زهرا خدایی - سعید جعفری پویا
انتخابات افغانستان با وجود تمام تهدیدات طالبان به شکل قابل قبولی برگزار شد و همانگونه که پیش بینی می شد رقابت اصلی میان عبدالله عبدالله و اشرف غنی احمدزی است. طبق اعلام نتایج حدود نیمی از آرا این دو نفر باید برگزار کننده دور دوم انتخابات افغانستان باشند. پیرامون موضوع برگزاری انتخابات افغانستان با دکتر نوذر شفیعی استاد دانشگاه و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی گفتگویی انجام دادیم که در ادامه می خوانید:
انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان با تمام تهدیدات و ناامنی ها به شکل قابل قبولی برگزار شد و نتایج هم به تدریج در حال اعلام شدن است. روند برگزاری در این کشور را چگونه دیدید؟
در خصوص انتخابات افغانستان چند نکته ابتدایی باید مورد توجه قرار گیرد. یکی اینکه افغانستان در یک دوره گذار به سر می برد و وقتی در خصوص انتخابات سخن می گوییم، باید توجه داشته باشیم که در مورد انتخابات در افغانستان صحبت می کنیم و نه در یک کشور دموکراتیک پیشرفته. پس دموکراسی در افغانستان را باید بر اساس شاخص ها و معیارهای خودش بررسی کرد. نکته دوم اینکه نامزدهای مختلف با سلایق گوناگون در این انتخابات حضور داشتند. نکته سوم اینکه استقبال بسیاری خوبی از سوی مردم در این انتخابات به عمل آمد و نکته چهارم؛ سه معیار در رای دهی مهم بود. قومیت، جهادی بودن و یا تکنوکرات و لیبرال بودن. از سوی دیگر امکان وقوع یک سری مسائل از قبیل ناامنی، تقلب، کاستی هایی که در رسیدن تعرفه به حوزه های رای و ... جزء بخش های جدایی ناپذیر انتخابات افغانستان است ولی به هر حال باید تلاش می شد که این مسائل کمتر شود. بر این اساس نتیجه انتخابات هم هرچه شد باید مورد پذیرش همه قرار گیرد.
نتایج انتخابات به صورت مقدماتی اعلام شده است و عبدالله و احمد زی رقابت تنگاتنگی با یکدیگر دارند. اعلام نتایج را چگونه می بینید؟
در خصوص نتایجی که فعلا اعلام شده، دو بعد باید مورد توجه قرار گیرد، یکی نتایجی که به صورت رسمی اعلام شده و دیگر آنچه که دست اندرکاران انتخابات می دانند. اما به هر حال باید توجه داشت که دکتر عبدالله با اینکه ریشه پشتون دارد اما بیشتر تاجیک به شمار می رود لذا می توان انتظار داشت در جامعه ای که غیر پشتون ها در اکثریت هستند عبدالله آرای خوبی داشته باشد. نکته دوم عبدالله از نیروهای جهادی است و لذا می توان تصور کرد بسیاری از جهادی ها به او رای داده باشند. نکته سوم آقای دکتر عبدالله یک جهادی روشنفکر است و می تواند طیف وسیعی از جامعه روشنفکری افغانستان را با خود به همراه داشته باشد و نکته آخر اینکه عبدالله با توجه به اینکه معاون اول و دوم خود را از قومیت های مختلف انتخاب کرده، می توانست به واسطه آن معاونت ها آرای بخش های دیگر را هم به خود جلب کند. این معیارها برای آقای اشرف غنی احمد زی متفاوت است. یعنی با توجه به اینکه در حوزه قومی احمد زی که یک پشتون است، کاندیداهای مختلفی شرکت کردند، می توان گفت آرای قومی میان نامزدهای مختلف تقسیم شد. دوم اشرف غنی چون یک تکنوکرات، لیبرال است و حتی گفته می شود دو تابعیتی است و آمریکایی ها هم نظر مساعدی روی او دارند، شرایط او را برای پیروزی دشوار می کند. اینها نقطه ضعف ایشان است و اگر می بینید در رقابت با عبدالله عقب افتاده تحت تاثیر این متغیرها این مسئله رخ داده است. با همه این تفاسیر ملاک قضاوت در مورد انتخابات، کمیسیون مستقل انتخابات است. این کمیسون ممکن است یک نهاد نارس و دارای اشکالات کارکردی باشد، ولی باید هرچه که این نهاد تصمیم گیر اعلام نمود (به شرط تصمیم گیری مستقل) مورد پذیرش مردم افغانستان و جناح های مختلف قرار گیرد. فراموش نکنیم که ممکن است یکی از نامزدها از قافله رقابت عقب بماند، این یک فرد است و نهایتا باخت یک جناح است، اما این باخت اهمیتش کمتر از این است که جامعه افغانستان به نقطه صفر بازگردد و این مسئله باعث کشمکش های قومی و بازگرداندن افغانستان به جنگ های داخلی و هرج و مرج باشد.
روی کار آمدن رئیس جمهور جدید در افغانستان (چه عبدالله و چه احمدزی) می تواند تغییرات گسترده را در این کشور ایجاد کند؟
واقعیت این است که هر فردی که رئیس جمهور این کشور باشد، ساختارهای جامعه افغانستان الزامات خود را بر آن فرد تحمیل می کند. به عنوان مثال اقداماتی که آقای کرزی در این مدت انجام داده، بخشی از آن متاثر از باورهای خود ایشان بوده، اما بخش دیگرش ناشی از واقعیات نظامی و اجتماعی است که در جامعه این کشور نمود دارد. بنابراین برنده انتخابات هم هرکسی که باشد باید ملاحظات قومیتی جامعه افغانستان را رعایت کند، همچنین بر مسائل کشورهای منطقه و حساسیت های بین المللی هم احترام بگذارد.
رفتار دولت جدید با طالبان چگونه خواهد بود؟ آیا تغییری در تعامل و تقابل میان نظام و این جریان ایجاد خواهد شد؟
به نظر من طالبان یک واقعیت است و این پدیده یک پدیده مرکب است. در فضای قبل از انتخابات همه نامزدها اعلام کرده بودند که ما مسیر مذاکره را در پیش می گیریم. مسیری که برای همه طرفین سودمند خواهد بود. بنابراین به نظر من گزینه مذاکره مسئله ای است که همه نامزدها برای تامین امنیت افغانستان باید به آن تن دهند. طبیعی است هر نیروی واگرا و آشوب سازی که وارد سامانه سیاسی افغانستان شود و بخواهد ثبات و امنیت را بر هم بزند، نمی تواند موفقیت آمیز عمل کند چرا که یکی از کارکردهای اولیه یک رئیس جمهور این است که با عوامل ناامنی جامعه برخورد کند. بنابراین بخشی از رفتار رئیس جمهور آینده هم تابع رفتاری است که طالبان از خود نشان می دهد.
نظر ایران به کدامیک از نامزدهای اصلی (احمد زی و عبدالله) نزدیک تر است. گفته می شود پیروزی عبدالله تهران را خوشحال تر خواهد کرد و احتمالا روابط دو کشور بهبود قابل تاملی را بر خود خواهد دید. شما با این تحلیل موافقید؟
واقعیت قضیه این است که ما در دولت آقای کرزی خواهان وقوع چه اتفاقی بودیم که نیفتاده است؟ در این دوره چه تهدیدی متوجه ما بود؟ احتمالا اینگونه تصور می شود که بزرگترین دغدغه ایران حضور آمریکایی ها در افغانستان است و آقای کرزی این زمینه را داشت که با آمریکایی ها کار کند و ممکن است آقای عبدالله این زمینه را از بین ببرد. در حالیکه مطلقا این تحلیل درست نیست. آمریکا یک نیروی تاثیرگذار در افغانستان است و آقای کرزی تحت تاثیر حضور نیروهای آمریکایی قدرت را به دست گرفت و ممکن است اگر آمریکایی ها از افغانستان خارج شود، شرایط به گونه دیگری پیش رود. آقای عبدالله هم با این وضعیت مواجه است و او نه می تواند به سادگی به پاکستانی ها نه بگوید و نه می تواند به سادگی به تهران نه بگوید و در عین حال نمی تواند آمریکا را هم کنار بگذارد. نباید تصور کنیم که مثلا عبدالله دیگران را رها خواهد کرد و تنها با یک کشور رابطه نزدیک برقرار می کند. الزام آقای عبدالله و یا هر کس دیگری که پیروز شود این است یک توازن منطقه ای برقرار کند. جبر جغرافیایی، همسایگی ایران و افغانستان، ریشه های تاریخی، فرهنگی و مسائلی از این دست باعث می شود که هر سیاستمدار عاقل در افغانستان ناگزیر باشد که نگاه متوازنی به کشورهای مختلف داشته باشد. چراکه در غیر این صورت قطعا دچار مشکل خواهد شد.
در خصوص توافقنامه امنیتی با آمریکا هم صحبت های فراوانی مطرح شده است و عموم نامزدها گفته اند این توافقنامه را امضا خواهند کرد. آیا این اتفاق خواهد افتاد؟
درباره توافقنامه امنیتی بحث های زیادی مطرح است و مسئله به این سادگی ها نیست. کمااینکه کرزی هم تعمدا موضوع را کش داد تا به انتخابات بینجامد و نفر بعدی این مسئله را بررسی کند. به نظر من بعید است که با آن شروطی که در توافقنامه وجود دارد این قرارداد به امضا برسد. وقتی شما توافقنامه را می خوانید، عمدتا به مسائل داخلی افغانستان باز می گردد و در آنجا اقتدار دولت مرکزی در اعمال حاکمیت در قلمرو سرزمینی آن کشور محدود می شود. یعنی این توافقنامه عملا به استقلال افغانستان لطمه می زند و عملا فضا را برای ابراز نارضایتی گروه های داخلی باز می کند، اما چه باید کرد، آیا افغان ها باید با آمریکایی ها خداحافظی کنند؟ در این صورت آیا نیروهای امنیتی افغانستان می توانند خلا امنیتی آمریکایی ها را پر کنند. سناریو دوم این است که دولت آتی افغانستان این توافقنامه را بپذیرد. اگر این توافقنامه به شکل کنونی پذیرفته شود، ممکن است واکنش هایی در داخل جامعه افغانستان با خود به همراه داشته باشد چراکه بدنه اجتماعی افغانستان ضد بیگانه است و این توافقنامه اقتدار و استقلال دولت را زیر سوال برده است. راه حل سومی در این رابطه وجود دارد که شکل تعدیل یافته تری از این توافقنامه امضا شود. تحت این شرایط است که می توان بر آن نگرانی خلا نیروهای امنیتی و همچنین نگرانی های ناشی از زیر سوال رفتن مشروعیت دولت جلوگیری کرد. توافقنامه از شکل اولیه آن تا کنون تغییرات بسیاری را بر خود دیده است. سراسر این توافقنامه تبعیض آمیز است و اقتدار دولت مرکزی را به شدت زیر سوال می برد و آمریکا را به یک قدرت بلامنازع در این کشور تبدیل می کند. بر این اساس درست است که مردم افغانستان که در شرایط کنونی نیازمند ثبات و امنیت هستند اما این نیاز دلیل نمی شود که حاضر شوند اقتدار ملی خود را زیر سوال ببرند و این توافقنامه اگر هم مورد پذیرش قرار گیرد از سر اجبار خواهد بود. در مجموع برداشت من این است که بازهم تعدیلاتی در متن این توافقنامه ایجاد خواهد شد و در آن صورت به امضای طرفین خواهد رسید.
طبیعتا ایران هم نگرانی هایی از بابت امضای این توافقنامه دارد و مسائلی را در این رابطه مد نظر قرار می دهد. دولت جدید افغانستان با این مسئله چگونه برخورد خواهد کرد، چون یکی از پایگاه هایی که قرار است طبق این توافقنامه قرار داده شود نزدیک مرز ایران است و این مسئله می تواند تهدیدی علیه ایران به شمار رود.
به لحاظ حقوق بین الملل کشورها مختارند توافق نامه های مختلفی با کشورهای گوناگون امضا کنند. اما امروزه علاوه بر حقوق بین الملل مسئله ای به نام اخلاق بین الملل هم مطرح است. اگر احساس شود افغانستان رفتاری را انجام می دهد که مخل امنیت ایران است این امری خلاف حسن همجواری است و خلاف اصل روابط دوستانه میان ملت هاست. این بخش اشکال آمیز است، ضمن اینکه دولت افغانستان هنوز فاقد قدرت لازم برای اعمال اقتدار است. تحت این شرایط اگر پایگاه شین دند به یک محل جاسوسی آمریکایی ها علیه ایران تبدیل شود، دولت افغانستان فاقد اقتدار لازم برای جلوگیری از این امر است. از این منظر است که ما نگران هستیم و دولت آتی افغانستان اگر نتواند نگرانی های امنیتی ایران را برطرف کند، تداوم رابطه دوستانه تهران و کابل خدشه دار می شود. ضمن اینکه واقعیت این است که بر یک قدرت ورشکسته و یک قدرت ضعیف امکان تاثیرگذاری زیادی از سوی دولت های خارجی وجود دارد و دولت افغانستان امروز این شرایط را دارد و ایران، آمریکا و همچنین پاکستان می توانند تاثیرات غیردوستانه ای را بر مسائل درون افغانستان بگذارند، لذا رئیس جمهور آتی افغانستان ناچار است رفتاری را انجام دهد که نگرانی همسایگان را بر طرف کند.
کشورهای غربی و نهادهای بین المللی از برگزاری انتخابات در افغانستان استقبال گسترده ای کردند و مقامات زیادی از شجاعت مردم این کشور تقدیر کردند، این درست است که نفس نهراسیدن مردم از تهدیدات طالبان امر فرخنده ای است، اما آیا اصولا در کشوری که هنوز نه دولت ملت سازی در آن صورت گرفته و نه مبانی اولیه برقراری امنیت برقرار شده و همچنین بخشی از خاک این کشور در اشغال کشور بیگانه است، سخن گفتن از دموکراسی و انتخابات آزاد می تواند محلی از اعراب داشته باشد؟ آیا در این شرایط نباید مسائل دیگری چون از بین بردن جریانات رادیکال و تامین امنیت در اولویت قرار گیرد؟
این پدیده ها را نمی توان از یکدیگر تفکیک کرد. اما در خصوص استقبال غربی ها باید توجه کرد، مسئله تعجب آور برای آمریکایی ها و غربی ها که از مردم افغانستان تقدیر و تشکر کردند این بود که افغان ها استعداد دموکراتیزه شدن را دارند. البته افغانستان از سال 1357 به بعد دچار مشکلاتی شد، اما تجربیات دمموکراسی در این کشور وجود دارد به ویژه در دوران نخست وزیری یوسف چنین روندی از سوی مردم افغانستان تجربه شده است. لذا افغان ها این خمیرمایه را برای دموکراتیزه شدن دارند و اینکه شما از این روند دموکراتیک استقبال می کنید قابل توجه است و نشان می دهد افغان ها رفتارهای سیاسی را بر رفتارهای نظامی ترجیح می دهند و این مسئله باید به فال نیک گرفته شود. برای مردم کشورهای مختلف اولویت بندی ها متفاوت می شود. زمانی بحث امنیت فیزیکی مهم بود، امروز که وضعیت امنیت فیزیکی تا حدی تامین شده است، این امینت در وجوه دیگر مورد توجه قرار می گیرد. اشتغال، سواد، بهداشت و مسائل این چنینی مهم می شود. بنابراین مردم افغانستان یک گام دیگر به سمت جلو حرکت می کنند و تهدیدات فیزیکی را پشت سر گذاشته اند و وارد تهدیدات نرم شده اند. امروز مردم این کشور انتظار دارند که تهدیدات نرم برطرف شود. فقدان دموکراسی در جامعه افغانستان مکانیزم خوبی برای شرکت قومیت ها در ساخت قدرت است و مردم افغانستان خواهان این هستند که کمتر به این مسائل پرداخته شود. لذا دموکراسی در کنار سایر نیازهای مردم افغانستان مطرح است، ولی فعلا اگر بخواهیم انتخاب کنیم شاید نتوان یک اولویت مشخص معرفی کرد، چراکه رابطه بین پدیده ها روند پیچیده ای دارد و شاید اگر دموکراسی وجود داشت جنگ از بین می رفت.
از سوی مقابل اگر یک حاکم اقتدارگرا و یا پدیده ای مانند لویاتان توماس هابز وجود داشت و ابتدا امنیت کامل را برای این کشور تامین می کرد، شاید نتیجه بهتری حاصل می شد یا اگر ابتدا دولت- ملت سازی شکل می گرفت، دموکراسی بر پایه مسائل قومی پیش نمی رفت ما در اروپا هم شاهد بودیم که چنین روندی برای برقراری دموکراسی طی شده است. ابتدا در وستفالی پایه های دولت - ملت سازی شکل گرفت و سپس در یک فراگرد نه چندان کوتاه مدت دولت های دموکراتیک در این کشورها شکل گرفت.
شاید چنین چیزی اتفاق بیفتد و از حیث تئوریک صحبت شما صحیح باشد، ولی تکنولوژی های جنگی، افزایش آگاهی های عمومی و تعصبات قبیله ای، شکل گیری یک لویاتان در افغانستان را دشوار کرده است. شاید پادشاهان و روسای جمهوری پیشین افغانستان از آن لویاتان ها بودند، اما تحولاتی که از سال 1357 به بعد در این کشور رخ داد، دگردیسی های عمیقی را در جامعه افغانستان به وجود آورد که واهمگرا بود؛ یعنی هم واگرایی ها را تشویق می کرد و هم اگر خودشان قدرت را در دست می گرفتند خواهان همگرایی بودند و هرکس قدرت را برای خودش می خواست و این تمایل برای به دست گرفتن قدرت باعث درگیری، منازعات و واگرایی های بیشتر در این کشور شده است. بحثی که شما اشاره کردید، می تواند در جای خودش به عنوان بحث منطقی مطرح باشد، به نظر من این لویاتان را یک قدرت بین المللی به نام آمریکا ممکن است بتواند در حمایت از رئیس جمهور مورد نظر ایفا نماید چراکه گفته می شود رژیمی که توسط یک قدرت هژمون به وجود می آید، تا زمانی که آن قدرت هژمون وجود دارد، رژیم مورد نظر هم می تواند تداوم پیدا کند. یعنی نیروی امنیتی رئیس جمهور افغانستان، ارتش این کشور، نیروی هوایی و دیگر نهادهای نظامی و انتظامی افغانستان توسط آمریکایی ها و غربی ها تامین می شود. در پرتو این نیروها سعی شد اقتدار دولت مرکزی افزایش یابد، ولی قدرت هژمون بنا به مصلحت هایی که داشت مقداری خلا در این حوزه ایجاد کرد. خلایی که بر اساس آن بتواند روند تحولات افغانستان را در آینده مدیریت کند.
با تمام آنچه گفته شد و به عنوان جمع بندی، چشم انداز دموکراسی در افغانستان را چگونه می بینید؟
به نظر من افغانستان استعداد و پتانسیل لازم را دارد که یک جامعه دموکراتیک ایجاد کند و جنگ در افغانستان به رغم همه مصائبی که داشت این نکته را برای جامعه این کشور مشخص کرد که برای رسیدن به مطالبات باید از طریق روش های سیاسی اقدام کرد نه نظامی. واقع امر این است که این گرایش فکری غالب در جامعه افغانستان است، البته منهای طالبان. هرچند برخی رهبران قبیله ای هم در افغانستان هستند که همچنان از قدرت اسلحه صحبت می کنند، ولی به تدریج در بدنه جامعه افغانستان رفتارهای فرهنگی و سیاسی بررفتارهای نظامی غلبه می کند. در مجموع به نظر می رسد افغانستان در مسیر صحیحی قرار گرفته و می توان به آینده ثبات و امنیت و همچنین دموکراسی در این کشور امیدوار بود.
30849
نظر شما