کودکی بیمار که با دیدن ذوالجناح خونین، تبش فروکش کرد

بهروز غریب‌پور*

من در کردستان به دنیا آمده‌ام. جایی که اکثریت قریب به اتفاق مردمش اهل تسنن هستند. طبیعتا نوع برخورد آن‌ها با حادثه کربلا و شهادت امام حسین (ع) متفاوت با اهل تشیع است اما باید تاکید کنم به خصوص شاه حسین مذهب‌ها نسبت به این قضیه مطلقا بی‌اعتنا نیستند و مراسم خاصی برگزار می‌کنند.

اخیرا که برای داوری یازدهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر خیابانی مریوان به این شهر رفته بودم از خانواده‌ای اهل تسنن شنیدم که روز عاشورا روزه می‌گیرند. بنابراین ما در این رابطه احترامی خاص برای خانواده پیامبر، حادثه عاشورا و فاجعه کربلا قائل هستیم اما آیین‌ها و مراسمی شبیه به آن‌چه در نقاط شیعه‌نشین وجود دارد، در کردستان دیده نمی‌شود.

در زمان کودکی من، نظامیانی که در کردستان بودند، بزرگ‌ترین گروه افراد غیر اهل تسنن را تشکیل می‌دادند. آن‌ها در ایام محرم تلاش می‌کردند با شکوه و نظمی فوق‌العاده به بزرگداشت این واقعه بپردازند.

به خاطر دارم افراد لشکر کردستان با شکوه هر چه تمام‌تر این مراسم را با جزئیاتی هم‌چون شبیه‌سازی اولیا و اشقیا برپا می‌کردند. دسته موزیکی که سینه‌زنان و زنجیر‌زنان را همراهی می‌کرد، فوق‌العاده بود. هرگز در هیچ نقطه دیگری از ایران ندیده‌ام که ترکیبی از ترومپت، ساکسیفون، کلارینت، آکاردئون و سازهای بادی دسته سینه‌زنی را همراهی کنند. دسته موزیک ارتش به قدری این ملودی‌ها را زیبا اجرا می‌کرد که شاید تا سال‌ها بعد و در اوایل دهه 70 که در فرهنگسرای بهمن میزبان دسته موزیک نظامی برای اجرای قطعاتی از تعزیه بودم، چنان شکوهی را به چشم ندیدم. در آن سا‌ل‌های کودکی، تاثیر عاشورا و مراسم سینه‌زنی بر من فوق‌العاده بود.

به یاد دارم در سال‌هایی که عاشورا در فصل تابستان بود، من به شدت بیمار بودم و در تب می‌سوختم. آن روز خانواده‌ام برای تماشای دسته بیرون رفتند و من که تب داشتم در خانه ماندم. اما نمی‌دانم منی که آن زمان هنوز مدرسه نمی‌رفتم، چگونه شهامت تنها خارج شدن از خانه را پیدا کردم و وارد کوچه شدم.

در کوچه در ویرانه‌ای نزدیک خانه‌مان، ذوالجناح، اسب امام حسین (ع) را خون‌آلود دیدم. تصویری که از تعزیه‌ای که در حال اجرا بود در ذهنم ثبت شد. تنهایی به خانه بازگشتم. هنگامی که خانواده‌ام برگشتند، دیدند تبم قطع شده است و ماجرا را برایشان تعریف کردم. این خاطره همواره در ذهن من باقی مانده است و باقی خواهد ماند.

زمانی که در سن 20 سالگی به تهران آمدم تا جایی که ممکن بود چه در تهران و چه در شهرستان‌ها به تماشای تعزیه می‌نشستم. حتما شنیده‌اید که می‌گویند زیباترین شعر در وصف دریا را کسی سروده که هرگز دریا را ندیده است. منی که تشنه تعزیه بودم و دائما به ساخت اثری در خور رویایم می‌اندیشیدم، سال‌ها بعد با ساختن «اپرای عاشورا» به آرزویم رسیدم. «اپرای عاشورا» حاصل عطش من برای رسیدن به بستری نمایشی و قصه‌ای دراماتیک در خصوص امام حسین (ع) بود. 

*نویسنده، کارگردان، پژوهشگر و مدرس تئاتر

57242

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 589515

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 9 =