه، دلیل بیایمانی یا حداقل سستی ایمان استخارهکننده است.
نظر شما