علیرضا لبش
تا به حال شده به کسی بگویید بی هویت ؟
دو نفر در حال دعوا و فحاشی در یک مکان فرهنگی هنری ادبی !:
نفر اول : کتاب شما دچار عقده های بورژوایی و امپریالیستیه
نفر دوم : چرا خودتون رو نمی گید که شعارهای شوونیستی کتابتون حال آدم رو می گیره
نفر اول : بی تربیت ، بی شخصیت ، دهن من رو باز نکن
نفر دوم : بی ادب ،بی شعور، بی هویت ،دهنت رو باز کن ببینم مثلا چه در و گوهری ازش بیرون می ریزه.
نفر اول : بیا برو کوچه بذار باد بیاد ، فلان فلان شده
و چند صدای بوق
بقیه این مکالمه با احوال پرسی از خانواده ها و اجداد و رد وبدل شدن چند حرکت عمیق عاطفی به پایان می رسد.
تا به حال شده دنبال هویت خودتان بگردید ؟
یک نفر در حال جستجو زیر تخت و داخل کتابخانه با خود زمزمه می کند : کجا گذاشتمش ؟ خانم اون هویت من رو ندیدی؟
- همین دیروز گذاشتی تو جیبت گفتی می خوام برم برای یارانه ها ثبت نام کنم.
- اون هویت نه خانوم . اون یکی.
- من چه می دونم کجاست. از منشی ات بپرس.
- اون نه خانم چرا شما همه چیز رو با هم قاطی می کنید . اون یکی
- فلان فلان شده مگه تو چند تا هویت داری؟!
تا به حال دچار بحران هویت شده اید ؟
یک نفر با موهای سیخ سیخی و لباس های پاره با یک نفر دیگر در کافه گفتمان می کنند :
نفر دوم : چی شده؟ چرا به این روز افتادی ؟
نفر اول : دچار بحران هویت شدم .
نفر دوم : بیچاره . حالا چی هست؟ یه جور بانجی جامپینگه؟
نفر اول : خوش به حالت تو کلا تعطیلی .
نفر دوم :آره تعطیلات آخره هفته بریم بانجی جامپینگ خوش می گذره.
آدم ها از ابتدای تاریخ به دنبال هویت خود می گشتند .
دو نفر انسان اولیه داخل غار در حالی که لمیده اند و به دنبال چیزی نمی گردند.
نفر اول : من چی ام ؟ من کی ام ؟ میمون که نیستم . دایناسورم که نیستم . حشره هم نه... پس من کیم؟ من کیم؟
نفر دوم : بابا تو آدمی .
نفر اول : آره . راست می گیا . آدم بودم . اه هی یادم میره امان از این آلزایمر .
نفر دوم : خوبه حالا مانیک دپرسینگ نیستی.
نفر اول : اون دیگه چه حیوونیه . ما می خوریمش یا ما رو می خوره ؟
این هویت یابی در ادبیات هم جایگاه خاصی دارد :
استاد روی وایت برد می نویسد :«گرگوآر سامسا صبح که از خواب بیدار شد دید به سوسک تبدیل شده است . »
استاد :خوب بچه ها این ابتدای داستان مسخ کافکا است . این به چی اشاره داره ؟
یکی از دانشجویان : به این که ما نباید از سوسک ها بترسیم . اون ها هم شاید یه زمونی آدم بودن .
یکی دیگر از دانشجویان : آدم باید همه جا مواظب باشه که سوسک نشه . حتی توی رختخواب.
استاد : بر خرمگس معرکه لعنت.
تا به امروز هم آدم ها به دنبال هویت یابی هستند :
دو نفر داخل تاکسی با هم بحث می کنند :
نفر اول : من تمام کتاب های تاریخی رو خوندم تا هویت خودم رو پیدا کنم .
نفر دوم : آقا با کتاب خوندن به جایی نمی رسی . باید بیای تو مردم بگردی دنبالش.
راننده تاکسی : آقا من دیروز یه چیزی تو خیابون پیدا کردم خیلی با کلاس بود . نشونی بدید شاید همون هویت شما باشه !
آیندگان هم به دنبال یافتن هویت خود خواهند بود :
دو تا آدم در فضا پرواز می کنند.
اولی : می دونی من به خاطر هویت یابی درگیر این چیژا شدم.
دومی:من که به خاطر رفیق ناباب و ژغال خوب درگیرش شدم .لا مشب درگیر می کنه ها .
اولی : اون شیخ رو بگیر این جا. تا پایین نیومدیم .
دومی : گاز پیک نیکمون تموم شد. این آخرین منبع شوخت رو کره زمین بود.
اولی : حالا با هویت یابی چیکار کنیم .
نظر شما