۲ نفر
۵ آذر ۱۳۹۱ - ۰۷:۵۲

شمر چه توجیهی برای کشتن امام حسین (ع) داشت؟ آیا در این باره، یعنی دفاعش از این که چرا دست به این کار زده، نکته ای از او نقل شده است؟

هنوز هم جستجو در منابع کهن تاریخ عاشورا، آدمی را با عبارات شگفتی آشنا می‌کند که در تحلیل این ماجرای هولناک تاریخی کارساز است. تصور این که چرا چنین اتفاقی افتاد، همچنان نیازمند تحلیل مستند است؟ امت محمد (ص) که مدعی پیروی از آن حضرت و به ظاهر مقید به شریعت بودند، چرا و با چه توجیهی دست به این جنایت زدند ؟‌ قومی که اسلام را در دنیا منتشر ساختند و آن همه جانبازی در فتوحات کردند، و اسلام را تا اقصا نقاط افریقا و خراسان بردند، چرا پسر پیامبر خود  را با این وضع فجیع کشتند؟ آیا این جماعت، آدم های نامتعادلی شده بودند یا آن که استنادی دینی یا سیاسی برای اقدام خود داشتند؟ به خصوص افرادی مثل شمر که از اشراف کوفه و با سابقه شرکت در جنگ صفین بود، وقتی با آن شدت و حدت علیه امام حسین و اصحابش جنگید و حرف می زد و امام را به جهنم بشارت می داد و هر سخن زشت و ناهنجاری از دهانش در می‌آمد، چه فکری می‌کرد؟ چگونه عمل خود را توجیه می نمود؟
روشن است که چنین اقدامی نمی توانست بدون توجیه باشد، توجیهی که شمر را راضی کرده باشد یا دست کم سعی کند تا راضی کند یا دست کم برای ساکت کردن دیگران آن را مطرح کرده باشد.
این بود تا به عبارتی برخوردم که مربوط به سالی یا چند سالی پس از کربلا می‌شد.
ابواسحاق سبیعی گوید:
شمر همراه ما نماز می‌خواند. پس از نماز دستان خود را به آسمان بلند کرده می گفت: خدایا! تو آگاهی که من شریف هستم. مرا ببخش.
به او گفتم: چگونه خداوند تو را ببخشاید در حالی که در قتل پسر پیامبر (ص) همراهی و معاونت کرده‌ای؟
گفت: وای بر تو! چه باید می کردیم؟ این ها [حکام] دستوری به ما دادند و ما با آن مخالفت نورزیدیم. اگر با آنها مخالفت می کردیم، از شتران آبکش بدتر بودیم.
گفتم: این عذر زشتی است. اطاعت تنها در کارهای معروف است. [لسان المیزان: 3/504].
این توجیه که شمر در مقام یک فرمانده مطیع خلیفه و امیر کوفه مطرح کرده است و گفته است که حکومت به او دستور داده و او بر طبق آن عمل کرده، پدیده تازه‌ای نبود. اصل یاد شده از زمان رسول الله (ص) مطرح شد زمانی که فرماندهی به شوخی، از سربازانش خواست وارد آتش شوند. وقتی این خبر به رسول الله رسید، فرمود:‌ لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق. در اموری که معصیت خالق در آن است، اطاعت از دستور معنا و مفهومی ندارد.
شمر با نادیده گرفتن این اصل، و شاید هم برای توجیه اقدام زشت خود، اطاعت از امیران و حکام را بهانه کرد و انتظار داشت خداوند او را ببخشاید.

عبارت عربی در لسان المیزان این است:
کان شمر یُصلّى معنا ثمّ یقول: اللهم إنّک تعلم أنّى شریف فَاغفرلى! قلت: کیف یغفرالله لک و قد أعَنْتَ على قتل ابنْ رسول الله(صلى الله علیه وآله)قال: ویحک! فکیف نصنع، إنّ هؤلاء أمرونا بأمر فلم نخالفهم، و لو خالفناهم کنّا شَرًّا من هذه الحُمُر السقاة. قلت: إنّ هذا لعذرٌ قبیح فإنّما الطاعة فى المعروف.
همین نقل در طبقات ابن سعد چنین آمده است:
کان شمر بن ذى الجوشن الضبابى لایکاد اولا یحضر الصلوة معنا، فیجىء بعد الصلوة فیصلّى ثم یقول: اللهم اغفر لى، فانّى کریم لم تَلِدین اللئام. قال: فقلت له: إنّک لسىّء الرأى یوم تُسارع الى قَتْل ابن بنت رسول الله(صلى الله علیه وآله)قال: دعنا منک یا أبا اسحاق فلو کنا کما تقول و اصحابک کنّا شرًّا من الحمیر السقّاءات.

اما شوخی آن فرمانده مورد نظر مربوط به زمان پیامبر (ص) و اظهار نظر حضرت در روایت ابن عبدالبر این است:

 و من دعابة عبد الله بن حذافة أن رسول الله صلى الله علیه و سلّم أمّره على سریة، فأمرهم أن یجمعوا حطبا و یوقدوا نارا، فلما أوقدوها، أمرهم بالتقحم فیها، فأبوا، فقال لهم: أ لم یأمرکم رسول الله صلى الله علیه و سلّم بطاعتی؟ و قال: من أطاع أمیرى فقد أطاعنى؟ فقالوا: ما آمنا باللَّه و اتبعنا رسول الله إلا لننجو من النار. فصوّب رسول الله صلى الله علیه و سلّم فعلهم و قال: لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق‏ (امتاع الاسماع: 10، ص 63)

از شوخی های عبدالله بن حذافه این بود که رسول خدا (ص) او را بر سریه ای گماشت. او دستور داد هیزم جمع کرده آتشی بر پا کردند. وقتی گر گرفت به آنان گفت وارد آتش شوند. آنها خودداری کردند. وی گفت: مگر رسول خدا نفرمود که از من اطاعت کنید. هر کس از  امیر من اطاعت کند از من اطاعت کرده است؟ گفتند ما به خدا و رسول ایمان آوردیم تا از آتش جهنم نجات یابیم (نه این که وارد آتش شویم). رسول خدا سخن آنان را تصدیق کرد و فرمود: لاطاعه لمخلوق فی معصیه الخالق.

 

کد خبر 259717

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 17
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حسین IR ۱۱:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    72 1
    نکته بسیار ظریفی است. اطاعت از حاکمان، مطلق نیست. باید دید که عقل و حرد و انصاف و شرافت چه می گوید
  • سید محسن IR ۱۴:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    37 3
    لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق ، نکته ظریف و درستی را متذکر شده اید.خداوند امثال شما که ابروی روحانیتید حفظ کند
  • بدون نام IR ۱۴:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    19 1
    اگر با مفاهیم امروزی سیاست مخالف بودن حق هر شخصی می توانست باشد تاریخ شاهد قتل های هولناک امام حسین (ع) و یاراان با وفایش نمیبود.
  • حاجی محمّد شادكام IR ۱۶:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    16 2
    اگر سردار موصوف شوخی كرده بود چه نيازی به نظر رسول خدا ( ص ) بود؟
  • بدون نام IR ۱۸:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    7 1
    حرف کاملا درستی است . امان از وقتی که از آن معنای باطلی اراده شود. مثل لا حکم الا لله خوارج...
  • رامین مهرآیینی IR ۱۹:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    16 1
    قابل توجه کسانی که به دنبال شیعه تنوری هستند . ما آمنا بالله و اتبعنا رسول الله الا لننجو من النار . باید به دنبال شیعه نورانی و عاقل و مسئولیت پذیر بود نه شیعه تنوری مسئولیت ناپذیر و توجیه گر .
  • بدون نام US ۱۹:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    9 6
    زید ـ ملعون ابدی تاریخ ـ حاکم بوده و از نظر سلسله مراتب نیز خودش را به پیامبر(ص) وصل می کرده و ملت هم نادان. لشکریان هم گوش به فرمان. عجیب اینجاست که در این وضع اسفناک دروغ و فریب، فقط یک نفر ـ تأکید می کنم فقط یک نفر ـ آن هم حربن یزید ریاحی فهمید که حسین(ع) راست می گوید و یزید بر باطل است و کارش بر مبنای فساد و هیچ نسبتی نیز با پیامبر(ص) ندارد. باور کنید دارم شاخ در می آورم که چطور در این جو خفقان آور و مسموم «یک نفر» فهمید که حق با حسین بن علی(ع) است. در چنین جوی انتظار نمی رود که حتی یک نفر نیز درست «تشخیص» دهد. در نتیجه حربن یزیدریاحی یک ابرانسان و یکی از الگوهای بارز بصیرت و درک است در تاریخ انسان ها.
    • بدون نام US ۱۸:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
      4 8
      کسانی که به این نظر نمره منفی داده اند، یعنی می فرمایند یزید ملعون ابدی تاریخ نیست؟!
    • بدون نام US ۱۲:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۷
      14 2
      نخیر. دارن به چیز دیگری اعتراض می کنند.
  • منصور IR ۲۱:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    5 14
    استاد عزیز پس از سالها تاریخ نگاری از شما بعید است که این سوال را مطرح می فرمایید و به پویش تاریخ اسلام وتحول گفتمانها کم توجهیدودر نتیجه پس از سالها می گویید چرا فاجعه کربلا رخ داد! . روش شناسی تاریخی مگر نیروها وگروه های قدرت را به شما نشان نمیدهد؟ از بحران قدرت در سالهای آخر حیات پیامبر در مدینه. ایمان ظاهری مکیان و فرصت ظلبی آنان ،بحران جانشینی. جنگ ردٌه. بی ایمانی قبایل .بحران قدرت در دوران عثمان.برادر کشی های صفین وجمل..غلبه معاویه وچرخش قدرت وپیچیدگی آن والقای بازی بودن روابط قدرت،ایمانی برای اکثریت باقی نگذاشت مگر فرمالیسم در انواع وجوه آن.فاجعه کربلا پیامد این روابط جدید قدرت است.ایمان پدیده ای ایزوله نیست و هر گروهی تعبیر گفتمانی خود را دارد کل حزب بما لدیهم فرحون قدرت تعارف ندارد.
  • من IR ۲۱:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    19 0
    بسیار استفاده کردم، سپاسگزارم. حدیث پیامبر اکرم هنگامی که در خود قوهٔ تشخیص قائل باشیم راهگشاست، اما اگر خود گمان کنیم یا به ما بگویند که تشخیص از عهدهٔ شما بیرون است و مثلاً منحصر است به همان کسی که فرمان می‌دهد چطور؟
  • Mokhalef IR ۲۳:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    7 3
    ضمن احترام، نتیجه مقدمات ارائه شده شما: 1. به لحاظ شرعی: هر مسلمانی، حق اجتهاد شخصی(استخراج حکم تکلیفی یا وضعی از موضوعات کلی ) یا لغو اجتهاد مجتهد، حتی مرجع تقلید خود را خواهد داشت (فراموش نفرمایید که به همان میزان که ما بر برحق بودن امام و یارانش معتقدیم؛ گروه مقابل هم به بر حق بودن خویش قائلند و هردو طرف، مطابق نظرات بزرگان خود). 2. به لحاظ حقوقی: در مبحث "سلسله مراتب اداری" و "امرِ آمر" (به خصوص در دستگاههای نظامی و امنیتی که دیسیپلین شدید از اصول پایه ای آنهاست) با جمع شدن شرایطی از قبل تقویم شده، هیچ ماموری اجازه سرباززدن از امر آمر (فرمانده) را ندارد (در بحث سبب و مباشر هم در این موارد بسیار بحث شده) واگر خلاف قانون بودن امری موخرا ثابت شود؛ سبب (آمر) اقوا از مباشر است.
    • یه شیعه IR ۱۶:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
      4 1
      کاملا درست بود.... ترجمه برای عموم بخش 2 اینست که: اگر این حدیث را بخواهیم در <<قوانین>> امروز تسری بدهیم ، تجویزی خواهد بود برای سرپیچی هرمامور ازدستورات ، و علی الخصوص اجرای احکام کیفری ، امنیتی ، نظامی کلا تعطیل میشد مگر با اجتماع آمر و مباشر ....
  • بدون نام IR ۱۱:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
    4 2
    Good
  • بدون نام IR ۲۳:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۹
    3 0
    قبول ندارم در اسلام جزمیت و حتیمیت هر امری منوط به شرایطی است دستور حاکم هم در شرایط اش معنی می شود مطلق انگاری رد یا قبول بدون احراز شرایط یا انطباق شرایط درست نیست در این که در طی دوران افرادی در امر انطباق شرایط حاکم یا احراز جایگاه حاکمیت اشتباه کرده و بر اشتباه خود پابرجا مانده اند باعث نمی شود اصل امر را رد کنیم به هر حال حاکم اسلامی واجب الطاعه است اما آن حاکم چه کسی باید باشد و شرایط اش چه است مهم است. حالا اگر شرایط تببین شد احراز مصداق این شرایط هم مهم است پس نباید این طور طرح موضوع کرد که نتیجه غلط به دست بیاید از شما جناب جعفریان انتظار نمی رفت.
  • مهدی A1 ۱۲:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۸
    1 0
    خیلی خوب میشد اگر تمام سوالات مبهمی که داریم . یک نفر پیدا میشد برای ما باز میکرد
  • محمد حسنی IR ۲۳:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۲۳
    0 0
    سلام. امیدوارم هرچی از خبر آنلاین و استاد جعفریان یاد میگیریم نتیجش مثل درسهای دانشگاه آزاد نشه ریختن تو خیابون و شعار بر علیه حکومت دادن. البته من امیدوارم فقط امیدوار. انشا الله که نمیشه.