نمیتوان منکر اختلافاتی شد که این روزها در باشگاه استقلال وجود دارد. مدیرعامل و سرمربی استقلال هر یک دیدگاهی دارند که در تناقض با دیدگاه فرد مقابل است و با وجود حرفهایی که در این دو روز شنیدم، کمی باور بازگشت قلعهنویی را به این تیم سخت کرده است. اگرچه من تا امروز معتقد بودم باید به هر صورتی هست این مربی را با باشگاه آشتی داد ولی گویا دامنه اختلافات به اندازهای وسیع شده که نمیتوان به بازگشت امیر امید داشت. من این جدایی را نتیجه اختلاف نظر مدیر و مربی میدانم که در همه جای دنیا وجود دارد و حتی بعد از قهرمانی دامن تیمها را میگیرد ولی هرچه تیم، بزرگتر باشد، حاشیهها و تبعات این اختلافنظر هم بیشتر و بزرگتر میشود. به هر حال به نظر میرسد هم امیر قلعهنویی و هم باشگاه استقلال به دلیل حقی که از نظر عرفی دارند به دنبال سرنوشتهای جداگانه خودشان میگردند.
نکتهای که درباره استقلال وجود دارد این است که طبق عرف معمول در فوتبال ما، مدیران در چنین شرایطی برای آرام کردن جو، دست به انتخابهای احساسی میزنند و بعد از مدتی متوجه اشتباهشان میشوند. این آفت مدیریت در فوتبال ماست. مدیران استقلال باید بدانند بهترین تصمیم برای آنها انتخابی بزرگ و استخدام یک مربی کارنامهدار است. در استخدام مربی برای تیمی مانند استقلال که هواداران بسیاری دارد و هواداران هم انتظارات بیشماری از آن دارند، دو اصل باید مد نظر قرار بگیرد: اول استخدام مربی بر اساس تحقیقات بسیار و دوم حمایت از مربی برای به ثمر نشستن همه برنامههای او. ما در فوتبالمان یا مربی را درست استخدام نمیکنیم و یا اگر هم مربی خوبی به خدمت گرفتیم از او حمایت نمیکنیم. مربی خارجی، گزینهای مناسب برای تیمی مانند استقلال است آن هم در این شرایط که هواداران به دلیل علاقهشان به قلعهنویی نمیتوانند مربی وطنی دیگری را جایگزین او ببینند؛ اما در استخدام مربی خارجی حتماً باید این دو اصل را رعایت کند تا بتواند فصل بعد پاسخی قانعکننده برای هواداران داشته باشد.
نظر شما