۰ نفر
۳ آبان ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۲
بهترین فیلم اکران امسال

مغزهای کوچک زنگ زده، بهترین فیلم اکران سال تا به اینجاست و چه بسا بهترین فیلم اکران کل سال و جزو بهترین های چند سال اخیر.

محسن جعفری راد در کانال تلگرامی سینما نوشت:‌ مغزهای کوچک زنگ زده، بهترین فیلم اکران سال تا به اینجاست و چه بسا بهترین فیلم اکران کل سال و جزو بهترین های چند سال اخیر. برای پرهیز از کلی گویی، با مصداق و جزییات به فیلم می پردازیم.

هومن سیدی با همان فیلم های اولیه اش یعنی آفریقا و سیزده نشان داد که هم یک فیلم بین قهار است و هم می تواند روایت و ساختار فیلم های خارجی که می بیند و دوست دارد را به خوبی ایرانیزه کند که در این مسیر گاهی موفق بوده مثل سیزده و گاهی ناموفق مثل اعترافات ذهن خطرناک من، اما مغزهای کوچک زنگ زده چه به لحاظ نبوغ سینمایی و چه به لحاظ ملموس بودن وقایع، نقطه اوج کارنامه سیدی است، چرا که هم با ترسیم مینیاتوری حومه شهر و حلبی آباد و ده کوره ها و یک روایت کلاسیک و قصه گو با بازیگران محبوبی مثل نوید محمدزاده، همدلی مخاطب عام را برمی انگیزد و هم با استعاره ای که ماجرای گوسفند و چوپان را پیش می کشد و به خصوص فرم بصری فیلم و تدوین خوش ریتم آن، نظر مخاطب خاص را هم جلب می کند.

هر چند برخی منتقدنماها فیلم را کپی شده و کولاڑی از فیلم هایی مثل شهر خدا و یا کارهای گای ریچی بدانند،اما خب طبیعی است که هنوز به این درجه از تحلیل نرسیده اند که حتی اگر کپی باشد،باید دید از لحاظ معنایی و محتوایی و زیبایی شناختی و سینمایی،جهان مستقلی را خلق کرده یا نه که ویڑگی های مثبت فیلم نشان می دهد، سیدی در خلق این جهان کاملا موفق بوده است. البته در زمانه ای که هر کسی بدون نوشتن حتی یک مطلب در نشریه تخصصی ، خودش را صاحب نظر می داند،از این گزافه گویی ها راه گریزی نیست.

به فیلم برگردیم. اولین امتیاز مثبت فیلم،تعریف درست جغرافیای انسانی است. آدم ها شناسنامه دارند. موجوداتی که گرفتار یک جبر جغرافیایی شده اند و یک پدرخوانده جعلی و تقلبی با بازی فرهاد اصلانی، آنها را مثل موم در دستانش دارد. هر کدام از آنها را از کودکی تا جوانی، دزد و ساقی و معتاد و هفت تیر کش و قمه زن و قاچاقچی بار آورده است. یکی از نمود های عینی این جبرجغرافیایی زمانی است که یکی از این آدمها که برادر کوچک پدرخوانده هم هست، با بازی نوید محمدزاده، می خواهد علیه او طغیان کند. او به معنی دقیق کلمه دست و پا چلفتی،ترسو، متوهم و آس و پاس است که با زندانی شدن برادر بزرگتر فکر می کند تخت پادشاهی به او می رسد! در حالیکه زمان و زمین علیه او عمل می کنند و به این ترتیب چوپانی و اربابی از پدرخوانده به برادر کوچکتر و از او به نوجوان خانه می رسد که انقدر سرشار از خشونت و توحش و افسارگسیختگی است که حاضر است خواهرش را خفه کند.

امتیاز دیگر طراحی صحنه دقیق و فرم بصری در خدمت فضاسازی است. سیدی در فیلم های قبلی به خصوص در خشم و هیاهو، خیلی بر نماهای عکاسیک و ترکیب بندی های جذاب متکی بود اما حالا در مغزها... آن قواعد را بیش و کم، کنار گذاشته و به درجه ای از پختگی رسیده که با دوربینش هم تصاویر چشم نواز بسازد و هم تصاویر ایستا و ساکن و خشن و ترسناک. لوکیشن فیلم به معنای دقیق کلمه مهندسی شده، تا یک حلبی آباد در ذهن مخاطب عینیت پیدا کند. همان حلبی آبادی که برخی می گویند کجای ایران است؟! در حالیکه مثلا تهران سرشار از این ده کوره هاست و حتی اگر معادل چنین لوکیشن و زندگی روزمره ای در تهران و اطرافش نباشد،باید دید در نگاه مستقل به فیلم چقدر متقاعدکننده است که تحسین همه جانبه منتقدان و تماشاگران در جشنواره فجر نشان داد به خوبی،سلیقه و پسند مخاطب و خاص و عام را به طور توامان رعایت کرده تا جهانی ملموس و باورپذیر خلق کند.

اما مهمترین نقطه قوت فیلم را می توان در بازی های آن جست و جو کرد. فرهاد اصلانی با راه رفتن و هیبت با صلابتش در قالب چوپان گوسفندهایش! رعشه به اندام دیگران می اندازد و چه با زبان بدن منعطف و چه با فن بیان جذاب و میمیک صورت در خدمت نقش به خصوص با اقتدار و خیرگی که در چشمانش موج می زند، دقیقا شمایل یک پدرخوانده را می سازد. نوید محمدزاده در سومین همکاری با سیدی سعی کرده از بازی هایش در ابد و یک روز و عصبانی نیستم فاصله بگیرد. او با بازی در خفگی (فریدون جیرانی) نشان داد که علاوه بر برونگرایی، در یک بازی سرد و درونگرا هم تخصص دارد و اینجا در مغزها... با شکل عجیب راه رفتنش،تیک عصبی اش و ریزه کاری هایی که یک تیپ را به شخصیتی با فردیتی قوام یافته تبدیل می کند، توانسته یک بازی تازه به کارنامه اش اضافه کند.

یکی از بهترین سکانس های مرتبط با بازی های خوب،سکانس ملاقات محمدزاده و اصلانی در زندان است که در یک چشم به هم زدن جای ارباب و رعیت،جای چوپان و گوسفند عوض می شود و هر دو بازیگر با پاسکاری مناسب، به جهان بینی آدم های حاشیه شهر یا هر جغرافیای مشابه ای ، بعد و جهت می بخشند. بازیگران فرعی هم درخشان ظاهر شده اند،از جمله نوید پور فرج که با اولین حضور حرفه ای اش کاندید سیمرغ جشنواره شد که نشان می دهد سیدی مهارتی منحصر به خودش در هدایت موثر بازیگران دارد. کشف و معرفی امیر جدیدی با دو فیلم آفریقا و سیزده، بازی جذاب طناز طباطبایی در خشم و هیاهو و همرنمایی استادانه سیامک صفری در اعترافات ذهن خطرناک من ، بر این خصوصیت او صحه می گذارد و حالا در مغزها... هم از بازیگران اصلی تا نابازیگری که نقش مادر خانواده را بازی می کند، درخشان ظاهر شده اند.

مجموعه این نکات یعنی داستان گویی به شیوه کلاسیک از نوع هیجان برانگیزش، فرم بصری و طراحی صحنه در خدمت جنون و اضطراب عمومی جغرافیای حلبی آباد، پلان های اکشنی که استادانه طراحی شده و بازی های دیدنی نشان می دهد که می توان با خیال راحت،تماشای مغزها... را توصیه کرد. و حتی اگر حقش در جشنواره فجر - با وجود کسب چهارسیمرغ- خورده شده باشد و در حال حاضر رقابت را به کمدی های سخیف ببازد، گذر زمان ارزش سینمایی و هنری آن را ثابت می کند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 815132

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 8 =