اعتماد در یادداشتی به قلم عباس عبدی نوشت: از دو دهه پیش همواره تکرار می‌شد که جهان در حال ورود به فضای جدید رسانه‌ای است و ما نمی‌توانیم با ادامه سیاست بسته رسانه‌ای موجود وارد این جهان شویم. همیشه توصیه می‌شد که باید در سیاست رسانه‌ای تغییراتی را ایجاد کرد تا دچار مخاطرات ناخواسته نشویم.

وضعيت ما در ربع قرن پيش چنين بود كه براي داشتن دستگاه فاكس هم بايد از وزارت مخابرات مجوز گرفته مي‌شد! و چه بسا داشتن دستگاه فاكس مي‌توانست به يك عنوان اتهامي تبديل شود!

۶ روزنامه سراسري اصلي داشتيم كه به جز يك مورد بقيه در انحصار قدرت بودند، آن يك مورد نيز محدوديت‌هاي خاص خود را داشت. چند شبكه اصلي تلويزيوني و راديويي داشتيم كه همه در انحصار حكومت بود و هيچ رقيبي نداشت. مهم‌ترين وسيله ارتباطي تلفن كابلي بود كه به سادگي مي‌توانست تحت كنترل و شنود باشد.

اكنون در چه وضعيتي هستيم؟ ماهواره‌ها و دسترسي به آنها در حال قديمي شدن هستند! روزنامه‌ها و نشريات چنان متنوع‌اند كه حدي ندارد ولي به حال احتضار در آمده‌اند و به جاي همه اينها اينترنت، تلفن همراه و شبكه‌هاي اجتماعي، سه عنصر اصلي هستند كه انقلاب ارتباطي را براي ايرانيان تكميل كرده‌اند.

انقلابي كه نه تنها دسترسي‌هاي خبري و تحليلي ايرانيان را از مجاري رسمي مستقل و بي‌نياز كرده، بلكه اين دسترسي را نامحدود هم كرده و از آن مهم‌تر اينكه همزمان توليد و ارسال نظر و خبر را نيز براي او نامحدود و غيرقابل كنترل كرده است. همه اين موارد در مدت كوتاهي رخ داده و در عين حال «در» براي رسانه‌هاي رسمي همچنان بر همان پاشنه گذشته مي‌چرخد. رفتار صداوسيما و سياست رسانه‌اي كشور ما را به ياد سربازان ژاپني مي‌اندازد كه سي سال پس از پايان جنگ دوم جهاني، همچنان در جنگل‌هاي جزاير اقيانوس آرام پست ديد‌باني خود را ترك نمي‌كردند.

۳۰ سال با اين باور زندگي كردن، امكان بازگشت از آن ذهنيت‌ها را نيز بسيار سخت مي‌كند و در نتيجه هر روز بيش از پيش بر سياست‌هاي گذشته اصرار مي‌ورزند. در زمينه تحولات ارزش‌ها و نگرش‌ها و رفتارهاي مردم نيز موضوع پيچيده‌اي نيست كه كسي متوجه آن نشده باشد. رشد فرديت و ارزش‌هاي فردگرايانه، احساس بي‌عدالتي و تبعيض و رشد روزافزون آنكه از طريق رسانه‌هاي جديد نيز برجسته‌تر مي‌شود، افزايش بي‌اعتمادي نهادي، گسترش نااميدي نسبت به آينده فردي و اجتماعي، باور نداشتن به پايه‌هاي قديمي نظم اجتماعي در كنار ديگر مشكلات اقتصادي و اجتماعي، فضاي نامنسجم و زيان‌باري را ايجاد كرده كه مردم را حول دو شيوه دسترسي به رسانه (رسمي و غيررسمي) قطبي كرده است و هر روز كه مي‌گذرد، محيط اجتماعي قطبي‌تر و ناهماهنگ‌تر مي‌شود.  بنابراين صريح و روشن بايد گفت تا هنگامي كه رسانه‌هاي رسمي ايران با يك اصلاحات اساسي و نه لزوما يكباره، مواجه نشوند نبايد انتظار داشت كه فضاي كلي جامعه رو به اصلاح و بهبود رود. در اين مورد خوشبختانه بخش مهمي از اصولگرايان هم موافق ضرورت اين تحول هستند.

اصلاحات در سياست رسانه‌اي چنان بايد باشد كه رسانه‌هاي مجازي و غيررسمي مكمل و نه جايگزين رسانه رسمي شوند، در حالي كه اكنون نقش جايگزين را دارند. خوشبختانه مدتي است كه فكر سانسور و بستن و اين جور موارد از ذهن‌ها بيرون رفته است ولي اين تحول بيش از آنكه ناشي از اعتقاد به سياست رسانه‌اي جديد و آزادي بيان باشد، ناشي از ناتواني در بستن راه‌هاي ارتباطي است. اين ناتواني بايد به پذيرش وضع موجود و الزامات آن ميل كند. خلاصه كلام اينكه با اين صداوسيما و سياست رسانه‌اي، هر روز بيشتر از ديروز دچار شكاف‌هاي اجتماعي، سياسي، بي‌نظمي و... خواهيم شد و اصلاح آن پرهزينه‌تر خواهد شد.

45302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 735440

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 4 =