آن روزها وقتی به سراغ کتابخانه ها می رفتم تا کتابی بگیرم، از اصل وجود و عدم وجود کتاب بگیر تا نوع تعامل، تا بود و نبود کتاب سرجای خود، و مهم تر از همه طی کردن خان مأمور و نگهبان و کتابدار و مدیر و .... و هزار هزار مسأله دیگر، بلایی سرم می آمد که از رفتن پشیمان می شدم.
تصور کنید که پیش از رسیدن به کتابخانه، این ترافیک بی سر و صاحب، همراه با طی کردن راه های دور، مجادله با راننده ها یا با خودت بر سر کارهای آنها در هر کوی و برزن... همه و همه به اندازه کافی عصبانیات کرده است به طوری که در اولین برخورد، وقتی نگهبان چیزی می گفت که به جای تعامل بوی تقابل می داد، یک مرتبه فریادت بلند می شد و دنباله آن که یا آشتی است یا برگشتن و قهر کردن...
اگر موفق می شدم وارد کتابخانه شوم و کتاب را بیابم و ببینم همان است که می خواستم یا نه، دقت کنید، اگر کتاب سرجایش بود، تازه حساب می کردم و می دیدم زمان زیادی را از دست داده ام و در این دنیای سرعت، گرفتار رفتارهای عصر حجری شدهام یا خودم را گرفتار آن کردهام....
خوشبختانه باید بگویم حالا که اینها را می نویسم مدتهاست این شیوه را کنار گذاشته ام. زیرا ترجیح می دهم یا از فایل های دیجیتالی که دارم استفاده کنم یا به اینترنت مراجعه کنم. اگر یافتم که یافتم، اگر نه اصلا از نیمه راه بازگشته به سراغ کار و پژوهش دیگری می روم که بتوانم به راحتی منبعی را بدست آورم.
از اینها بهتر، وقتی سال 74 کتابخانه تاریخ را درست کردم، همان موقع گفتم که این کار را اولا برای خودم انجام می دهم بعد برای دیگران. به همین عشق بود که هزاران کتاب را از این گوشه و آن گوشه ایران و نمایشگاه های بیرون با زحمت و در حالی که مثل مورچه ها به نیش می کشیدم به این کتابخانه آوردم، چهار بار جای کتابخانه را عوض کردم، به این امید که وقتی یک کتاب را می خواهم سر جایش باشد.
اما حالا چه... دیروز که دوستی کتاب عراق بعد از عصر فتوحات رو می خواست، همین طور که صحبت می کرد، عنوان رو درگوگل تایب کردم. کتاب آمد. البته گاهی متن کامل میاد، گاهی نصف نیمه. اما مشکلت رو می توانی حل کنی.
همان وقت داشتم دنبال لغتی می گشتم که در یکی از آثار ابن حزم دیده بودم. لغت را در همان گوگل تایپ کردم. با کمال شگفتی همان متن ابن حزم آمد. از آنجا وارد کتابخانه دیجیتالی دانشگاه اسلامی مدینه شدم. دیدم صدها نسخه خطی و هزاران جلد کتاب از تحقیقات جدید سعودی ها روی سایت گذاشته شده و صفحه به صفحه اجازه مطالعه داده است.
آیا باید فریاد زد که ما باید نظام سنتی کتابخانه ها رو عوض کنیم. به نظرم دیگه نباید از سرانه مطالعه صحبت کرد. کتاب و کتابخانه با وضع فعلی راه به جایی نخواهد برد. ما باید این نظام را از اساس متحول کنیم و به فکر انتقال معلومات به مخاطبین از راه های سریعتری باشیم. این راه سریعتر که حالا در دنیا معمول شده ارائه همین فایل های دیجیتالی است، کاری که دانشگاه های ما انجام نمی دهند و البته پولی هم ندارند که بدهند (این هفته گروه ما پول نداشت یک جوهر برای پرینتر تهیه کند). هنوز «ایران داک» با کتابخانه ملی منازعه دارد که اجازه استفاده از متن پایان نامه را بدهد یا نه و مصایب دیگر که ناشی از کارهای نکرده است. همین کتابخانه ملی می توانست هزاران نسخه خطی خودش رو تایپ کند و متن اونها را در اختیار همه بگذارد تا بالاخره بیل آنها در گوگل به کلمات آن گیر کند و مطلبشان را بدست آورند و علم یک قدم جلو برود. مگر تایب یک هزار جلد کتاب خوب چه قدر امکانات می خواهد. ده ها هزار نسخه چاپ سنگی و سربی و قدیمی هست که هنوز متن آنها در اختیار نیست. تکثیر دیجیتالی آنها هیچ مشکل حقوقی هم ندارد. البته پی دی اف بخشی از مشکل را حل می کند که فقط ده درصد است بلکه کمتر. باید متن کتابها رو تایب کرد.
ما باید دریایی از اطلاعات و آگاهی های مکتوب را بسرعت وارد اینترنت کنیم تا بتوانیم دانش اسلامی ایرانی خودمان را به راحتی در اختیار داشته باشیم. معلوم است که کارهای انگلیسی و عربی را دیگران خواهند کرد.
حالا که در خانه اکثریت تحصیل کرده های ما رایانه هست، اینترنت هست و وزیر هم گفته که سرعت تا هشت برابر اضافه خواهد شد که ای کاش بشود، و حالا که قرار است این فیلترینگ اندکی کوتاه آمده و اجازه نقل و انتقال راحت تر معلومات را بدهد و حالا که قرار شده .... بهتر است کتابخانه ها هم نظام سنتی خود را بسرعت عوض کنند. اگر کتاب هم جمع می کنند، نوع راحت تری در اختیار بگذارند که مردم آسوده باشند. چطور بیست سی سال پیش پیتزا که آمد، هیچ پیک موتوری نداشت، اما حالا در هر پیتزایی، ده تا بیست تا پیک موتوری هست؟ چرا نباید این کار برای کتابخانه ها هم باشد.
تازه اگر پیتزا را نمی شود به ایمیل کسی اتچ کرد، کتاب را که می شود اتچ کرد. چرا باید وقت مردم برای آمدن و رفتن تلف بشود؟
از این نمونه ها برای مخاطب عزیز معلوم می شود که بنده پیاده هستم. اما راستش فقط متوجه می شوم که دنیا عوض شده و ما باید برای عوض شدن فکر کنیم. فکرهای بهتر. شاید بهتر باشد یک نشست عالمانه و نه فورمالیته برای کارهای دیجیتالی داشته باشیم. نه از این نشست ها که برگزار می شود که برگزار شده باشد. باید برای انتقال علم وقت گذاشت. هزینه کرد.
اگر نقل و انتقال علم راحت تر شود همه کشور پیشرفت می کند و سودش را هم خواهند برد.
نظر شما