در این متن می‌خواهم نمونه‌ای از داستانهای کهن یونانی را از منظر داستان‌‌پردازی مورد توجه قرار دهم تا به قدرت ساختار و روایت آن پی برده و خود به قضاوت بنشینیم که ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی و سینمای اکنون ما تا چه میزان با اینگونه اصول و اسلوب سنخیت داشته و قادر به جلب و جذب مخاطب است.

 

 

 

 در اصالت، قدمت و تاثیرگذاری تاریخی تراژدیهای یونانی تردیدی نیست. اما میزان تاثیرپذیری ادبیات داستانی و نمایشی هر جامعه از چنین میراثی، نیازمند بررسی و پژوهشی جداگانه است.

در این متن می‌خواهم نمونه‌ای از داستانهای کهن یونانی را از منظر داستان‌‌پردازی مورد توجه قرار دهم تا به قدرت ساختار و روایت آن پی برده و خود به قضاوت بنشینیم که ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی و سینمای اکنون ما تا چه میزان با اینگونه اصول و اسلوب سنخیت داشته و قادر به جلب و جذب مخاطب است.

از جمله درام‌نویسان متبحر و مؤثر یونان باستان می‌توان از «اشیل» (آیسخلوس 524-455 ق.م) یاد کرد. وی علاوه بر نمایشنامه‌های متعدد دارای درام سه‌گانه‌ای است به نام «اورستیا» که شامل سه نمایشنامه آگاممنون و خوئفوروئه (شراب‌آوران) و الاهگان انتقام می‌باشد. عده‌ای معتقدند که اورستیا پس از ایلیاد و اودیسه٬ عالیترین نمونه ادبیات یونان است.

در زیر به روند وقایع داستان* دقت کنیم:

 

1) آگاممنون

تانتالوس ---› خوراندن طعام و شراب خدایان به فرزند خویش (پلوپس) ---› برانگیختن خشم ارواح منتقم ---› پلوپس: به دست‌ آوردن سلطنت آلیس + کشتن همدست خود +‌ همسری دختر پادشاه مقتول (هپیودامیا) ==> صاحب سه فرزند: توئستس / آتروپه /  آترئوس

همبستری خواهر و برادر (توئستس و آتروپه) ==> صاحب فرزند ---› کشتن فرزندشان توسط آترئوس ---› خوراندن گوشتش به توئستس به بهانه انتقام‌گیری از خواهرش آتروپه ==> سوگند آیگستوس نوه‌ی دختری توئستس برای انتقام‌گیری از آترئوس

دو فرزند آترئوس: آگاممنون / منلاپوس ---› ازدواج آگاممنون با کلوتایمنسترا ==> صاحب دو دختر: ایفیگینیا / الکترا و صاحب یک پسر: اورستس

قربانی کردن ایفیگینیا توسط پدر (آگاممنون) در جنگ تروا ==> وحشت کلوتایمنسترا از کار آگاممنون ---› فتح تروا توسط آگاممنون و ربودن شهزاده‌ی تروا ---› فریب کلوتایمنسترا و همبستری با او توسط آیگستوس ==> کشتن آگاممنون و شهزاده‌ی تروا توسط آنها

 

2) خوئفوروئه

کلوتایمنسترا٬ فرزندش اورستس را به فوکیس می‌فرستد ---› اورستس بزرگ شده به عنوان تاجری ناشناس بازمی‌گردد ---› بر سر مزار پدر٬ خواهرش الکترا خواهان انتقام خون پدر توسط اورستس ---› کشتن کلوتایمنسترا و آیگستوس توسط اورستس

 

3) الاهگان انتقام

دیوانگی اورستس و مطرود و آواره ---› الاهگان انتقام در پی او ---› اورستس به معبد دلفی و بعد به آتن و معبد آتنه می‌رود ---› آتنه او را «کمال یافته از درد» می‌نامد ---› درخواست آتنه از الاهگان انتقام برای محاکمه اورستس در دادگاه آریوپاگوس (قانون به جای خونخواهی شخصی) ---› آتنه: رئیس دادگاه و الهه شهر ---› آپولون مدافع آورستس ---› جانبداری آتنه از اورستس ==> آزادی اورستس ---› فریفتن و توجیه الاهگان انتقام توسط آتنه

 

در ابتدای این سه‌گانه می‌بینیم که تانتالوس آغازگر گناه نخستین است (خوراندن طعام و شراب خدایان به فرزند خویش). میوه‌ی آن٬ همبستری دو فرزند دختر و پسرش است. این نیز کاشته شدن بذر انتقامی را فراهم می‌سازد که حوادثی پیچیده‌تر را رقم می‌زند:

فرزند کشی – خیانت به همسر – کشتن همسر – انتقام‌گیری فرزند از مادر – کشتن مادر و گرفتار شدن در دست الاهگان انتقام: کمال یافتن از درد و رسیدن به آزادی و رهایی از دردها و کینه‌ها.

درگیر ساختن مخاطب با لایه‌ لایه کردن مصائب و حوادث مرتبط با هم٬ غافلگیری و بهت‌زدگی و تعلیق؛ همه و همه  ضمن سرگرم کنندگی٬ در ضمیر ناخودآگاه مخاطبین٬ بدون برقراری کلاس درس و بحث، آموزه‌هایی را نهادینه می‌سازد که می‌توان در دشوارترین لحظات تصمیم‌گیری افراد، تاثیرات آن را به عینه به تماشا نشست.

قهرمانان و یاد ضدقهرمانان دارای کمال اخلاق و یا مطلق رذایل نیستند. همه دچار وسوسه و خطا می شوند و از عملکرد خویش در عذابند.

قدرت بسط دراماتیک از ویژگیهای عجیب و خلاقانه‌ی این نوع از ادبیات باستانی است. نزد نویسنده اوراستیا٬ منطق باورمند٬ و ضرورت توجه به آن در آفرینش اثر مورد تردید نیست. این را در اثری از سوفوکل درام‌نویس هم عصر اشیل یعنی اودیپ شهریار نیز می‌توان دید که در آینده به آن هم خواهم پرداخت.

پی‌رنگ اصلی تریلوژی اورستیا چیزی نیست جز: پدیداری مصیبتی از مصیبت دیگر. و چه کسی است که نتواند بدون نیاز به تفکراتی عمیق و اندیشه‌ورزانه به آن پی نبرد؟

اگر دقت کنیم٬ اثرات آشکاری از شیوه‌ی روایت و نحوه‌ی توالی رویدادها٬ در کنار فراز و نشیب آنها٬ در نمایشنامه‌های شکسپیر (هملت٬ شاه‌لیر٬ اتللو و ...) نیز وجود دارد: از حکم تقدیر و کیفر محتوم گریزی نیست. هر مصیبتی نتیجه مصیبت پیش از خود است. غرور و گستاخی به تباهی آیندگان می‌انجامد. هوسرانی و خیانت٬ فرزندان شومی برجای می‌گذارد. گناه نخستین آفریننده‌ی سرنوشتی گناه‌آلود است.

نتیجه آنکه، ما قبل از هر نوع ساختار شکنی و نوگرایی‌های مدرن و پست‌مدرن رایج در جوامع توسعه یافته؛ به تکیه زدن بر سنتهای ادبی خود و جهان پیرامون نیازمندیم تا پس از سالها تمرین و ممارست٬ ضمن سیراب کردن مخاطبین جامعه‌ با ادبیات کلاسیک، آماده شویم تا بر پله‌های ترقی مدرن قدم بگذاریم. قطعاً کم توجهی به مبانی و زیربنای اینگونه ادبیات٬ ادبیات داستانی معاصرمان را به همراه رشدی ناهمگون و نامتوازن٬ گرفتار سرگردانی و سردرگمی خواهد ساخت.

 

 * طرح داستانها برگرفته از "تاریخ تئاتر" به روایت ویل دورانت – گردآوری و تدوین: عباس شادروان – شرکت انتشارات علمی و فرهنگی – تهران - 1386

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 260279

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =