نژلا پیکانیان: محمد حمزهای فعالیتش در عرصه سینما را با ساخت فیلم کوتاه آغاز کرد و در ادامه دستیار کارگردانی را نیز به تجربیاتش در حوزه سینما اضافه کرد و سالها نیز در همین سمت همکاری با کارگردانان مختلفی را پشت سرگذاشت. «آذر» اما اولین فیلم بلند سینمایی اوست که به تهیهکنندگی نیکی کریمی و بازی او، حمیدرضا آذرنگ، هومن سیدی، هستی مهدویفر، لیلا زارع، فرید سجادی حسینی این روزها در حال اکران است و حاشیههای زیادی را هم به همراه داشته است. محمد حمزهای کارگردان این اثر سینمایی مهمان کافه خبر بود تا پاسخگوی سوالات ما درباره اولین فیلمش باشد، سوالاتی که البته پاسخ برخیشان را مربوط به تهیهکننده میداند.
شاید بهتر باشد بحث را از اینجا آغاز کنیم که با توجه به سابقهای که محمد حمزهای پیش از این در ساخت فیلم کوتاه و دستیار کارگردانی داشت و سالها هم در پشت صحنه سینما فعالیت میکرده، چطور شد که «آذر» به عنوان اولین فیلمش انتخاب شد؟
خیلی سال بود که من از حوزه فیلم کوتاه به سمت دستیار کارگردانی در سینما تلویزیون آمده بودم و سالهای سال هم دراین حوزه به دلیل وابستگی اقتصادی که به آن پیدا کرده بودم ماندم. این مسئله زمان برد اما همیشه دغدغه من بود که برگردم و فیلم بسازم. تا اینکه سال 89 دستیاری را تقریبا کنار گذاشتم و فعالیت فیلمسازیام را که قبل از دستیاری داشتم مجددا شروع کردم. با تلویزیون همکاری کردم و چند فیلم تلویزیونی برای شبکههای مختلف ساختم. فیلم کوتاه هم میساختم که خدا را شکر آنها نیز در فستیوالهای داخلی و خارجی مطرح شده بودند. سال 92 تصمیم به ساخت فیلم بلندم گرفته بودم، فیلمنامهای داشتم به اسم «اینجا باران صدا ندارد.» درخواست تایید کارگردانیام را دادم و بعد از اینکه این اتفاق افتاد پروانه ساخت گرفتم. خیلی هم به دنبال این بودم که آن فیلمنامه را به سرانجام برسانم و فیلم را بسازم ولی فیلمنامهای که از ارشاد پروانه گرفته بود را مرکز گسترش رد و اعلام کرد از آنجاییکه درونمایه تلخی دارد جزو اولویتهای ما نیست. این موضوع گذشت و من طی دو سال همچنان به دنبال فراهم کردن شرایطی بودم که بتوانم فیلم اولم را بسازم. تا اینکه اواخر شهریور 95.
ظاهرا تهیهکننده «آذر» قرار بود فیلمی را به کارگردانی پوریا آذرباییجانی بسازند به اسم «بندر تهران». این فیلم آماده کلید بود اما بنا به دلایلی نشد و همکاری دوستان به سرانجام نرسید و تصمیم میگیرند با کارگردان دیگری این فیلم را بسازند، با چند نفر صحبت کرده بودند و با من نیز تماس گرفتند. در قرار حضوری که با دوستان گذاشتم متوجه شدم تهیهکننده یکی از کارهای کوتاه من را قبلتر در جشنوارهای دیده بودند و خوششان آمده بود و به همین دلیل نیز پیشنهاد همکاری مطرح شد و بعد از جلساتی که باهم داشتیم ایشان می گفتند که حس و حال فضای کارهای من را خیلی می پسندد و این نقطه شروع این فیلم بود.
در واقع قرار بود شما همان «بندر تهران» را بسازید؟
بله، بعد از اینکه طی چندین جلسه با هم صحبت کردیم به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم با هم همکاری کنیم. در ادامه اما موقعیتی ایجاد شد که احسان بیگلری به مجموعه اضافه شد و فیلمنامه را که نوشته پوریا آذرباییجانی بود به طور کامل بازنویسی کرد. در واقع فیلمنامه از ابتدا نوشته شد و جز یکی - دو نشانه کوتاهی که در فیلمنامه «بندر تهران» بود هیچ چیز دیگر از فیلمنامه پوریا باقی نماند. ماحصل آن هم فیلم «آذر»ی شد که حالا میبینید.
نکته مهمی که از همان ابتدا توجه مخاطب را جلب میکند، موضوع پیک موتوری زن قصه است. با وجود اینکه قرار بوده مصائب و مشکلاتی که این زن (آذر) قرار است با آنها دست و پنجه نرم کند روایت شود اما چه اصراری بوده آن در قالب زنی که پیک موتوری میشود نشان داده شود. در واقع با وحود همین فرض نمیشد آذر شغل دیگری در همان رستوران داشته باشد؟ مثلا در آشپزخانه کار کند و یا...؟
«آذر» اصلا درباره یک پیک موتوری زن نیست، این میزان مانور روی موتور سواری آذر از حاشیه به متن فیلم آمده. اینکه یک زنی پیک موتوری است، ابدا مسئله فیلم نیست. «آذر» یک ملودرام خانوادگی است با محوریت زن که قهرمان آن آذر است. آذر در طی مسیر با اتفاقهایی رو در رو میشود که در یک چالشی قرار میگیرد و در آن موقعیتها تکیه بر تواناییهای فردی خودش دارد. در واقع تمام تلاشش را میکند که بایستد و زندگیاش را از اساس برای خودش حفظ کند. یک جایی که شرایط برایش بسیار پیچیده و خاصی میشود و در واقع به استیصال میرسد و کسی هم نیست که از او کمک بخواهد ناگزیر میشود خودش سوار موتور شود و سفارش غذاها را به دست مشتری برساند. موتورسواری این زن از اساس مسئله فیلم نیست، شاید بخشی از این فضای به وجود آمده بخاطر تبلیغاتی است که آن هم به دلیل ایجاد جذابیت بیشتر برای مخاطب انجام شده است.
اما «آذر» یک فیلم زنانه است، فیلمی که به مشکلاتی که یک زن در مسیر زندگیاش با آنها مواجه میشود میپردازد. فیلمی که شاید بشود ردپای شعارهای فمینیستی را هم در آن دید. با این موضوع چقدر موافق هستید؟
من به این نکته که «آذر» یک فیلم صرفا زنانه است به این اندازه که میگویید معتقد نیستم. به نظرم اینکه صرفا این فیلم را زنانه بنامیم تفسیر ناصوابی است اگر بخواهیم به واسطه اینکه محورداستانش زن است این تعریف را بدهیم. اینکه چون قهرمان فیلم یک زن است نمیتوان برچسب فیمنیستی یا زنانه بودن به آن زد. من فکر میکنم کسی که میگوید این فیلم فمینیستی است تعریف درست و روشنی از فمینیست ندارد. با قاطعیت میگویم که «آذر» یک فیلم ملودرام خانوادگی است با درونمایه اخلاق و وجدان اجتماعی. چه کسی میتواند بگوید موقعیتی که آذر در آن گیر کرده فقط میتواند متعلق به یک زن باشد و چنین شرایطی برای یک مرد پیش نمیآید؟ چالشی که این فیلم مطرح میکند فراجنسیتی است و کاملا در محدوده بحث اخلاق میگنجد. سوال «آذر» این است که اگر ما در موقعیتهای پیچیده و بغرنجی قرار بگیریم چقدر خودمان را محق میدانیم که برای رهایی خودمان اخلاق را نادیده بگیریم و وجدان اجتماعی را زیر پا بگذاریم؟ به نظرم «آذر» باید بیشتر از این منظر دیده شود تا اینکه بگوییم یک فیلم زنانه است. ضمن اینکه مگر ما در قصه کاراکتر مرد نداریم؟ کاراکتر مرد در قصه فیلم البته عامل بازدارندهای است که زن قصه بیشتر بتواند تواناییهایش را نشان دهد. به نظر من همه این مواردی که دربارهشان صحبت کردیم تبلیغات تک بعدی است که درباره فیلم کردند و به نظرم درست نیست.
این روزها حواشی زیادی درباره فیلم به وجود آمده و صحبت برخی از بازیگران این کار هم در روزهای اخیر به این حاشیهها اضافه شده. علاوه بر این حتی با درنظر گرفتن نقش اول بودن و تهیه کننده بودن نیکی کریمی در این فیلم اما به نظر میرسد تاکید زیاد و بیش از اندازهای روی این موضوع در تبلیغات صورت گرفته. فکر میکنید چقدر از این موضوعاتی که دربارهشان حرف زدیم به دلیل همین موارد است؟
من دراین فیلم با تهیهکنندهای مواجه شدم که بازیگر فیلم هم هست. در واقع ینکه چرا این میزان تاکید روی یک نفر شده است را به نظرم خودشان میتوانند جواب دهند. ما ترکیب بازیگران متنوعی داریم و خیلی خوب میتوانیم از ظرفیت همه بازیگرانی که هستند استفاده کنیم، حتی آنهایی که تک سکانسه هستند. طبق صحبتی که از ابتدا داشتیم هم بنا بود که دعوت ما از بازیگرانی که لطف کردند و آمدند و حتی در نقشی کوتاه به صورت افتخاری حضور پیدا کردند آوردهای به همراه داشته باشد. اصل و بنای دعوت از دوستان بازیگر از پیشتولید بر همین اساس بود ولی حالا که وارد هفته سوم اکران شدیم، شرایط به گونهای است که این میزان تبلیغ را روی یک نفر میبینیم و این مسئلهای است که دیگر از دست من فیلمساز خارج است و به خود تهیهکننده مربوط میشود. درست و غلطش را هم نمیدانم و شاید آخر اکران مشخص شود.
با توجه به رویکردی که فیلم داشته و در همین بستر ملودرام خانوادگی مشکلاتی را بازگو میکند چقدر نگاه آسیبشناسانه از سمت خود شما به عنوان کارگردان اثر پشت آن وجود داشته است؟
وقتی تم اصلی فیلم اخلاق و وجدان است، به نظر من این موضوع بستر کلیتری از فیلم را به خودش اختصاص میدهد. یعنی همانقدر که مخاطب به آذر ممکن است حق بدهد، همانقدر هم احتمال دارد امیر قصه را محق بداند. و این چالشی که در ذهن مخاطب ایجاد می شود برای من جذاب است ذهن الکن فوری آذر را تائید میکند ولی آنکه جهان بینی برای مواجه با این وقایع در جامعه دارد به شرایط امیر هم فکر میکند ولو اینکه خود ما هم می گوئیم برای این حرکت غیر اخلاقی محق نیست و رفتار او را تائید نم یکنیم
اما فکر نمیکنید وزن حقی که مخاطب به آذر به عنوان زن قصه میدهند بیشتر از مردهای قصه است؟ چون از اساس در جایگاه هر یک از آدمهای قصه نگاه مثبتتری به آذر وجود دارد تا شخصیتهای مرد قصه.
از این منظر هم میشود نگاه کرد. اما چرا فیلم این حس را انتقال میدهد؟ به این دلیل که عامل بازدارنده قهرمان قصه جنس مخالف اوست. اگر ما قصه را طوری طراحی میکردیم که عواملی که میخواهند سد راه قهرمان قصهمان باشند هم جنس خود او بودند باز محکوم میشدیم که زنها را به نوعی میکوبیم یا زیر سوال میبریم. اما حالا تقابلی میان شخصیتها شکل گرفته که چندان هم غیرطبیعی و عجیب به نظر نمیرسد. اما در نهایت شاید بتوان اینطور هم که شما می گوئید نگاه کرد که در فیلم مردها در درجه دوم هستند از این جهت که ما بتوانیم به آنها حق بدهیم یا نه قرار گرفتند.
در بحث قبلی درباره موقعیت و چالش اخلاقی که در فیلم وجود دارد صحبت کردیم. این تم چند وقتی است در چندین فیلم سینمایی مورد استفاده قرار گرفته و تبدیل به درونمایه اصلی آن اثر شده است. به نظرتان این موج جدیدی است که در سینمای ایران راه افتاده و «آذر» هم با آن همراه شده است؟
اینکه میگویید موجی به راه افتاده و من یا ما هم همراهش شدیم را قبول ندارم. چون اگر کارهای کوتاه و یا بعضا بلند تلویزیوی من را ببینید بیشتر مضامینی در آنها مطرح است که به مباحث اخلاقی میپردازد. نمیخواهم شعار بدهم اما مباحث اخلاقی که پای وجدان اجتماعی را هم وسط میکشاند حلقه گمشده روابط اجتماعی مردم امروز ماست. ما یک کلمه میگوییم و خودمان را خلاص میکنیم اما این ماجرای اخلاق بسیار گستردهتر از این صحبتهاست و میتوان ساعتها و ساعتها دربارهاش صحبت کرد. ما چه در زندگی و چه در روابطمان، حتی کار کردن و گفتوگو کردنمان تعریف اخلاق را جلوی خودمان داشته باشیم شرایطمان برای زندگی تغییر زیادی میکند، دیگر نمیتوانیم تفسیر شخصی از روابط اجتماعی ارائه دهیم. در نتیجه من کاری به موجی که شما از میگویید ندارم، ممکن است شرایط برای من فیلمساز در آینده به گونهای پیش رود که برای بقای حیات و مماتم در سینما بروم و فیلم کمدی بسازم ولی آن آینده است که نمیتوانم پیشبینیاش کنم. ولی اگر درباره گذشته بخواهم حرف بزنم باید بگویم من در فیلمهایم همیشه این چالش را داشتم و 3 یا 4 فیلم داشتم که همین مباحث را با محوریت زن مطرح میکرده. «صدای پای باران»، «خراش» که حجت قاسمزاده فیلمنامهاش را نوشته بود و دو فیلم کوتاهام «دور یا نزدیک» و «طبق عادت همیشگی» از جمله این آثارند. همین دغدغه هم بود که من قبول کردم در کنار رفقای دیگر «آذر» را به عنوان اولین کارم کار کنم، حالا درست یا غلطاش را نمیدانم.
همین قضیهای که دربارهاش صحبت کردیم که شاید به یک نتیجهگیری اخلاقی در پایان فیلم منتهی میشود چقدر در پایانبندی فیلم اثر گذاشته؟ اینکه فیلم پایان روشن و واضحی ندارد و بیننده باید خودش نتیجه گیری کند؟
البته من فکر نمیکنم پایان فیلم به این میزان که شما میگویید مبهم یا باز باشد. آذر سکوت میکند و سکوتاش هم برای این است که از یکسری مباحث بگذرد که همین اتفاق هم میافتد. این سکوت یک رهایی یا زندگی دوباره به امیر میدهد. به هر حال مخاطب هم باید قدری کنکاش داشته باشد تا نکاتی را از فیلم بگیرد. البته به نظر من همه اینهایی که دربارهاش گفتیم نشانه نیستند و به شکل کامل عیان وجود دارد و به نظرم پایان فیلم به روشنی در خدمت تکامل شخصیت اصلی فیلم است منتها خیلینکته اش را در سطح عنوان نمی کند.
یک نکته مبهم در فیلم که البته کاملا عیان است دلیل خصومت عمو(با بازی فرید سجادی حسینی) با آذر است. مخاطب در هیچ کجای فیلم با دلیل این اختلاف شدید روبهرو نمیشود. دلیل این مسئله چیست؟
موضوعی که میگویید درست است، ما زمان کوتاهی داشتیم که فیلمنامه را بنویسیم، توام با مرحله نگارش فیلمنامه در مرحله پیش تولید هم بودیم. بلافاصله بعد از اتمام اولین نسخه فیلمنامه فیلمبرداری را شروع کردیم دیگر این فرصت نبود که خیلی روی همه جزئیات متمرکز شویم و بیشتر راجع به نکات ریز فیلمنامه صحبت کنیم. همزمان با فیلمبرداری یک نفر دیگر هم از سمت تهیهکننده برای بازنویسی معرفی شد و شرایط برای گفتوگو خیلی فراهم نبود. متاسفانه احسان بیگلری بعد از اتمام فیلمنامه دیگر همراه پروژه نبود وعلی اصغری اضافه شد. ما فکر میکردیم در توضیحاتی که عمو بعدا در یک سوم پایانی فیلم میدهد ریشه این اختلافات مشخص شود، اینکه یک تقابل فکری و فرهنگی با خود آذر داشتند که متاسفانه این اتفاق نیفتاد. البته تعامل من با فیلمنامهنویس زمان پیشتولید اتفاق میافتاد چون فرصت بیشتری داشتیم، با بودن احسان بیگلری و همسرشان پریسا هاشمپور و تهیه کننده جلساتی برگزار میشد و در آن جلسات درباره خیلی از موارد صحبت میکردیم. یکی دو نفر از دیگر دوستان سینماگر هم در چند جلسه ما بودند و با هم صحبت میکردیم. بعد از آن من و احسان خیلی تلاش کردیم که به آن نگاه و سلیقهای که داریم با حفظ احترام به دوستان دیگر نزدیک شویم. اما برای رسیدن به اشتراک نظر بیشتر و رفع ابهامات احتمالی که وجود داشت شاید نیاز بود بیشتر گفتوگو کنیم ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد و وقتی فرد دیگری به گروه اضافه شد انجام همزمان نگارش، بازنویسی، فیلمبرداری و ... باعث شد ما برخی صحنهها را بگیریم و استفاده نکنیم یا برخی صحنهها را بگیریم و مجبور به تکرار شویم. همین مسئله اساسا روندمان را در فیلمبرداری کند و کشدار کرد.
با توجه به همه حواشی که به وجود آمده که شاید حتی باعث شده اسم محمد حمزهای به عنوان کارگردان این فیلم در سایه قراربگیرد، «آذر» به عنوان اولین کار بلندتان از نظر خودتان چه جایگاهی دارد؟
زمانی که من این پیشنهاد را قبول کردم به این موضوعی که در سوال مدنظرتان است هم فکر کردم. میتوانستم قبول کنم یا نکنم. اما نگاهم به این پروژه قدری شاید صنعتیتر بود. من با پیشنهادی از طرف تهیهکنندهای روبهرو شدم که شرطش بازی خودش بود. ایشان مدتهاست در این سینما هستند و خیلی شناختهشدهتر از من هستند که فیلم اولی هستم. اما شرایط را اینگونه رقمخوررده که کارگردان در حاشیه قرار بگیرد و تعمدا قدری کمرنگاش کنیم که به نظرم خیلی شرایط حرفهای نیست. این فیلم طبیعتا سایه سنگینی از یک اسم برای من داشت و من هم این رو می دانستم اما اینکه تلاش شود در ادامه نقش کارگردان کمرنگ جلوه داده شود خیلی درست نیست و من قضاوت را به زمان می سپارم.
از نتیجه کاری که به عنوان کارگردان این اثر انجام دادید چقدر راضی هستید؟
همینکه من به مدد یکسری از دوستانم توانستم «آذر» را تمام کنم و این پروژه را به سرانجام برسانم به نظرم برای خودم فارغ از بحث کیفیتاش اتفاق ویژه و خجستهایست و جایزهام را هم گرفتم. بنا نبوده من اتفاق خارقالعادهای را رقم بزنم، در شرایطی که «آذر» تولید شد همینکه به انتها رسید و الان هم روی پرده است به نظرم برای من نتیجهبخش بوده. آن اتفاق خارقالعاده اینجا افتاده. سینما دایره بسیار کوچک و محدودی است، آدمها میتوانند در مدت زمانی که فعالیت میکنند خودشان و تواناییهایشان را نشان دهند. خود من و دوستانم در این فیلم میدانیم در «آذر» چه کردم و چه میزان در به نتیجه رسیدن ما حصل نهائی این فیلم نقش داشتم و داشتهایم، همین برایم مهم است، تلاشهای دیگر به مثابه حباب روی آب است...
58244
نظر شما