پوریا ناظمی: سرانجام پس از چندین سال برنامهریزی، آزمونها و آزمایشهای متعدد و صرف چندین میلیونها دلار هزینه ویک بار لغو برنامه، یکشنبه گذشته (14 اکتبر 2012 مقارن با 23 مهر 1391)، فلیکس بامگارتنر، ماجراجوی اتریشی پرش شگفتانگیز خود را انجام داد. راس ساعت 19:00 به وقت ایران، او سوار بر کپسولی کوچک که مجهز به سیستم تعدیل فشار داخلی، حفاظت دما و همچنین محفظه اکسیژن بود، صعود طولانی خود را که بیش از 2 ساعت به طول انجامید آغاز کرد.
بالن هلیومی
موتور پیشران او چیزی جز یک بالن غولپیکر فوقالعاده نازک نبود که با هلیوم پرشده بود. بالنی که او را تا محل پرشش پیش میبرد، نوع پیشرفتهتری از جنس بالنهای رایج هواشناسی بود و ضخامت پوسته آن از ورقههای پلاستیکی نازگی که در آشپزخانه استفاده میشود هم نازکتر بود! زمانی که بالن کاملا منبسط میشد، تقریبا معادل یک ساختمان 50 طبقه ارتفاع داشت. گاز هلیوم که برای پر کردن این بالن از آن استفاده شده بود دومین عنصر سبک طبیعت پس از هیدروژن است. هیدروژن اگرچه به دلیل سبکی شاید به نظر گزینه بهتری به نظر بیاید، اما به دلیل اینکه به شدت قابل اشتعال است برای چنین ماموریتی بسیار خطرناک به شمار میرفت. هلیوم اما اولین عنصر از خانواده عناصر بیاثر است و برای همین امنیت بیشتری دارد.
به دلیل سبک بودن این گاز نسبت به محیط اطراف، هلیوم مایل به صعود به لایههای بالاتر جو است و نیروی شناوری بالن در جو زمین، بالن و در نتیجه کپسول متصل به آن را به ارتفاع از پیش تعیین شده میبرد؛ ارتفاعی که قرار بود حدود 36.6هزار متری سطح زمین باشد اما تا 39هزار متری افزایش یافت.
عبور از تراپوسفر
در مدت صعود، فلیکس درون کپسول محافظ خود و در حالی که درون لباس ضد فشار خود نشسته بود، از میان محیطهای متخاصم و مهاجمی عبور میکرد. او میبایست از لایه آشنای جو زمین که به تراپوسفر مشهور است و بخش فشرده حو زمین را تشکیل میدهد عبور میکرد. این لایه تا ارتفاع 6000 متری زمین شرایط مشابهی با تجربههای روزمره ما در سطح زمین دارد، اما با عبور از این مرز و رسیدن به ارتفاعهای بالاتر، کاهش فشار و اکسیژن شرایط دشواری را برای کسانی که به این صعود دست میزنند به وجود میآورد. به همین دلیل کسانی که قصد دارند به کوهنوردی در بالای این مرز بپردازند عمدتا لازم است که قبلا تمرین همارتفاعی را انجام دهند و بدن خود را با شرایط ارتفاع بالا تطبیق بدهند. کما اینکه هنگامی که قصد صعود به قلهای مانند اورست را که ارتفاعی در حدود 9هزار متر دارد داشته باشید، شاید لازم باشد غیر از مواجهه با سرمای ناشی از ارتفاع با عوارض کاهش فشار و کمبود اکسیژن نیز دستوپنجه نرم کنید. البته این لایه در 6هزار متری تمام نمیشود و تا حدود 20 کیلومتری ادامه مییابد.
پرش با اعمال شاقه
برفراز این لایه از حدود 20 کیلومتری تا 50 کیلومتری سطح زمین لایهای به نام استراتوسفر قرار دارد. فشار جو در این لایه فوقالعاده کمتر از تجربه عادی ما است در واقع فشار در مرز فوقانی این لایه به حدود یک هزارم فشار سطح دریا میرسد. مقصد پروژه بزرگ تبلیغاتی شرکت تولیدکننده نوشیدنیهای ردبول در میانه این لایه قرار داشت. جایی در حدود 39 کیلومتری که فلیکس بامگارتنر پس از چند دقیقه مشورت با ایستگاه زمینی و بررسی مشکلی که در سیستم حرارتی لباسش ایجاد شده بود و باعث مهگرفتگی شیشه کلاهخودش شد، تصمیم گرفت پرش خود را آغاز کند.
پیش از اینکه در محفظه حامل او باز شود، او فشار لباسش را تنظیم کرد و سپس فشار داخل کپسول تنظیم شد. اگر پیش از تنظیم این فشار در محفظه باز میشد، به دلیل اختلاف فشار بیرون و داخل محفظه همه چیز به سرعت به بیرون مکیده میشد. با تنظیم فشار لباس و باز شدن پنجره و قرار گرفتن این ماجراجوی کهنهکار بر پله آغاز پرش، او اتصال خود را به محفظه اکسیژن داخلی قطع کرد و از آن پس اتکایش به ذخیره 10 دقیقهای اکسیژن لباسش بود.
سرانجام در لحظهای نفسگیر و در حالیکه زمین 39054 متر زیر پای او قرار داشت، شیرجه طولانی خود را آغاز کرد.
تحت تاثیر گرانش زمین لحظه به لحظه به سرعت او افزوده میشد، طوریکه اندکی پس از یک دقیقه اول و با سقوط در لایه کمچگال جو سرعت خود را به سرعت صوت نزدیک کرد. به گفته مسولان برگزارکننده این پروژه او موفق شد سرعت صوت را بشکند (مدارک این رکوردشکنی و دیگر رکوردشکنیهای وی به فدراسیون جهانی رکوردهای هوایی ارسال شده است و این رکوردها پس از تایید نهایی آنها رسمی میشود. از بین 3 رکورد اعلام شده تنها موردی که نیاز به بررسی دقیق دارد همین مورد سرعت نهایی وی هنگام سقوط آزاد است).
شرح عکس: رکوردهایی که انتظار میرفت شکسته شود. بالاترین ارتفاع سقوط آزاد و بالاترین ارتفاع پرواز با بالن به 39کیلومتری افزایش یافت، بیشترین سرعت فرود نیز حدود 1350 کیلومتر بر ساعت ثبت شد. اما بامگارتنر با 4 دقیقه و 19 ثانیه سقوط آزاد نتوانست رکورد 4 دقیقه و 36 ثانیه کیتینگر را بشکند.
پنج خطر مهلک
با ورد به لایه چگالتر جو، او برای لحظاتی نفسگیر کنترل خود را از دست داد و همانطور که پیش بینی میشد چرخش به دور خود را آغاز کرد. در طول پرش این یکی از خطرهای جدی بود که میتوانست جان وی را تهدیدکند. در اثر این چرخش و تحت تاثیر نیروی گریز از مرکز، خون در بدن وی به سمت پاها و مغز او هجوم میبرد و میتوانست به نابینایی موقت، بیهوشی، کما و در نهایت مرگ وی منجر شود. البته برای جلوگیری از این اتفاق سیستمی ایمنی در لباس او کار گذاشته شده بود که اگر شتاب گرانش اعمال شده در اثر این چرخش به بیش از 4.5 جی میرسید(هر جی برابر شتاب جاذبه زمین است، بنابراین 4.5جی معادل نیروی 4.5 برابر وزن انسان است)، چتر نجان اضطراری به طور خودکار باز میشد. به هر حال او توانست با حرکات دست و پایش کنترلش را به دست آورد. سرانجام پیش از آنکه رکورد مدت سقوط آزاد را بشکند، چتر نجات نهاییاش را باز کرد و سلامت به زمین فرود آمد.
خطرات عمدهای که در این ماموریت او را تهدید میکرد، به زمان صعود از لایه تروپوسفر، کابین ضد فشار، لباس، چرخش و دوران وی و در نهایت فرودش متمرکز میشد. وجود باد حتی با سرعت پایین در لایههای پایین جو میتوانست بالن و صعود آن را با مشکل مواجه کند و آن را از مسیرش منحرف سازد و یا حتی به آن آسیب بزند. اگر محفظه دچار نقص سیستم میشد، دمای بسیار پایین و کشنده جو در هنگام صعود میتوانست برای او خطرناک باشد و در نهایت اگر لباس وی در آن ارتفاع دچار نقص فنی میشد و نشست میکرد، در اثر تفاوت فشار خون او شروع به جوشش میکرد و در مدت چند ثانیه میتوانست به مرگ وی منجر شود. از دست دادن کنترل و چرخش به دور خود نیز میتوانست او را تا آستانه مرگ پیش ببرد، اما در نهایت همه این موارد با موفقیت طی شد و از 4 رکوردی که انتظار میرفت شکسته شود، موفق شد رکورد مرتفعترین صعود با بالن، پرش از بیشترین ارتفاع، پشت سر گذاشتن سرعت صوت (این مورد هنوز باید به تایید نهایی برسد) را بشکند. البته او موفق نشد رکورد طولانیترین مدت سقوط آزاد را که در اختیار همکار او و مسول ارتباط رادیوییاش جو کتینگر بود، بشکند.
شرح عکس: در 16 آگوست سال 1960 / 25 مرداد 1339، جان کیتینگر، کاپیتان نیروی هوایی آمریکا با پریدن از ارتفاع 31,333 متری از یک بالون تاریخساز شد. سقوط آزاد او چهار و نیم دقیقه به طول انجامید اما بامگارتنر هم نتوانست این رکورد را بشکند.
تبلیغات گسترده
این پرش با تبلیغات و توجه رسانهای بسیاری همراه بود. بسیاری از شبکههای خبری با قطع برنامههای خود به پخش زنده (و البته گاهی با تاخیر چند دقیقهای آن به دلیل نگرانی از بروز اتفاقی برای وی در حین پخش زنده) پرداختند. بیش از 8 میلیون نفر به طرو زنده این پرش را «از طریق سایت یوتیوب» مشاهده کردند و دهها وبسایت و شبکه دیگر به پخش آن پرداختند. برخی آن را بزرگترین ماجراجویی بشر و آغاز عصر جدیدی در فضانوردی و هیجانانگیزترین روز بشر نامیدند. در صفحات رسمی این ماموریت و مطالبی که درباره آن نوشته شد، بارها به این مساله اشاره شد که این ماموریت یک ماجراجویی نیست و وی با پرش از لبه فضا مرزهای علم و فناوری را به پیش میبرد، اطلاعات علمی فراوانی جمعآوری د و روز مهمی در تاریخ علم رقم خواهد خورد. از یافتههای این ماموریت برای نسل بعدی سیستمهای نجات در فضا، لباسهای فضایی و گردشگری فضایی استفاده خواهد شد و ... اما آیا این ادعاها درست بودند؟
به طور خلاصه، خیر. پیش از آنکه به بررسی مورد به مورد این فهرست بپردازیم، باید این ماموریت را از نظر علمی به دو قسمت تقسیم کنیم. یکی اتفاقات فنی و علمی که پیش از آغاز سفر رخ داد و دیگری دستآوردهایی که در طول و بعد از ماموریت 3 ساعته روز یکشنبه حاصل میشود.
در بخش اول که چند سالی به طول انجامیده و هزینههای بسیاری صرف آن شده (شرکت ردبول از ارایه هزینه انجامشده خودداری کرده است، اما میدانیم تلاشی که در دهه 1960/1340 برای شکستن رکورد جو کتینگر و با سرمایهگذاری یک فرانسوی انجام شد و در نهایت به کشته شدن ماجراحوی آمریکایی در پرشی آزمایشی منجر شد، حدود 20 میلیون دلار هزینه داشته است. برآوردی سطحی شاید هزینه این پروژه را در مرز 50 میلیون دلار تخمین بزند) مهندسان و دانشمندان زیادی به طرح کمک کردهاند. آنها برای انجام موفق این پروزه باید با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکردند. آنها باید بالنی میساختند که قابلیت اعزام تا این ارتفاع را داشته باشد؛ باید سیستمهای نظارت دایم بر وضع آبوهوا را به کمک لشکری از بالنهای هواشناسی برقرار میکردند؛ باید لباس ضد فشار و حامی دمایی انعطافپذیری را طراحی میکردند که بتواند در برابر شرایط دشوار و متخاصم آن ارتفاع مقاوم باشد؛ باید سیستمهای نجاتی را برای جلوگیری از خطرهایی مانند چرخش به دور خود ایجاد کرده و صدها مساله تکنیکی کوچک و بزرگ را حل میکردند.
ارزش علمی این پرش چقدر بود؟
اما پس از مواجهه با این مسایل، آیا خود ماموریت میتوانست اطلاعت علمی جدیدی برای ما به ارمغان بیاورد یا دروازهای به سوی آینده باز کند؟ برخلاف هیاهوی تبلیغاتی در این باره واقعا پاسخ منفی است، نه تنها دستآوردهای علمی این ماموریت بسیار اندک است که حتی بسیاری ازادعاهایی که در این زمینه مطرح شد واقعیت ندارد. بیایید ادعاهای اصلی در این ماموریت را مرور کنیم:
- فلیکس از مرز و دروازه فضا به زمین میپرد
خیر. اگرچه فضا دروازه مشخصی ندارد، اما فضا بنابرتعریف مورد قبول جامعه علمی از ارتفاعی حدود 100 کیلومتری آغاز میشود که به خط کارمن معروف است. این مرز در بخش ترموسفر جو زمین قرار دارد. این پرش از ارتفاع 39 کیلومتری صورت گرفت، در میانه لایه استراتوسفر که ارتفاع 20 تا 50 کیلومتری از سطح را شامل میشود و بر فراز آن مزوسفر و بر فراز آن ترموسفر قرار میگیرد. بنابراین پرش نه از مرز فضا که از حدود یک سوم ارتفاع آستانه فضا اتفاق افتاده است.
- او دراین ارتفاع انحنای زمین را مشاهده میکرد
بله! شما اگر از زمین ارتفاع بگیرید، با گذر از مرز 20 کیلومتری کمکم میتوانید متوجه انحنای زمین بشوید. این به معنی این نیست که شما سیاره زمین را به شکل یک گوی زیر پای خودتان میبینید. حتی سرنشینان ایستگاه بینالمللی فضایی نیز نمیتوانند تمام سیاره زمین را در یک نگاه زیر پای خود ببینند. البته فلیکس میتوانست انحنای زمین را در دوسوی افق تشخیص دهد، اما به یاد داشته باشید آنچه ما از صفحات تلویزیون دیدیم و انحنای فوقالعاده زمین در آن مشخص بود، به دلیل استفاده از لنزهای میدان دید باز بود که انحنا را به شکل اغراقشدهای نشان میداد. تصویری که از دوربین متصل به کلاه خود فلیکس گرفته شده، نمای بهتری از این انحنای واقعی را نشان میدهد.
- او در هنگام پرتاب در ارتفاع بالاتری از همه انسانهای دیگر قرار داشت
نه! در همان لحظه سرنشینان ایستگاه بینالمللی فضایی در ارتفاع حدود 400 کیلومتری حدود 10 برابر دورتر از او به دور زمین در حال چرخش بودند
- او مرتفعترین پرش آزاد را انجام داد
بله و نه! پاسخ از این جهت مثبت است که اگر سقوط آزاد را محدود به پرش از درون لایههای نزدیک جو زمین بدانیم و منظورمان تنها سقوط آزاد به صورت عمودی و به سمت سطح سیاره باشد، کاملا درست است و او در این زمینه توانست رکورد این کار را از آن خود کند. اما اگر به طور عام به سقوط آزاد نگاه کنید، متاسفانه جواب منفی است و او حتی در لیست چند ده نفر اول هم قرار نمیگیرد. واقعیت این است که فضانوردانی که در مدار زمین قرار گرفتهاند، در حال سقوط آزاد دایمی به سمت زمین هستند. اصولا علت اینکه آنها شرایط بی وزنی را تجربه میکنند، نبودن گرانش در آن محیط نیست. میدانیم که ایستگاه بینالمللی فضایی در 400 کیلومتری زمین و تحت سیطره گرانش زمین است و آنچه باعث احساس بیوزنی در این ایستگاه میشود، این است که این ایستگاه مانند آسانسوری که کابل آن قطع شده، در حال سقوط آزادی دایمی است. برای همین سرنشینان ایستگاه فضایی و سفینههای فضایی عملا در حال تجربه این سقوط آزاد دایم و طولانی هستند. در حال حاضر این رکورد متعلق به والری پلیوکوف (Valeri Polyakov) است که حدود 14 ماه را به طور پیوسته در فضا و در حال سقوط آزاد سپری کرد. البته شاید گفته شود این مرتفعترین و دومین سقوط آزاد طولانی بدون وسیله است. در این صورت باز هم رکورد در اختیار فضانوردانی است که دست به راهپیمایی فضایی زدهاند. اگر میگویید کابل اتصال آنها خود نوعی وسیله است، میتوانید به تجربه بروس مکاندلس نگاه کنید که برروی یک صندلی جتدار بدون اتصال به سفینه مادر مدتی طولانی را در حال سقوط آراد دایم در مدار زمین به سر برد. البته باید توجه داشت که فلیکس هم چندان بدون وسیله نبود و لباس ضد فشار او دست کمی از یک لباس مجهز فضایی نداشت.
- فلیکس از درون خلأ پرش خود را آغاز کرد
این جملهای بود که بارها گزارشگران شبکههای مختلف از جمله سی.ان.ان در گزارش زنده خود اعلام کردند. در جایی کارشناس سی.ان.ان گفت در جایی که او میپرد حتی یک مولکول هوا نیز وجود ندارد و هیچ چیزی نیست و خلأ مطلق است. این کاملا اشتباه است. فلیکس پرشش را از درون جو زمین انجام داد. فشار در این ارتفاع اگرچه بسیار اندک و چگالی هوا بسیار رقیق است، اما به هیچ وجه حتی با محیط میان سیارهای قابل مقایسه نیست. ضمن اینکه حتی در محیطهای بینکهکشانی نیز که به نظر به طور مطلق تهی میآیند، خلأ مطلق وجود ندارد.
- در این تجربه دادههای ارزشمندی از لایههای فوقانی جو زمین جمعآوری شد که برای دانشمندان بسیار مهم است
خیر! بالنهای هواشناسی بدون سرنشین و ابزارهای مختلف هوشناسی زمینی، هوایی و فضایی به طور دقیق جو زمین را زیر نظر دارند و در واقع به لطف آگاهی و اطلاع از ماهیت این لایهها بود که چنین پرشی ممکن شد.
- این تجربه گام جدیدی در فناوری لباسهای فضایی ایجاد کرد و از این به بعد با استفاده از این تجربه میتوان منتظر نسل جدیدی از لباسهای فضایی بود
نه! اگرچه این لباس از جهات بسیاری شبیه لباس فضایی بود، اما باید به یاد داشت که این یک لباس ضد فشار و مجهز به مخزن اکسیژن 10 دقیقهای و سیستم حرارت داخلی بود. این لباس که برای این ماموریت با عنایت به دانشی که از لباسهای ضد فشار و لباسهای فضایی داشتیم ساخته شده بود لباس پیشرفتهای به شمار میآید؛ اما فراموش نکنید این لباس برای پرش از درون جو زمین و برای مدت محدود طراحی شده بود. این لباس را میتوان با لباسهای ضد فشاری که فضانوردان هنگام پرواز با شاتل یا سفینههای دیگر درون کابین میپوشند مقایسه کرد نه لباسهای فضایی که برای کار در محیط فضا است. دقت کنید برای یک لباس فضایی علاوه بر ویژگیهای لباس فلیکس شما باید لایه محافظ دربرابر تشعشع، مخزن اکسیژن برای استفاده چند ساعته، سیستم جذب فاضلاب داخلی و موارد دیگری را نیز ضمیمه کنید. البته مدتهاست که مهندسان فضایی به دنبال لباسهای انعطافپذیرتر فضایی هستند و نمونههای متعددی از آن ساخته شده است و اینک بخش خصوصی دیگری یعنی اسپیسایکس نمونههای راحتتری از این لباسها را در حال توسعه دارد، اما این لباس لباس فضایی نبود.
- از این لباس و این تجربه میتوان در سیستم نجات خلبانهای جنگی و یا فضانوردان استفاده کرد
نه! خلبانهای جنگنده که در ارتفاعهای بالا پرواز میکنند، گاهی نیاز به پرش اضطراری پیدا میکنند و برای این کار باید ارتفاع خود را کاهش دهند. اگر چنین لباسی داشته باشند، میتوانند با خطر کمتری از ارتفاع بالاتر به بیرون بپرند اما مساله این است که این لباس باید قبل از پرش فشارش را با محیط بیرون تطبیق دهد. این کار زمانبر است و نمیتوان از ابتدا لباس را با فشار مورد نظر تطبیق داد، چرا که در این صورت قدرت مانور و انعطاف خلبان را کاهش میدهد. شاید در آِنده لباسهای ضد فشاری با توانایی همفشار شدن سریع تولید شوند. اما نه این لباس. به همین دلیل امکان استفاده از آن برای فضانوردان به عنوان فرار اضطراری نیز ممکن نیست. فراموش نکنید برای برگشت فضانوردان به درون جو آنها باید با گرمای طاقتفرسای برخورد با جو مقابله کنند که در واقع علت اصلی ساخت سپرهای حرارتی در سفینههای فضایی است. شاتل فضایی کلمبیا به دلیل نقص در سیستم سپر حرارتیش در جو زمین منفجر شد و این اتفاق برای افراد نیز ممکن است رخ دهد.
- آیا این کار میتواند مرز جدیدی برای توریسم و افراد ماجراجو باز کند؟
به طور عمومی و در کوتاه مدت نه! هنوز هزینه این ماموریت اعلام نشده است اما تلاش قبلی که البته با کشته شدن ماجراجوی آمریکایی همراه بود حدود 20 میلیون دلار هزینه داشت. این تلاش احتمالا هزینه کمتری به همراه نخواهد داشت. این عدد معادل هزینههای توریسم فضایی برای سفر به ایستگاه بینالمللی فضایی بود. ضمن اینکه اینبار مهارت فردی فوقالعاده در سرنوشت ماموریت تاثیر میگذارد. برای همین نه از نظر هزینه و نه از نظر آمادگی فردی در آینده نزدیک تکرار آن برای عموم متصور نیست
پروژه تبلیغاتی مهم
موارد متعدد دیگری را نیز میتوان به این فهرست اضافه کرد. نباید فراموش کرد که در نهایت این پروژهای تبلیغاتی برای شرکت ردبول بود و بیش از آنکه مساله علمی در آن مهم باشد، مساله رکوردشکنی اهمیت داشت. طبیعی است برای پررنگتر کردن اهمیت این ماموریت، بخشی از تبلیغات اشتباه درباره آن صورت میگیرد. اما آیا همه اینها به معنی این است که این کار مهم نبود؟
خیر! این کار از یک جهت فوقالعاده بود و آن، تلاش و پشتکار برای شکستن مرزها و رکوردهاست. رکوردها برای این به وجود میآیند که شکسته شوند و اگر این میل به شکستن رکوردها و پیشتر رفتن نبود، ما هنوز در غارها زندگی میکردیم. پس طبیعی است که باید از دیدن این رکوردشکنی هیجانزده شویم و از آن استقبال کنیم و البته نباید چشموگوش بسته هرچه درباره آن گفته میشود را بپذیریم.
افسوس که ...
تنها نکته دیگری که افسوسی را به همراه دارد، این است که این ماموریت فرصت بینظیری برای ترویج علم بود که متاسفانه از دست رفت. در طول حدود 3 ساعت پخش مستقیم این رویداد از شبکه تلویزیونی اینترنتی ردبول تقریبا هیچ چیزی درباره پیشزمینه علمی آن گفته نشد و به گفته امی شیرا تیتل، نویسنده علمی، فرصتی استثنایی بود که از دست رفت. میشد درباره تاریخ این تلاش علمی که در پشت صحنه نقش بازی کرده است و بسیاری از جزییات فنی به آگاهیبخشی مخاطب پرداخت
اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد. تاکید ردبول و بسیاری از شبکههای خبری (من این پرتاب را همزمان از دو شبکه ردبول و سی.ان.ان دنبال میکردم و گزارشهای ضبطشدهای را از شبکههای دیگر دیدم) بر اطلاعات هیجانانگیز و نادرست نظیر اینکه این پرش از مرز فضاست، متاسفانه باعث شد این فرصت به تهدیدی بدل شود که بسیاری از مردم پس از این برنامه درک اشتباهی از تعریف فضا و مرزهای آن و بسیاری نکات دیگر به دست آورند. به نظر میرسد شیفتگی رسانهها به این رویداد هیجانانگیز باعث شد بسیاری از آنها وظیفه راستیآزمایی خود را فراموش کنند و صرفا بر موج اشتیاق و هیجان این رویداد تاکید کنند، رویدادی که البته بی هیچ شکی هیجانانگیز و نفسگیر بود.
5353
نظر شما