سخنان سومین گروه اعدامیان انقلاب پای جوخه‌ی اعدام/ سرلشکر بیدآبادی:جز استفاده از اسحله و کشتن چگونه می‌توانستم جلوی شورش را بگیرم

سرلشکر احمد بیدآبادی فرماندار نظامی سابق تبریز گفت: «من هیچ گناهی ندارم. وقتی به من دستور داده شد که شورش را بخوابانم، من که یک سرباز هستم و با مقررات نظامی تربیت شده‌ام، جز استفاده از اسلحه و کشتن، چگونه می‌توانستم جلوی شورش را بگیرم. به‌ویژه که به ما دستور اکید داده می‌شد هر صدایی را که مخالف با رژیم است باید در سینه‌ها خفه کنیم وگرنه آن‌ها ما را خفه خواهند کرد!»

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین: ساعت ۵ بامداد روز دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ هفت تن دیگر از کارگزاران رژیم پهلوی با رای دادگاه انقلاب به عنوان مفسد فی‌الارض و به اتهام «شرکت در قتل و کشتار مردم بی‌گناه» تیرباران شدند. این سومین گروه اعدامیان انقلاب عبارت بودند از: ۱- سرلشکر بازنشسته عبدالله خواجه‌نوری رئیس سابق دادگاه عادی تجدیدنظر ارتش ۲- سپهبد بازنشسته فخر مدرس رئیس سابق دادرسی ارتش. ۳- سرتیپ بازنشسته علی‌اکبر یزدجردی فرماندار سابق نظامی مشهد. ۴- سرلشکر بازنشسته احمد بیدآبادی فرماندار سابق نظامی تبریز. ۵- سرهنگ منصور زمانی رئیس زندان سیاسی قصر. ۶- سالار جاف نماینده‌ی سابق مجلس شورای ملی ۷- جهانگیر تارخ معروف به جهانگیری عضو کمیته‌ی مشترک ضد خرابکاری.

روزنامه‌ی اطلاعات در همان روز در پی اعلام این خبر درباره‌ی آخرین سخنان اعدام‌شدگان این‌طور گزارش داد:

جهانگیری: هرچه کرده‌ام به دستور رئیسم بوده است

جهانگیر تارخ معروف به جهانگیری مامور شکنجه‌ی ساواک که در طول دادگاه انقلابی به بسیاری از جنایات خود اعتراف کرده بود، خود را بی‌تقصیر می‌دانست و مدعی بود هرچه شکنجه داده و دست و پا قطع کرده و چشم‌ها را از حدقه بیرون کشیده به دستور رئیس مستقیمش بوده و اگر او دستور نمی‌داده هرگز دست به خون کسی آلوده نمی‌کرده است.

مکر یزدجردی برای فرار

سرتیپ علی‌اکبر یزدجردی فرماندار نظامی پیشین مشهد که کشتار دسته‌جمعی مردم مشهد را انجام داده بود، قبل از آن‌که اعدام بشود از پاسداران خواست دست‌هایش را باز کنند تا بتواند در آخرین لحظات حیات دو رکعت نماز بخواند. وقتی پاسداران دست‌های سرتیپ یزدجردی را گشودند، به طرف یکی از آن‌ها حمله کرد تا اسلحه‌اش را بگیرد، پاسدار در حالی که سرتیپ یزدجردی با وی گلاویز شده بود، تیری از اسلحه‌ی او رها شد. وی که به بهانه‌ی ادای فریضه‌ی دینی و نماز قصد داشت اسلحه به دست بیاورد و پس از کشتن عده‌ای از مجازات بگریزد جلوی جوخه‌ی اعدام ایستاد.

سرتیپ علی‌اکبر یزدجردی [در آخرین لحظات] گفت: «من دستورها را اجرا می‌کردم» وی رو به یکی از پاسداران کرد و گفت: «مگر شما حالا دستورها را اجرا نمی‌کنید؟» پاسدار پاسخ داد: «اگر به دستورها معتقد نباشم، اجرا نمی‌کنم.»

سخنان سومین گروه اعدامیان انقلاب پای جوخه‌ی اعدام/ سرلشکر بیدآبادی:جز استفاده از اسحله و کشتن چگونه می‌توانستم جلوی شورش را بگیرم

بیدآبادی: جز اسلحه و کشتن چگونه می‌توانستم جلوی شورش را بگیرم

سرلشکر احمد بیدآبادی فرماندار نظامی سابق تبریز گفت: «من هیچ گناهی ندارم. وقتی به من دستور داده شد که شورش را بخوابانم، من که یک سرباز هستم و با مقررات نظامی تربیت شده‌ام، جز استفاده از اسلحه و کشتن، چگونه می‌توانستم جلوی شورش را بگیرم. به‌ویژه که به ما دستور اکید داده می‌شد هر صدایی را که مخالف با رژیم است باید در سینه‌ها خفه کنیم وگرنه آن‌ها ما را خفه خواهند کرد!»

خواجه‌نوری: اگر می‌دانستم کارهایم خلاف مصالح ملی است، نمی‌کردم

سپهبد عبدالله خواجه‌نوری در آخرین لحظات حیات گفت: «اگر می‌دانستم کارهایی را که کرده‌ام برخلاف مصالح ملی است، هرگز نمی‌کردم و شأن قضاوت را آلوده نمی‌کردم.» وی در پاسخ این پرسش که «اگر متوجه خطای خود می‌شدید، بی‌جهت جوانان بی‌گناه را محکوم به مرگ نمی‌کردید؟» فقط سرش را تکان داد و هیچ نگفت.

سالار جاف: رئیس مجلس فریبم داد

سالار جاف گفت: «رئیس مجلس (دکتر جواد سعید) مرا فریب داد، اگر مرا در مجلس بازداشت نکرده بود، من هم مثل خیلی‌های دیگر که حالا از مملکت خارج شده‌اند، فرار می‌کردم»!

۲۵۹۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1880263

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 11 =