در این گزارش سعی کرده ایم تا با معرفی کتاب‌هایی در زمینه دفاع مقدس با زندگی لاله‌های خرمشهر و زندگی خانواده‌های صبورشان بیشتر آشنا شویم.

دیدم که جانم می‌رود

شهید مصطفی کاظم زاده در ۹ شهریورماه ۱۳۴۴ در محله شاهپور دیده به جهان گشود. این کتاب به زندگینامه، آشنایی، آشنایی با امام، عضویت در حزب الله شرق تهران، حضور در جبهه و آشنایی با رزمندگان دفاع مقدس، عملیات رمضان، وصیت نامه خوانی، تشییع و شهادت و ... به همراه آلبوم تصاویر و اسناد منتشر شده در مطبوعات کشور در هنگام شهادت وی می‌پردازد.

این کتاب اثر حمید داود آبادی و توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
چه کار باید می‌کردم، اصلا چه کار می‌توانستم بکنم؟ مصطفی داشت می‌رفت: تنهای تنها. اما من نمی‌خواستم بروم اصلا من اهل رفتن نبودم. نه می‌خواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم برنامه‌ها داشتم برای فرداهای دوستی مان حالا او داشت می‌رفت. او داشت می‌شد رفیق نیمه راه، من که ماندم. من که اصلا اهل رفتن نبودم ماندن مصطفی، برای من خیلی مهم و با ارزش‌تر بود تا رفتنش. حالا باید او را چه طوری از رفتن منصرف می‌کردم. بدون شک خودش بود. مگر نه اینکه من نخواستم بروم و نرفتم پس اگر او هم از ته دل به خدا التماس می‌کرد که نرود حتما می‌توانست دل خدا را به دست بیاورد. پس باید کاری می‌کردم که نگاه و خواست مصطفی عوض شود باید با خواست و تمایل او نظر خدا را هم برمی‌گرداندم.

کتاب «از معراج برگشتگان»

این کتاب درباره خاطرات حمید داوودآبادی در طی سال‌های ابتدایی انقلاب تا پایان جنگ است و فصلی دارد که به آشنایی وی و شهید «مصطفی کاظم زاده» می‌پردازد. این فصل یکی از بخش‌هایی بود که خیلی مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار گرفت. به همین دلیل نویسنده تصمیم گرفت محتوای آن فصل از کتاب را با خاطراتی که از آن شهید از سال‌های بعد از جنگ دارد ضمیمه کند و همراه با عکس و اسناد که از این شهید برجای مانده است به صورت یک کتاب مستقل منتشر کند.

پایی که جا ماند

کتاب «پایی که جا ماند» یادداشت‌های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان‌های مخفی عراق است. سید ناصر حسینی پور این کتاب را به گروهبان عراقی «ولید فرحان» سرنگهبان اردوگاه ۱۶ تکریت  که در زمان اسارت، او را بسیار شکنجه و آزار داده، تقدیم کرده است.

سید ناصر چهارده ساله بود که به جبهه رفت و در شانزده سالگی در آخرین روزهای جنگ، در جزیره مجنون به اسارت عراقی‌ها درآمد، وقتی اسیر شد یک پایش تقریباً قطع شده و به رگ و پوستی بند بوده است. با این حال تصمیم می‌گیرد در دوره بعد از اسارت باز هم دیده‌بان اتفاقات و حوادث باشد، اما این بار بدون دوربین و دکل. او دیده‌ها و شنیده‌هایش را در کاغذهای کوچکی که از حاشیه روزنامه‌ها و کتاب‌های ارسالی سازمان مجاهدین خلق جمع آوری کرده است، با رمز می‌نویسد و در لوله عصایش جاسازی می‌کند.

کتاب «پایی که جا ماند» اثر سید ناصر حسینی پور  توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
امروز بعدازظهر دمای هوا نسبت به روزهای قبل چند درجه کمتر بود. هر چند برای ریختن آتش تهیه از غروب تا موقع طلوع خورشید مشکلی نبود؛ برای دشمن، مشکل در روز و گرمای بالای ۴۵ درجه بود. دشمن با شلیک گلوله‌های دودزا و فسفری برای ثبت تیر، جاده خندق و جاده‌های عقبه و پشتیبانی ما از جمله جاده‌های سیدالشهدا، بدر قمربنی‌هاشم، صاحب الزمان، شهید همت و جاده جدیدالاحداث شفیع‌زاده معروف به توپخانه را گراگیری کرد. در این‌جور مواقع دشمن جاده‌ها، سنگرهای فرماندهی، محل تجمع نیروها، آتشبارهای ادوات و توپخانه را با گلوله‌های دودزا نشانه‌گیری می‌کرد، دیده‌بان‌های عراقی محل اصابت گلوله‌ها را رصد کرده و برای پاتک ثبت تیر می‌کردند. آن‌طور که بچه‌های اطلاعات قرارگاه می‌گفتند، عراقی‌ها روبه‌روی جزیره مجنون فقط ۱۳۰ کاتیوشا در خط دومشان مستقر کرده بودند.

دا

«دا» کتابی است درباره خاطرات سیده زهرا حسینی در زمان جنگ و محاصره خرمشهر و در حدود ۷۰ بار تجدید چاپ شده است. گذشته از نقدهای فراوانی که بر این کتاب وجود دارد به بررسی مختصر آن از زبان عبدالحمید جعفری می‌پردازیم. کلمه «دا» همان دایه یا دایکه یا دالکه یا مادر به زبان کردی است که مخفف آن می‌شود «دا». کتاب دا خاطرات سیده زهرا حسینی، یکی از دختران شجاع خرمشهر است که آن را به مادرش تقدیم کرده است.

کتاب «دا» اثر سیده زهرا حسینی  توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
رفتم طرف شیلنگ آبی که گوشه باغچه افتاده بود. شیر را باز کردم. خدا را شکر آب می‌آمد. اول دستم را که بعد از جمع کردن مغز پیرمرد خاکمال کرده بودم شستم. بعد دستم را پر از آب کردم و به طرف دهان بچه بردم. صدای گریه اش آرام شد و دهانش را به آب نزدیکتر کرد، ولی سریع سرش را برگرداند و گریه اش را از سر گرفت... بی تابی بچه را که می‌دیدیم به بی کسی و بی پناهیش فکر می‌کردم و می‌خواست دلم بترکد. دیگر نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. رفتم توی همان وانتی که هنوز مشغول تخلیه جنازه هایش بودند، نشستم. چهره زن‌های کشته شده در نظرم بود. یعنی کدامیک از این‌ها مادر این طفل معصوم بودند؟

دختر شینا

«دختر شینا» روایت خاطرات قدم‌خیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید ستار ابراهیمی از شهدای برجسته استان همدان است که در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید. قدم خیر محمدی کنعان (۱۳۴۱)، راوی کتاب، در ۱۴ سالگی با ستار (صمد) ابراهیمی هژیر ازدواج می‌کند و صاحب پنج فرزند می‌شوند. در بیست و چهار سالگی شوهرش را در جنگ از دست می‌دهد و از آن زمان و با وجود ۵ فرزند، ازدواج نکرد و به تنهایی فرزندانش را بزرگ کرد.

بهناز ضرابی‌زاده که نگارش این اثر را برعهده داشته، درباره شخصیت راوی کتاب می‌نویسد: این موضوع برای من بسیار تامل برانگیز بود، زنی که در روستا زندگی می‌کرد به فضای شهر آمده و به تنهایی در اوج جوانی، تمام هم و غمش بزرگ کردن فرزندانش شده بود بنابراین تصمیم گرفتم درباره فراز و نشیب‌های زندگی این زن با او مصاحبه کنم.

کتاب «دختر شینا» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
داشتم از پله‌های بلند و بسیاری که از ایوان آغاز می‌شد و به حیاط ختم می‌شد، پایین می‌آمدم که یک‌دفعه پسر جوانی روبه‌رویم ظاهر شد، جا خوردم،زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می‌شنیدم که داشت از سینه‌ام خارج می‌زد. آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آن‌جا هم یک‌نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می‌کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: قدم چه شده؟ چرا رنگت پریده؟ کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه زن برادرهایم به من نزدیک‌تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: فکر کردم عقرب تو را زده پسر ندیده.

من زنده ام

کتاب «من زنده ام» در حوزه اسارت و بخشی از خاطرات نانوشته ۴ بانوی اسیر ایرانی به نگارش در آمده تا پاسخگوی بسیاری از سوالات بدون پاسخ در حوزه اسارت بانوان ایرانی در زندان‌های رژیم بعثی در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد. سی و چند روز بیشتر از حمله‌ رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی به دست نامحرمان اسیر شدند. «بنات الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی‌ها اول که ماشینشان را محاصره می‌کنند، از خوشحالی پایکوبی می‌کنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام می‌کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می‌گویند از نظر ما شما ژنرال‌های ایرانی هستید.

عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی خبری مفقودالاثری برای خانواده اش یا هر کسی که می‌توانست فارسی بخواند نوشته بود: «من زنده ام. معصومه آباد»
این کتاب به تقریظ سید علی خامنه‌ای و توسط انتشارات بروج به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
نمی‌خواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان بنت الخمینی و ژنرال به من جسارت و جرأت بیشتری می‌داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می‌ترسیدم. نمی‌توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه‌ امام حسین می‌خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه‌ عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب...

وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن‌ها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته اید؟ و با اسلحه هایشان برادرها را از هم دور می‌کردند. نگاه‌های چندش آور و کش دارشان از روی ما برداشته نمی‌شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل‌های پرپشت و با لهجه‌ی غلیظ آبادانی، جواد (مترجم ایرانی عراقی ها) را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن. رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می‌گن اسمال یخی، بچه‌ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه ما به سر ناموسمون قسم می‌خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت:ما به سبیلمون قسم می‌خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن‌ها رو به اسارت می‌گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده...

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 394376

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 53
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حسینی A1 ۱۶:۲۴ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    یادمان نرفته پیمانکاران بخش خصوصی در سالهای نه چندان دور یک پروژه ساده را سالهای متوالی کش میدادند تا با یک قرارداد بتوانند سالهای سال از دولت بدوشند و بدون اینکه مواخذه شوند در غیاب نهادهای نظارتی مسئول باعث رنج مردم و افزایش هزینه های یک پروژه می شدند، بی مهری و از سر نادانی است که فکر کنیم قرارگاه خاتم الانبیا و فعالیت او موجب زیان به کشور است/ و هر جا ورود کرده است با کمترین زمان و بهترین شرایط پروژه ها را بانجام رسانده است. متعلق به این کشور و از سرمایه های همین کشور استفاده میکنند و باعث افتخار ماست/ کسانی که از روند حضور قرارگاه انتقاد میکنند در عصر تجویز های دوران سازندکی و خصوصی سازی مانده اند و اگر چه نیت خوبی داشته باشند، ولی این شعارها تامین کننده حیف و میل کنندگان اند
    • محسن A1 ۲۳:۲۲ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
      11 3
      اگر شما اصل مقاله را خوانده بودید میدیدید که از قرارگاه خاتم به نیکی یاد شده است و فعالیتهای آن را مطابق قانون
    • بی نام IR ۰۴:۳۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
      30 1
      جناب حسيني مطميني كه با كمترين هزينه و كوهتاهترين زمان و بهترين نحو؟ فكر كنم كافيه به پل هاي خراب شده وريزش كرده قبل از بهره برداري و انفجار در پارس جنوبي و... بيشتر نگاه كني ضمنا با وجود شركتها و پيمانكاران قدر خصوصي كه ميشه به راحتي باهاشون برخورد كرد و به دار اويخت چه اصراري هست كه سپاه وارد بشه كه نميشه بهش تو گفت؟ اصلا چرا بيانات امام راحل رو در خصوص سپاه و ورودش به مسائل سياسي و اقتصادي نميخونين؟
    • بی نام IR ۰۹:۵۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
      13 1
      سلام برادر عزیز حق با شماست البته در اوایل فعالیت همانگونه است که شما قید فرمودید ولی متاسفانه این اهداف مقدس پس ازمدتی بدلیل حجم زیاد کارها ی ارائه شده به قرارگاه و عدم توانایی مدیریت این حجم پروژه با نیرو های موجود و اینکه قرارگاه توان جذب و نگهداری نیروهای متخصص جدید را نداشته به پیمانکاران بخش خصوصی روی آورده و این پیمانکاران همان رویه سابق را این بار با قرارگاه در پیش گرفتند و این بار گناهکار باز هم ابوذر و سلمان شدند به همین سادگی ولی چون پشت قضیه نهادی دلسوز بودالبته این بار به ظاهر چون بخش خصوصی ..... توان اخذ مبالغ سنگین را از دولت تقریباً بدون سئوال و جواب داشت دیگر نه پروژه به جلو می رفت و کاری انجام می شد. پس این بار هم چه کسی مثضرر می شد ؟ خوب معلومه بیت المال مسلمین
    • عباس A1 ۱۰:۱۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
      19 0
      آقای حسینی می شود به عنوان نمونه بفرمایید چرا مصلای تهران این همه سال است که دارد رویش کار می شود؟ ساختن یک مسجد این همه باید طول بکشد؟
    • محمد A1 ۱۱:۳۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
      27 0
      طبیعتا وقتی تمام پول و قراردادهای مهم رو به سپاه بسپارن بخش خصوصی رشد نمیکنه . حرف اینه که اقتصاد باید خصوصی بشه نه اینکه از دست دولت دربیاد و دست نهاد دیگری مخصوصا نظامی بیوفته
    • بی نام A1 ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
      17 4
      بسیجی واقعی همت بود و باکری
    • بی نام A1 ۰۶:۲۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۱
      13 2
      آقای حسینی یه سر به فاز ۱۵ و ۱۶ و پالایشگاه ستاره خلیج بزنی دیدت به قرارگاه که هیچ به زندگی عوض میشه
  • علی IR ۱۶:۲۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    آقای شاه محمدی عزیز. حسن نیت و دلسوزی شما از جای جای مطلب تان پیدا بود. غوغاسالاری و هیاهومداری رسانه های خودارزشی پندار، دیگر روند متداول این جریان ها شده است و این که از یک مطلب پیوسته، دست به تقطیع های ناجولانمردانه می زنند عادت شان شده است. فقط هم شما نیستید. فیلم، رمان، مقاله، سخنرانی، تاریخ، زندگینامه افراد، و...توسط این ها به شکل گزینشی معرفی و مورد حملات ناجوانمردانه قرار می گیرد. خدا به شما خیر دهد و بدخواهان را رسوا کند.
    • محمد IR ۰۴:۴۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
      16 0
      این مقاله به این خوبی و درستی که تقطیع شده را چرااز روی سایت برداشتند که نتوانیم مقایسه کنیم ؟
  • شهاب IR ۱۶:۳۵ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    درود امیدوارم انتقاد از سر دلسوزی شما، مورد قبول عقلای قوم قرار گیرد.
  • علی A1 ۱۶:۴۵ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    عملکرد مطبوعات وابسته به مراکز قدرت در این خصوص عملا نشان داد دغدغه شما و رئیس جمهور کاملا درست بوده
    • بی نام IR ۲۰:۵۰ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
      علی جان وقتی رییس جمهور محترم میگه منظورش سپاه نبوده و نویسنده این مقاله هم میگن از حرفاشون سوء برداشت شده چرا شما کاسه داغتر از آش میشی داداش؟
  • بی نام A1 ۱۷:۱۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    این دفاعیه عذر بدتر از گناهه
  • اصغر قلی IR ۱۷:۳۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    امام خمینی هم که ملت با اشاره اش روی مین میرفتن هم هیچوقت نگفت مردم با هدایت من رفتن جنگ.. حالا این اومده میگه ملت با هدایت قلم این میرفتن جنگ.... بابا ای ول داری تو
    • مرتضی DE ۱۷:۴۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۱
      4 1
      دوست عزیز. موقعیت و زمان هر سخن جایگاه خاصی داره. بارها از زبان پدران و مادران محترم شهدا شنیدیم که وقتی از به جبهه رفتن جگرگوشه ها شون صحبت می کنند می گویند که مشوق اونها برای رفتن به جبهه و خط مقدم بودن. امربه معروف فریضه ی بزرگی هست و شما این مساله رو به ریا یا تعریف از خود نسبت ندین
  • بی نام A1 ۱۷:۴۵ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    27 44
    برادر من رزمنده بودی یا هستی؟
    • بی نام IR ۰۴:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
      10 0
      چه فرقي داره رزمنده بودن يا هستن؟ يعني فقط بايد رزمنده باشي و حرف بزني فقط رزمنده ها حق اعتراق انتقاد و دارن؟ ...
  • بی نام IR ۱۷:۴۹ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    بنده شما را نمی شناسم اما از قلمتان پیداست که درد را فهمیده اید و راه درمان عرضه کرده اید. امید است بی دردان نیز متوجه شوند. بدرود
  • محمد A1 ۱۸:۲۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    25 2
    http://www.khabaronline.ir/detail/376646/weblog/hshahmohammadi خواندن این مطلب هم خالی از لطف نیست
  • بی نام IR ۱۹:۰۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    18 38
    آقا جان من این حرفها حالیم نیست. شما به من بگین سبد دوم کالا چی شد. ممنون
  • سید حسین A1 ۱۹:۱۴ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    25 15
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا ...........
    • بی نام IR ۰۴:۴۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
      5 7
      اره دعا بخون منتظر عاقبت به خيري باش . ميگم ايه قران رو خوندي؟ ميگه سرنوشت هيچ قومي عوض نميشه مگر خودشون بخوان ان الله لايغيرو مابه قومهم حتي يغيرو ما به انفسهم
  • بی نام RO ۱۹:۱۵ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    26 98
    نویسنده محترم شما مصداق دسته اول شهید باکری هستید ، شهید باکری : دعا كنيد كه خداوند شهادت را نصيب شما كند، در غير اين صورت زماني فرا مي‌رسد كه جنگ تمام مي‌شود و رزمندگان امروز سه دسته مي‌شوند: یک: دسته‌اي كه به مخالفت با گذشته خود برمي‌خيزند و از گذشته خود پشيمان مي‌شوند. دو: دسته‌اي كه راه بي‌تفاوت را بر مي‌گزينند و در زندگي مادي غرق مي‌شوند. سوم: دسته‌اي كه به گذشته خود وفادار مي‌مانند و احساس مسئوليت مي‌كنند كه از شدت مصایب و غصه‌ها دق خواهند كرد. پس از خداوند بخواهيد با رسیدن به شهادت از عواقب زندگي پس از جنگ در امان بمانيد، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خير نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن هم بسيار سخت و دشوار خواهد بود.
    • بی نام A1 ۰۵:۲۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
      11 4
      بی نام محترم شما و همفکرانتون هم جزو دسته دوم هستید ، همین شما اگر حقوق و مزایات رو یک ماه نگیری دیگه اینطوری حرف نمیزنی
  • بی نام IR ۱۹:۱۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    94 15
    یک سری از سایت ها و خبرگذاری ها قصد دارند در جهت انحصار رسانه ای خود بر همه رسانه های غیر خودی انگ غیر انقلابی بزنند
  • محسنی FR ۲۱:۰۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    61 17
    از صورت آسیب دیده و زخم خورده اش پیداست که در جنگ چه کشیده است.
    • بی نام IR ۲۱:۳۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
      10 0
      مثلا هرکی بعد بیست سال خوش تیپ باشه یعنی جبهه نرفته؟؟
    • بی نام US ۲۰:۴۰ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
      4 1
      شما خودت عکس پرسنلیت با عکس واقعیت یکیه؟ جناب شاه محمدی وقتی وضع اقتصادی یک خانواده یا در ابعاد بزرگ یک کشور خراب باشه ارزش ها دیگر برای کمتر کسی مهم خواهد بود امیدوارم این را کسانی که به شما تازیدند خوب بدانند
  • محمد IR ۲۱:۳۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    21 0
    بنده دکتر شاهمحمدی رو خیلی سال که میشناسم و همه کسانی که ایشون رو میشناسن به صداقت و خلوص نیت ایشان اذعان دارند.
  • بی نام A1 ۲۱:۴۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    3 13
    قابل توجه آقای شاه محمدی و برخی ها، حاج قاسم سلیمانی : "من اعتقاد قلبی دارم، اگر فردی اعتقادی به جمهوری اسلامی و رهبری نداشته باشد نه ملی‌گرا است و نه معتقد به نظام اسلامی است و دروغ می‌گوید و اگر کسی صدای رهبر خود را نشنود به طور یقین صدای امام زمان عج خود را هم نمی‌شنود و امروز خط قرمز باید توجه تمام و اطاعت از ولی خود رهبری نظام باشد."
  • خودم EU ۲۱:۵۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    1 20
    هیچ کسی حق ندارد در این برهه از زمان که رسانه های بیگانه از یک کاه کوهی می سازند حرف های دو پهلو بزند.خواه با گفتن اینکه نهادی که فعالیت اقتصادی می کند مالیات نمی دهد خواه با به جهنم گفتن. اگر تکذیب کرده که منظورش سپاه نبوده چرا اول حرف را مزمزه نمی کند که چنین نشود.
  • بی نام RO ۲۱:۵۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    2 17
    آفای نویسنده : سلمان و ابوذر فاسد نمی‌شوند؛ فکری به حال طلحه و زبیر کنید
  • جمال A1 ۲۲:۱۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    1 21
    به هر حال این روزها اهانت به سپاه و رزمندگان نشانه روشنفکری است که شما هم نخواستید از این قافله عقب بمونید
  • بی نام IR ۲۳:۰۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    10 0
    دکتر ، میگم پابه سن گذاشتین خوشتیپ شدین. این عکسهای دوره جوونی چنگی به دل نمیزنه.
  • بی نام A1 ۲۳:۱۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    10 0
    از محتوای رسانه ها معلوم که موضوع درگیری های سیاسی و این مقاله بهانه ای بیش نیست.
  • بی نام A1 ۲۳:۳۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    19 2
    حرف حق هميشه تلخ است وإيشان هم ،،دكتر شاهمحمدى ، حرف حق گفتند كه به مزاج برخي خوش نيامده چون حرف را كه بندازي صاحبش خودش بر ميداره ورزمندگان واقعي هر گز اعتراض به حرف حق نميكنند
  • انسان A1 ۲۳:۴۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
    14 2
    از قدیم گفتن حرف بنداز زمین صاحبش بر میداره انتقاد این آقا ظاهرا خیلی تلخ برای برخی شده است.به قول نویسنده این مقاله نکنه جزو اون دسته هستند که جنگ را در پشت لپ تاپ فقط دیده اند؟ و فکر میکنند انقلاب و نظام فقط مال آنهاست؟ چه خوب ایشان با سخنان رهبری پاسخشان را داده اند
  • بی نام A1 ۰۳:۵۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    21 5
    معصوم فقط 14 نفر است در اسلام سوال از عملکرد هیچ ارگانی جرم نیست اگر تعدادی این را جرم میدانند پس دیکتا تور هستند وبا استقلال ،آزادی و جمهوری اسلامی منافات دارد
  • بی نام A1 ۰۴:۰۹ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    7 8
    من خبرآنلاین را دوست دارم به محض اینکه صبح میشه خبرهای این خبرگزاری را می خوانم هرکس یک سلیقه ای دارد وبرای هر سلیقه ای درجامعه فضا وجود داشته باشد .
  • بی نام IR ۰۴:۱۵ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    0 1
    مقاله مورد نطر کدومه؟در چهارشنبه 17 دی که مقاله ای نیست.منظورشون مقاله چهارشتنبه 10 دی تحت عنوان مخالفین آشتی ملی نمکی تازه بر زخم کهنه پاشیدند هست؟؟ کیهان 20 دی هم این خبر رو کار کرده اهانت خبرآنلاین به مقدسات از کجا آب می‌خورد؟ این دیگه منظورش به کدوم مطلب بوده؟؟
    • بی نام IR ۰۴:۲۵ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۲
      5 0
      این مقاله سریعا از خروجی حذف شد و رسا نه های خاص با تحریف و تقطیع به آن حمله کردند
  • جامعه شناس A1 ۰۴:۱۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    9 0
    درجامعه شناسی اصطلاحی است به نام" انگ زدن" از این شیوه درکشور ما بسیار بهره برداری میشود یکسری با سوء استفاده از ایمان و اعتقاد مردم به یکسری از ارزشها اقدام به رانت خواری وفسادهای اقتصادی میکنند وبرای اینکه از انتقاد و پیگیری مصون بمانند از این اعتقاد مردم به عنوان سپر استفاده میکنند و به کسانیکه مزاحم آنها میشوند انگ غیرانقلابی و غرب دوست و... میزنند تا بدین وسیله مردم درمقابل این افراد جبهه بگیرند وآنها به کارغیرقانونی خود ادامه دهند البته با توجه به اینکه جامعه روز به روز به سمت علم و تعقل گرایی پیش می رود افراد جامعه این موضوعات را تشخیص میدهند
  • سیدسعید IR ۰۵:۰۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    14 1
    با داد و بیداد و حذف مقاله و غوغا سالاری نمیشه جلوی حقایق رو گرفت اگر منظور رییس جمهور سپاه نبوده پس منظورش کی بوده ؟ ضمنا قرارگاه خاتم اگه کارهاش رو سریع انجام میده برید یه سری به مصلی و حرم امام بزنید و ببینید سرعت پروژه و دلسوزی و حیف و میل اموال رو
  • مهدی IR ۰۵:۴۰ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    12 0
    اول:درود بر شما رزمنده دفاع مقدس. دوم:به نظرم تسنیم و مخصوصا فارس حسادت عجیبی به خبرآنلاین دارند چون در مطالبشان در این چند روز گذشته بر علیه خبرآنلاین بارها از واژه سایت استفاده کرده اند در صورتی که خبرآنلاین خبرگزاری است. سوم:آقای بذرپاش و وطن امروز چقدر سابقه جبهه و همرزمی با شهدای دفاع مقدس را دارند که حالا دم از بی حرمتی به آنها می زنند. چهارم:بعضی ها همه را به کیش خود می پندارند اینها کسانی هستند که سالهاست مات شده اند...
  • بی نام IR ۰۶:۴۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    14 10
    ملاک حال فعلی افراد است، اینکه سپاه و بسیج سی سال پیش به این کشور خدمت کردن دلیل نمی‌شه که تا ابد کسی ازشون انتقاد نکنه.
  • بی نام A1 ۱۱:۴۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    15 3
    حرفهای شما کاملا منطقی و به جا بود ولی طبیعیه که کسانیکه از اگاهی مردم بیم دارن بهتون تهمت بزنن و جوسازی کنند
  • بهروز IR ۱۳:۱۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    1 21
    حرفهایی که شما توی اون مطلب نوشتی روی رادیو اسرائیل رو هم سفید کرد. پاسدارها دارن توی عراق و سوریه و لبنان خون می دن تا امثال تو در امنیت کامل بشینین و هرچی دلتون می خواد بگین و یه عده ای هم هر روز بگن توی این مملکت آزادی بیان نیست
    • بی نام A1 ۰۷:۰۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۴
      8 0
      خدا وکیلی اصل مطلب رو خوندی یا از فارس فقط خوندی؟؟
  • ایران A1 ۲۱:۰۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    0 14
    امام خمینی فرمودند: اگر سپاه نبود کشور نبود. بیان این طرز فکر شما شروع خیانت بزرگ به کشور می‌باشد. اگر قرارگاه خاتم نبود، تمام پروژه های زیر ساختی کشور را باید به چینی ها می دادیم. اما قرارگاه خاتم به صورت کاملا داوطلبانه حتی پروژه های ناتمام کشور را نیز برعهده گرفته است. درود بر پاسداران انقلاب. درود بر قرارگاه خاتم.
  • بی نام IR ۰۵:۲۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۱
    1 1
    بنظرم هردو گرو هم راست میگوینداقتصاد بیمار وبشدت وابسته به سیاست ما که بنظرم اخر معلوم نشده که باید به ارمان گره بخورد یا نخوردچاره ای برای نظام باقی نگذاشته است.تحریمها عملا سرمایه گذاری خاصه خارجی را صفرکرده .بخش خصوصی که بواسطه رانت وتحریم کاملا فشل شده،عدم ثبات اقتصادی نقدینگی را بسوی فعالیت های کاذب سوق داده.و....باعث شده ورود سپاه که البته همین ورود خود بنوعی دیگر ضربه به اقتصاد کشور است در شرائط اظطرارامروزی اجتناب ناپزیر باشد.چرا که در غیر اینصورت چرخ مملکت در همین حد هم از چرخیدن بازمیماندولی ورود این عزیزان به عرصه سیاست مثلا امار بالای انان در مجلس ومناسب دولتی اندکی غیر معقول میاید.چرا که انوقت سلمان وابوذر هم ممکن است کم اورند
  • بی نام IR ۰۷:۲۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۱
    0 7
    با سلام بفرما، بشین و ب... هرسه یک معنا را می دهد.کدام موثر تر است؟ انتقاد خوب است، به شرط آنکه قابلیت پذیرش داشته باشد. اعتبار انتقاد هم به عبارات آن است. علاوه بر این، گاهی اوقات "سوگیری" باعث خاطا های فاحش در روند تصمیم گیری و قضاوت انسان می شود. البته کمتر انسانی مصون از "سوگیری" است. در آخر اینکه انتقاد درست، از سر دلسوزی و توجیه پذیر بعد از چند ساعت که هیچ، بعد از چند سال هم حذف نمی شود. من متن انتقادی اشاره شده را نخوانده ام و قضاوتی هم ندارم. اما مطالب ذکر شده بر گرفته از عناوین روانشناسی در حوزه "رابطه موثر" است. موفق باشید
  • حسن A1 ۰۳:۱۵ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۴
    1 3
    معیار حال افراد است شما هرچه گفتید از گذشته ات بود و خواستید با گذشته ی خوب الان خود را خوب جلوه دهید بنظرت شما که نقد را به جان می پذیری خواهشا این نظر منو تایید کن و به این سوال اگه خواستی بعدا منصفانه جواب بده که آیا فردی با گذشته ی درخشان می تواند لزوما حال و آینده ای درخشان داشته باشد؟ من مثال نمی آورم در صدر اسلام تا کنون صدها مورد خلاف واقع این وجود دارد