تصویر یک موتور ششترکه در حال حرکت؛ شما باشید کانال را عوض میکنید؟ حالا راننده یک جعبه خرما از جوف کاپشنش بیرون میکشد، خرمایی برمی دارد و جعبه خرما دست به دست تا نفر آخر میرسد؛ هر کس خرمایی بر میدارد و به دهان میگذارد و جعبه از آن طرف میرسد به خود راننده و برمی گرد توی جوف کاپشنش. موتور سرعت میگیرد و توی دستاندازی نفر آخر از ترک موتور پرت میشود. موتور به راهش ادامه میدهد و این بار که جعبه خرما از پر شال راننده بیرون میآید و دست به دست میشود، دستگیرمان میشود که خرما، خرمای عزای ترکنشینان است.
خیلیها تماشای این تصویر حدودا یک دقیقهای کمدی را از دست دادهاند. در واقع هر شب از تعطیلات عید، سی دقیقه کمدی خلاقانه، حیف میل شد؛ پشت ساعت پخش یکی دو تا سریال روتین و بیاتفاق و کلیشهای، اتفاقهای نو به چشم نیامد.
شبهای تعطیلات عید، یک تیم جوان و تا حدودی گمنام، هر شب برای نیم ساعت، «کرکره»شان را بالا میدادند و کمدی و طنز بساط میکردند. اصرار دارم که «کمدی» و «طنز» را مجزا و علیحده توی جملهام بیاورم. چون علاوه بر اتفاقات خندهآور حوزه تصویر که به «کمدی» تعبیر میشوند، یک بخش شعر طنز هم در «کرکره» بود؛ با مناسک و لوازم خاص خودش که پشت یک ظاهر ساده و کولیوار، خیلی جدی و فکر شده و قویا قابل دفاع است؛ اشعاری مقفا و موزون که گاهی بحور عروضی را میشکنند، گاهی به کار رپرها شبیه میشوند و در هر حال، قافیهسازیهایی درخشان دارند. اگر شنیده باشید و دیده باشید، احتمالا تصدیق میکنید که این زبان و بیان یک قدم موثر، به زبانِ شتابان روندهٔ جوانهای تبلت و آی تی، نزدیک شده است.
با سلیقهها نمیشود کشتی گرفت. یکی وصل و یکی هجران پسندد، اما مطمئنم از اهالی فن، کسانی که با کمدی و طنز دمخورند و در آنها ید طولا دارند، هستند کسانی که «کرکره»، هم سلیقهشان را به جا بیاورد و هم تحسینشان را برانگیزد. «کرکره» یک اتفاق جسورانه، بیادعا، کم امکانات و پرفکر است و احتمالا از آنجا که بر متن و فکر مبتنی شده، ترجیحا از ستارهمحوری پرهیز کرده. ستارههای کمدین، کمتر حاضر میشوند به متن وفادار بمانند یا هم ارز دیگران بدرخشند و یا از کلیشهای که مردم ازشان ساختهاند فاصله بگیرند. سوای اینها کدام کمدین سوپراستاری توی یک کار کم امکانات و مقتصدانه نزول اجلال میکند؟
اما در «کرکره»، بنا به نگاه نو است. اتفاقی که دورهای در «ساعت خوش» افتاد؛ شگفت زده کردن مخاطب، از اینکه میشود به سبک جدیدی شوخی کرد و به اتفاقات اطراف از زاویه جدیدی خندید. مثلا: توی یک کتابخانه آرام که چند نفری مشغول مطالعهاند، جوانکی بلیت به دست میآید و سراغ ساعت پرواز هواپیما را میگیرد. جوانهای پشت میزهای کتابخانه ریشخندش میکنند و میگویند که اشتباه آمده و اینجا کتابخانه است. ثانیههایی نگذشته که چند نفر با لباس مهمانداری وارد کتابخانه میشوند و مقدمات پرواز را اجرا میکنند. کاپیتان پرواز از جلوی میزهای کتابخانه رد میشود که به کابین برود. دردسرتان ندهم؛ هواپیما (کتابخانه؟!) در میان بهت مطالعه کنندگان پرواز میکند و طی یک هواپیماربایی، سقوط میکند! احتمالا تصدیق میکنید که این شوخی، علاوه بر اینکه بر «موقعیت» استوار است و از این بابت شاقتر از شوخیهای کلامی است، موقعیت ساده، دم دست و سهل یابی نیست و این نوخواهی و نوبینی، سلیقه و منش چیره «کرکره»ایها بوده است.
اگر زهره و دغدغه سلیقه سازی، در مدیران صدا و سیما باشد و پناه امن عادتها و سلایق مالوف را به خلاقیت و تازگی ببخشند، حتما «کرکره» مجال بیشتری پیدا خواهد کرد، کاستیهایش را -که حتما دارد- ترمیم میکند و دست کم به ما یاد میدهد که در کنار تقلید شوخ طبعانه از افراد مشهور یا خواستگاریهای پر ماجرا یا شوخی با اخبار روز، میشود به چیزهای دیگری یا از زاویهای دیگر هم خندید.
5858
نظر شما