به گزارش خبرآنلاین، بیست و ششمین شماره کتاب هفته «نگاه پنجشنبه»، با پروندهای مفصل و خواندنی با عنوان «فراسوی نیک و بد» برای دکتر شریعتی همراه با یادداشتهایی در رد و تایید آثار ایشان منتشر شد.
در کنار این پرونده، صفحاتی از شماره جدید نگاه پنجشنبه، به احترام بزرگمرد فقید موسیقی ایرانزمین؛ پرویز مشکاتیان به او اختصاص داده شد. در پرونده این خنیاگر خراسانی، نوشتههایی میخوانیم از نامهایی چون مرتضی کاخی، حمیدرضا نوربخش، محمدرضا درویشی، بهداد بابایی، کیوان ساکت، محمدعلی درویشی و...
در یادداشت سیدعبدالجواد موسوی در پرونده ویژه این شماره می خوانیم:
1- آنان که تصمیم گرفتهاند به هر قیمتی از دکتر شریعتی دفاع کنند بهتر است همین جا از خیر خواندن این مطلب بگذرند. این دوستان مرا به یاد طرفداران تیفوسی تیمهای فوتبال میاندازند که در هر شرایطی میخواهند از تیم موردعلاقه خود دفاع کنند حتی اگر تیمشان به دسته سوم سقوط کند. همانطور که سخن گفتن با این دوستان درباره ضعف و قوت تیم محبوبشان هیچ تغییری در موضع متعصبانه آنها ایجاد نخواهد کرد، گپ و گفت با مریدان ششدانگ دکتر شریعتی نیز هیچ حاصلی دربر نخواهد داشت.
2- در همان نوشتهای که دوستان آن را توهین به زندهیاد شریعتی فرض کردهاند تعابیری همچون: دکتر دوستداشتنی، دردمند، ظلمستیز و آموزگار راستین و صادق انقلاب اسلامی هم وجود داشت.
کسانی که این تعابیر را ندیدند و صرفاً بر اساس کلمه «لاطائل» و «اباطیل» گمان بردهاند من دشمن دکتر شریعتی هستم و اساماسهای مضحکی را که درباره ایشان رواج یافته طراحی میکنم، متعصبان جزماندیشی هستند که سخن گفتن با ایشان هیچ فایدهای ندارد.
3- آنچه من نوشتم نقد دکتر شریعتی نبود. مجله نگاه پنجشنبه ویژهنامهای برای «مرگ» تدارک دیده بود. من جمله دکتر را بهانهای قرار دادم برای آنکه از زبان خواجه شیراز بگویم:
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست
آن به که کار خود به عنایت رها کنیم
تعریض من به شریعتی هم بیشتر به این دلیل بود که در جمله ایشان؛ «خدایا چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت»، برای حضرت حق تقسیم وظیفه شده بود و این به نوعی با اندیشه دینمدارانه در تعارض است. به جمله دیگری از ایشان هم اشاره کرده بودم که دکتر عزیز برای امام سجاد(ع) تاسف خورده بودند که چرا فرصت خوب مردن هم از او دریغ شده. این جملات ریشه در نگاهی دارد که توضیح خواهم داد. غرض اینکه خود وقوف دارم که آنچه نوشتم، نقد دکتر شریعتی نیست. نقد دکتر شریعتی باید در فرصتی دیگر انجام شود که امیدوارم این فرصت به زودی فراهم آید.
4- در آن یادداشت نوشته بودم: «جمله دکتر شریعتی ماهیت متناقض روشنفکری دینی را به نمایش میگذارد.» ظاهراً این جمله نیز بسیاری از دلبستگان روشنفکری دینی را آزرده بود. به این دوستان عزیز باید عرض کنم این سخن که زمانی در حد کفر و زندقه به حساب میآمد و قائلان به این نظریه را در شمار مستبدان و فاشیستها مینشاند این روزها از زبان خیلیها شنیده میشود. آخرین نمونهای که من دیدم استاد بزرگوار جناب مصطفی ملکیان است که در آخرین گفتوگویشان با مجله «اندیشه پویا» فرمودهاند دیگر خود را یک روشنفکر دینی نمیدانند چرا که نتوانستهاند تناقض ماهوی این مفهوم را برای خود حل کنند.
5- «فیلسوفان، پفیوزان تاریخند.» این جمله را من نگفتهام، همان عزیزی گفته است که مریدانش از او با القاب و عناوینی همچون اندیشمند بزرگ عصر ما یاد میکنند. اگر کسی معترض این جمله حقیقتاً مهمل و به تعبیر من لاطائل شود، دشمن فکر و اندیشه است؟ من البته نمیگویم همه آثار شریعتی عزیز از این جنساند، این را هم میدانم که دیکته نانوشته غلط ندارد ولی بالاخره با این احکام قطعی و بیاساس که منجر به تباهی استعدادهای بسیاری در این سرزمین شده چه باید کرد؟ آیا شریعتیپرستان میپذیرند که افلاطون و ارسطو و اسپینوزا و کانت و دکارت و هگل و هیدگر و دیگر اندیشمندان بزرگ تاریخ بشری همه و همه پفیوزند چرا که به دلخواه دکتر شریعتی وارد مبارزه با امپریالیسم جهانی نشدهاند و آن وقت فقط جمیله بوپاشا و ارنستو چهگوارا و پاتریس لومومبا، آدم حسابیاند چرا که زندگی خود را وقف مبارزه جسورانه با عاملان ظلم و جور کردهاند؟ من هم البته ستایشگر همه مبارزان راه آزادی و عدالتم ولی آیا همه دنیا باید به شیوه من و به دلخواه من رفتار کنند؟ آیا این خود نوعی استبداد رای و دیکتاتوری نیست؟
6- از آثار مثبت رای و اندیشه دکتر شریعتی بر جامعه ایران بسیار سخن گفتهاند که بسیاری از آن سخنان بحق است اما آیا به وجه تخریبی آثار او نباید اشاره کرد؟ صدالبته در مقابل متحجران خشکمغزی که بزرگترین گناه دکتر را ریش تراشیدن و کراوات زدن میدانند، باید قاطعانه ایستاد و تمامقد از دکتر شریعتی دفاع کرد اما نباید از خاطر برد که نگاه افراطی دکتر به مبارزه با عاملان ظلم و جور چه فجایعی به بار آورده است. «با مخاطبهای آشنا» را خواندهاید؟ میدانید جملاتی از آن دست که من گورویچ یهودی را از فلان مرجع شیعه، مسلمانتر میدانم چرا که گورویچ پای بیانیههای ضدصهیونیستی را امضا کرده ولی مرجع شیعه این کار را نکرده، چه آتشی در دل جوانان و نوجوانان این سرزمین به پا کرد و منجر به چه ماجراهایی شد؟ تمسخر حافظ و سعدی را آن هم تحت تاثیر اقبال لاهوری خواندهاید یا نه؟ اصلاً میدانید این جمله که: «آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدیاند»، دستاویز چه کسانی قرار گرفت و چه بزرگانی را در مضلان اتهام یزیدی بودن قرار داد؟ با اصل این جمله مشکل چندانی ندارم، مشکل از آنجا آغاز میشود که شما باید به آن شکلی زینبی باشید که آقای دکتر تعیین کردهاند. در شکل دلخواه جناب دکتر حتماً باید به دست شقیترین مخلوقات روی زمین تکهتکه شوید تا ایشان قبول کنند که شما یک مبارز تمام عیارید وگرنه حتی اگر در مقام شکوه تاریخی تشیع یعنی امام سجاد(ع) هم قرار بگیرید باز هم چون صحنه از دار دنیا رفتن شما چندان تراژیک نیست، مقبول آقای دکتر واقع نمیشوید.
7- من این چند خط را با وقوف تام و تمام به این نکته که این سخنان هیچ تاثیری در ذهن و ضمیر شریعتیپرستان نخواهد داشت نوشتم. آن که تصمیم گرفته است تا جان در بدن دارد زیر علم این و آن سینه بزند با این حرفها سینهزنیاش را شدت خواهد بخشید. برای سینهزنان محترم آرزوی توفیق روزافزون دارم و از خدا میخواهم نیرویی مضاعف به آنان عطا کند تا بتوانند با قوت بیشتری بر سر و سینه خود بکوبند اما این امید اندک را هم دارم که شاید برخی از دوستان سینهزن، هنگام استراحت بین دو نیمه سینهزنی، کمی هم فکر کنند. فقط کمی.
8- این حرفها به معنای قرار گرفتن در موقف و مقامی برتر از دیگران نیست. این بنده کمترین نوجوانی و جوانی خود را با عشقی دیوانهوار به دکتر شریعتی سپری کردهام. هنوز هم در سودای عدالتی که او به جانم انداخته است میسوزم. برای صدق و صفا و دردمندی و ظلمستیزی او بسیار احترام قائل بوده و هستم.
اما از خود او نیز آموختهام که نباید در هر شرایطی حقیقت را فدای مصلحت کرد. صادقانه اعتراف میکنم که آن دو کلمه «لاطائل» و «اباطیل» را به عمد نوشتم. نوشتم تا خوانده شود؛ نوعی شیطنت ژورنالیستی. که جواب داد. حالا میتوانیم بر سر درستی یا نادرستی این حرفها با هم گفتوگو کنیم. با این حال خاضعانه از دوستداران و نه پرستندگان آن معلم دلسوز و صدیق و دردمند، پوزش میخواهم و امیدوارم خداوند توفیق مواجهه منصفانه با آثار بزرگان را برای همه ما فراهم آورد.
ساکنان تهران برای تهیه این شماره و شماره های پیشین و تمام هموطنان برای اشتراک نگاه پنجشنبه کافی است با شماره های 88557016 الی 20 تماس بگیرید. همچنین این هفته نامه در دکه های روزنامه فروشی و کتابفروشی های معتبر تهران توزیع شده است.
6060
نظر شما