۰ نفر
۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۷:۱۳

عکس العمل منفی همسایگان جنوبی ایران به رویکرد جدید بین المللی ایران و در راس آنها عربستان را از زوایای گوناگونی میتوان تحلیل و نسخه تجویزی داد.

آنچه که امروز ظاهر شده در زیر پوست سیاست در خوشبینانه ترین حالت از سال 2003 که آمریکا به عراق حمله کرد و دولت سعودی بدلیل قدرت گیری ایران با آن مخالف بود آغاز شده. ولی ابتدای شکلگیری فعالیت ضد ایرانی عربستان به سالهای نیمه دهه 90 میلادی بر میگردد. پایه های لرزان سیاست و حکومت و مشکلات آتی سیاسی اجتماعی سعودی و مهمتر از همه بحران جانشینی، انتخابهای اینکشور در مقابل ایران را محدود ساخته. در مقابل سیاستمداران ایرانی نیز بدور از روشهای سنتی و با تحلیل همه جانبه باید به سیاستهای جدید سعودی نگاه کنند. خوشبین ترین محافل دانشگاهی داخل و خارج کشور نیز امکان بازگشت سعودی به دوران سابق را منتفی و یا حداقل با روشهای سابق غیر عملی که جواب نخواهد داد میدانند.

اصول نسبتا ثابتی بین ایران و تعدادی از همسایگانش در جنوب خلیج‌فارس ساری و جاری است که طراحی سیاست خارجی‌اش در این زمینه را نیز تا حدی مشکل می‌نماید. اگرچه ساختار، منافع و اهداف این دولت‌ها نیز تا حدی با یکدیگر متفاوت است ولی دولت‌های این کشورها در برخورد با نظام جمهوری اسلامی کاملا تابع الزامات ساختاری، منافع محدود، فشار خارجی و دید سنتی خود هستند و تلاش برای کسب مزیت‌ در مقابل ایران را مقدم نمی‌شمارند. آنها اما هر از گاهی که بنا به تحولات منطقه‌ای و جهانی به یکی از مزیت‌های نسبی و نقاط قوت سیاست خارجی ایران محتاج یا نسبت به آن محذور داشته باشند به ایران نزدیک یا دور می‌شوند لذا دوستی‌ها و دشمنی‌ها با جمهوری اسلامی براساس بنیادهای فکری - ساختاری ‌تقریبا ثابتی که فقط برای این منظور خلق شده یا می‌شوند می‌توانند متمایز از رفتارهای ظاهری و مواضع دیپلماتیک آن دولت‌ها ادامه حیات دهند، شکل می‌گیرند. آنها در مواجهه با ایران دائما ایده‌های اساسی و کهنی که‌ مربوط به ‌لحظه زایش آنها بوده را بازتولید کرده و خود را در لاک دفاعی یا پوسته‌ای از آن مفاهیم پنهان می‌سازند و لذا بر این اساس و متقابلا، در سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیز جدای از ابتکارات اجرایی و کارشناسانه، توجه مداومی به اصول و ایده‌های اساسی و اولیه خود وجود دارد. اقدامات تکراری و فاقد گفتمان‌های جدید بوده و کمتر از عناصر منعطف، دید، نگرش و ایده‌های جدید استفاده می‌شود یا راهبردها و روش‌های وصول به آنها عوض می‌شوند. عموم این دولت‌ها اگرچه مسلمان‌نشین هستند ولی دولت‌های اقتداری بوده و امنیت آنها و حکمرانانشان بر امنیت ملی‌شان اولویت دارد و حتی در بعضی موارد فقط هدف اصلی تامین امنیت و منافع حاکمان است و امنیت و منافع ملی جایگاهی ندارد. دو مقوله سیاست و حکومت و نیز مدیریت مسائل اجتماعی بر مدار علمی و در جهت آزادی و حاکمیت اراده مردم نمی‌گردد. حاکمیت قانون و پذیرش حق شهروندی و حق حیات سیاسی برای احزاب و تشکل‌های سیاسی و نیز اصل شفافیت و پاسخگویی دولت‌ها در قبال خواست‌های مردمی نایاب است زیرا نظام اجتماعی در این منطقه حالت انفعالی دارد و تنها منبع تولید اقتدار، قدرت است و مدیریت نیز به معنای تسلط بر دیگران تعریف می‌شود و لذا تبعیت از فرامین حکومتی بر اجماع نظر اولویت دارد و تعصب، احساسات و خویشاوندی که از فرهنگ ایلیاتی و هم‌قبیلگی نشات می‌گیرد عمدتا بر محاسبه و عقلانیت حاکمیت دارد. در نتیجه، به‌دنبال ضعیف شدن نظام‌های اجتماعی که باعث تقویت اقتدارگرایی و فقدان رشد فردی و عقلانیت عمومی می‌شود، اصل اعتماد، همکاری و هماهنگی در مسائل منطقه‌ای میان ایران و این کشورها که نیازمند قوی بودن نظام‌های اجتماعی و سیاسی همه کشورهای این منطقه است نیز تضعیف شده است. البته موارد برشمرده نشان از اختلافات سیستم‌های اجتماعی گوناگون است که خود فی‌نفسه در صورتی‌که یک عقلانیت و اصول کلی بر منطقه حاکم باشد نباید موجبات مشکلات امنیتی را فراهم آورد. اما از آنجا که هم به مقوله امنیت در منطقه به‌صورت سنتی نگریسته می‌شود و هم تئوری حاصل جمع صفر در معادلات منطقه حاکم است لذا تاکنون طرح جامع و شاملی بین کشورهای منطقه شکل نگرفته است. در چنین وضعیتی محیط پیرامونی امنیت ملی ایران، ناامن است و ایران مجبور است هزینه‌های فراوان مادی و معنوی را جهت تامین امنیت ملی و رفع تهدیدات امنیتی علیه هویت ملی و سیاسی خود صرف کند. با توجه به این ویژگی‌ها و به دلیل اینکه موقعیت ژئوپلتیکی ایران به بسیاری از کشورهای منطقه‌ای و قدرت‌های جهانی ارتباط پیدا می‌کند بنابراین ایران باید یک رویکرد اصلی از مجموعه راهبردهایی را در تامین و استقرار امنیت خود پیدا کند که هم نیروهای فرامنطقه‌ای اطمینان حاصل کنند و هم انتخاب‌های ایران را در آینده محدود نسازد. در این راه در شرایط کنونی و با توجه به عواملی که در منطقه حاکم است امیدی به همکاری کشورهای منطقه نیست و از کارشکنی‌های آنان نیز نباید متعجب بود ولی سیاست خارجی کشور باید تکلیف خود را مشخص کند که آیا همچنان می‌خواهد در قالب جملات کلی و تعارفاتی از نوع جملاتی که در مقاله اخیر وزیر محترم امور خارجه در روزنامه الشرق‌الاوسط منتشر شده که حاوی نکات درستی نیز هست یا به‌قول اعراب لحمی لحمک سیاست‌های خارجی کشور در این منطقه را جلو ببرد یا براساس تئوری‌های علمی و واقعیات دنیای کنونی؟

منبع : روزنامه آرمان مورخ 6.9.1392

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 324894

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 7 =