طبق آمار، ايران يکي از زلزلهخيزترين کشورهاي جهان با گسلهاي فراواني است که حدود 90 درصد مساحت آن را ميپوشاند. اين آمار را موسسات بينالمللي دادهاند و قابل تاييد است. آن 10 درصد باقيمانده هم مربوط ميشود به جاهايي که هيچ جنبندهاي و رويندهاي يافت مينشود؛ يعني بخشهاي مرکزي دشت کوير و کوير لوت. به قول مولانا: «هر که صحرايي بود ايمن بود از زلزله». طبق نقشهاي تاريخي که همين مرکز ژئوفيزيک دانشگاه تهران خودمان از زمينلرزههاي چهار سده پيش از ميلاد مسيح تا سال دوهزار ميلادي تهيه کرده است، هالهاي از زلزلهخيزي ما را فرا گرفته که همواره آبستن خرابکنندهترين لرزشهاست. با اين حال همچنان ما سر پا ايستادهايم و همچنان پنجه در پنجه طبيعت، ميسازيم و ميرويم جلو.
مثلا منارجنبان ما در استان اصفهان نشانه بلوغ علمي و فناوري ايرانيان در مبارزه با زلزله و بلاياي طبيعي است. البته در چنان شرايطي زلزله يک «بلا» نيست، که نعمت است. سبب سازندگي شده است و سربلندي. سالهاي سال ژاپنيها که کلا با زلزلههاي شديد خويشاوند شدهاند، روي رمز و راز اين منارههاي حيرتآور و افتخارآميز کار کردند و با دستکاري اندک در سازمان آن، مدتي از کار انداختندش. اما خدا را شکر، دوباره جنبدگيهايش به راه افتاد و همچنان از پس صدها سال سربلندانه ميلرزد.
پس اينکه ميگويند تبديل تهديدها به فرصتها، يک شعار نبوده است. پيشينيان ما سيلهاي ويرانگر و خانهخرابکن را هم با علم کردن سدهاي غولپيکر رام کردند. از طوفانها و بورانها، آسياباني و آباداني به راه انداختند. همه اينها با خلاقيت و علم و عمل همراه شده است. پس شعار اگر با عمل همراه شود، چه بسا که خوب و راهگشا باشد تا اينکه ملال و بيتفاوتي به همراه داشته باشد.
همه ميدانيم که جلوي زلزله را نميشود گرفت و البته نبايد هم بگيريم، چرا که اقتضاي طبيعت همين لرزيدن و جابهجايي است. اگر اين لرزشها نباشد، آب درياها ميگندد؛ سبزينگي از زمين محو ميشود و کار زندگي تمام! باز همه ميدانيم که زلزلههاي بسياري در راه است و بايد بدانيم که همينطور نبايد دست روي دست بگذاريم و به نظاره خرابههاي آينده بنشينيم و با همدردي و همياري فقط زخمها را التيام ببخشيم. همدلي و همدردي خوب است، اما بهترش آن است که نگذاريم زلزله غصه به جان ما بريزد و خاطري را بيازارد. اين خواسته شدني ست. تجربه کشورهاي بسيار زلزلهخيز همچون ژاپن، اين را به ما ثابت کرده است. تاريخ و پيشينهمان هم همين را ميگويد.
حالا که فصل شکفتن گلهاي زيستبوم نوآوري و کارآفريني کمکم از راه ميرسد، حالا که اقتصاد دانشبنيان پا در کفشهاي دوندگي و جهندگي گذاشته است؛ با تکيه بر گذشته و نگاهي به تجربه ديگران ميتوانيم استارتآپهاي سرشاري در اين زمينه راهاندازي کنيم که زلزله و لرزش را به جان اوضاع بيندازد و از اينرو به آنرو کند و همهچيز بسامانتر شود.
يک اتفاق خيلي خوبي هم که در اين ميان افتاده، حضور تاثيرگذار و چشمگير نهادهاي مردمي و سمنها در کنار سازمانهاي امدادي مثل هلال احمر و اينبار به ويژه نهادهاي نظامي و انتظامي است. معمولا ارتش و سپاه منشأ بسياري از نوآوريها و خلاقيتها هستند. سپاه و ارتش ما در کارزار ايجاد امنيت ملي و دفاع از مرزها، خلاقيتها و نوآوريها و کارهاي زيادي کردهاند و دستشان از دانستهها و بايستهها پر است. دانشگاههاي ما هم اوضاع خوبي به لحاظ تئوري و نظريه پردازي دارند. حالا اينها را اضافه کنيد به بهره گيري از فناوري اطلاعات و هوش مصنوعي. بنابراين از لحاظ توانمندي در مقابله با بلاياي طبيعي خيالمان ميتواند راحتتر باشد.
به شخصه از نزديک مصائب و مشکلات مناطق زلزله زده را از نزديک لمس کرده ام. در قضيه زلزله رودبار در سال 1369 و بم که در سال 1382 رخ داد و جانهاي پاک بسياري از اين خطه گرفت، حضور داشتم و در بازديد از اين مناطق، دردها و گرفتاريهاي هموطنان بمي را با پوست و استخوانم لمس کردم. تنها راه رفع نگرانيها و کم کردن آسيبهاي جدي زلزله هاي فردا، پيشگيري هاي فناورانه امروز است. فناوري علاوه بر آنکه زندگي را راحتتر و امنتر ميکند، هزينه ها را نيز کاهش ميدهد. بنابراين پيشگيري در عرصه مقابله با زلزله و آسيبهاي طبيعي همواره از هزينهها نيز خواهد کاست. همچنين مديريت قبل از بحران با سردمداري علم و فناوري به خوبي و درستي انجام خواهد گرفت و آنگاه ديگر نيازي نخواهد بود که با وقوع بحران، توانمنديهاي بالايمان را در مقابل رنجهاي بيشمار هموطنانمان به منصه ظهور برسانيم.
اکنون ما بيش از سه هزار شرکت دانش بنيان در حوزه هاي مختلف داريم و هزاران استارت آپ. هر کدام کارهاي بزرگي از دستشان برمي آيد. کاشکي همين همدليهايي که امروز در مقابل زلزله زدگان مشخص خرج ميکنيم، براي مصيبت زدگان ناشناس فردا به کار بنديم. حالا بهترين کار حفظ همين همدلي هاست. شرکتهاي دانش بنيان و فناور و استارت آپها بايد وارد ميدان شوند و با کمک فناوري پنجه در پنجه بلاياي طبيعي بيندازند. اين کار هم نياز است و هم نان دارد. لحظه ها را مي بايد که غنيمت شماريم. وقت تنگ است. با شکل گيري شرکتهاي دانش بنيان و استارت آپهاي پيشگيرنده و ضد بحران دل همه مردم شاد خواهد شد. البته هزينه هاي بسيار کمتري هم خواهيم پرداخت و اين بازي دو سر برد خواهد بود. شبکه هاي اجتماعي نيز با بهره مندي از فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات بهراحتي مي توانند اين فرهنگ را گسترش دهند و همه را نسبت به فردا مسئول و هوشيار کنند. هر آنچه پندهاي گفتني بود، گفته شده است؛ به قول شيخ اجل، سعدي شيراز: «گر جهان زلزله گيرد غم ويراني نيست/ يک نصيحت ز سر صدق جهاني ارزد». اکنون وقت عمل است. سربلند باشيد.
۵۴۵۴
*مشاور معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری
نظر شما