حالا دیگر اندک سینماگرانی هم که پیشتر دل به مصاحبهها و تصمیمات شگرف مدیران سینمایی دولت دهم بسته بودند از ناکارآمدی و بیکفایتی آنان در مصاحبههایشان گلایه میکنند.
چیزی از صدارت جواد شمقدری و تیمِ هنرمندان مسلمانش بر سینمای ایران باقی نمانده است. این هنرمندان مسلمان در آغاز صدارتشان بر عالیترین نهاد حاکمیتی سینما، با سروصدا و تبلیغات و با تاسی از گفتمان رئیس دولت دهم خبر از ریلگذاری مجدد سینمای ایران برای ارزشی کردن آن را اعلام کردند. و آنگاه با بشارت تشکیل شورای عالی سینما با حضور بالاترین مرجع اجرایی کشور نوید گره گشایی از همه مشکلات و از جمله کلاف در هم پیچیده سینمای ایران را سر دادند.
بالاخره ریاست دولت دهم در تیرماه سال 1389 موافقتش را با تشکیل شورای عالی سینما که نه ماه پیشتر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خبرش را داده بود اعلان کرد. اما سوگمندانه اینک و با گذشت قریب دو سال و برگزاری هفت نشست با حضور عالیترین مرجع اجرایی کشور (رئیس دولت دهم) و اعلان پر طمطراق مصوباتش هنوز مصوبهای درشان آن شورای عالی جامه تحقق نپوشیده است.
مدیران سینمایی دولت دهم وقتی در سال 88 آمدند امید دادند که که مدیریت سینما یکپارچه میشود، اما کمی بعدتر (نه ماه بعد) تعیین صلاحیت نمایش برخی فیلمها را به شورای فرهنگ عمومی استانها واگذار کردند تا گروههای فشار شهرستانها راحتتر بتوانند با پیکر نحیف سینما همان کنند که مایلند. چندی پیش نیز طی توافق نامهای با حوزه هنری امتیاز انتخاب فیلمهای آماده اکران را برای به نمایش در سینما ی حوزه هنری را به حوزه هنری واگذار کردند تا مدیریت یک پارچهای که در ابتدا از آن سخن گفته بودند اینگونه با نظام ملوک الطوایفی کاملا رنگ ببازد.
از دیگر سو تنها نهاد صنفی منسجم و پرجمعیت هنرمندان ایران (خانه سینما) را بستند. در آغاز راه (پاییز 88) خانه سینما به عنوان نهاد صنفی مدافع حقوق فعالان سینما بر تصمیمات آنی و غیر کارشناسی مدیرکل ارزشیابی و نظارت اعتراض داشت و نتیجه این صدای اعتراضی مصلحانه مسموع نشد.
آنانکه صندلیهای عمارت بهارستان را اشغال کرده بودند بر مشاوره و خرد جمعی وقعی ننهادند و نمایندگان صنفی را مزاحم تدبیر و اجرای سیاستهایشان برشمردند و از هر فرصتی برای گزکگیری و نابودیشان بهره بردند. خانهای که با نقد تصمیمات آنی و غیرکارشناسانه مدیران سینمایی، نخست با مکاتبه و بعدتر با درخواست تشکیل جلسه برای ایضاح بیشتر تردیدهای ناشی از تصمیمیاتی که به معیشتشان پیوند میخورد میکوشید تا به رایگان اوضاع سینما را برای مدیریت کلان کشور دیده بانی کند و اصلاح تصمیمات مدیریتی را خواهان شود.
در این سوی نیز اندک سینماگرانی که از نبود بینش موفقیت برخی همکارانشان را برنتابیده، خِرد از کف داده بودند و یا به امید برخورداری آتی از تسهیلات دولتی چشمشان جز تا نوک بینیشان را نمیدید با تایید برنامههای غیر کارشناسانه و شعاری مدیران سینمایی، مهر تایید میزدند و برخی اندکتر از میان این گروه اخیر با دادن نشانی منافذ تخریب خانهشان به دولتمردان، ننگ دایمی خیانت را بر خویش خریدند تا بالاخره در بزنگاهی معاونت سینمایی توانست با اقناع وزیر ارشاد و با استناد به ماده واحدهای که درباره آموزشگاههای سینمایی بدون مجوز است، حکم انحلال خانه سینما را صادر کند.
امروز تنها چیزی که از آن مصاحبهها، سخنرانیها و وعدههای ایجاد بهشت سینمایی بر جای مانده لذت صدور دستور انحلال خانه سینما برای اندیشه اقتدارگرایانه است تا به کارنامه ناکارآمد دولت دهم هزینه گزاف برنتابیدن تنها و تنها صدای مخالف با سیاستهای غیرکارشناسی و بیکفایتی مدیران سینمایی را هم افزون کند.
از نظر نگارنده که پیشتر هم نوشته است، ارزیابی موفقیت یا ناکامی مدیریت سینمایی در هر دورهای صرفا با کمی شدن شاخصهای زیر و مقایسه میزان بودجه ممکن است و نه شعار و سخنرانی:
- میزان افزایش ظرفیت نمایش باساخت سالنهای سینمایی.
- تامین زیر ساختهای تولید با توسعه و روزآمد سازی تجهیزات فیلمبرداری، حرکتی و نورپردازی و تجهیزات بعد از تولید.
- تنظیم قوانین حمایتی برای حضور موثر بخش خصوصی در اقتصاد سینما.
- میزان توسعه انسانی با تامین نیازهای اجتماعی سینماگران چون بیمه بیکاری/ توسعه بیمههای درمانی/آموزش کارگاهی مداوم شاغلان سینمایی.
- تسهیل و حمایت از بخش خصوصی برای حضور در عرصه جهانی برای فروش اثار سینمایی و خروج از اقتصاد بسته داخلی.
- واگذاری امور تصدیگری از دولت به بخش خصوصی.
- شفافسازی شاخصهای دریافت وام و تسهیلات دولتی.
چه خوبست مدیران سینمایی در این آخر کار با ارایه بیلان فعالیتشان بر اساس آنچه در بالا آمده است سینماگران و نگارنده را از گمراهی در بیاورند.
5858
نظر شما