کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت دهم درباره اقدامات خود در این وزارتخانه می گوید کار اساسی که انجام شد این بود که دانشگاه به ماموریت اصلی خودش بازگشت.
اهم سخنان وزیر سابق علوم در ادامه می آید:
- متأسفانه در دورهای که انحصار بود اینگونه عمل میکردند که علم و مسائل جناحی را به جای علم و بینش اسلامی مدنظر قرار میدادند. که این برای دانشگاه سم بود؛ الان هم اگر دوباره آن رویکرد یعنی نگاه سیاسی و جناحی حاکم شود سم مهلک برای دانشگاه محسوب میشود. در یک دوره چهارساله حدود 20 هزار عضو هیات علمی جدید جذب شد.
- من فکر میکنم کارهایی که انجام شد کارهای بزرگی بود و در چارچوب دین هم انجام میشد. البته برخیها هم سنگ میانداختند، خیلیها هم پشتیبانی و محبت میکردند. عدهای هم از روی دلسوزی اما ندانسته سنگاندازی میکردند. اقدامات عدهای هم از روی دلسوزی نبود. فشارها و سنگاندازی هم از درون بود و هم از بیرون، اینگونه نبود که فقط مجموعه بیرونی باشد.
- کسانی بودند که از درون سنگاندازی میکردند. سنگاندازی از بیرون به نظر من مسالهای نبود، چون یک عده به هر حال نگاهشان این بود. اما بعضی اوقات یک صدایی از بیرون از مرزها، از صدای آمریکا و BBC میآمد و یک همخوانی در داخل کشور با آنها انجام میشد. این یک مقدار به هر حال مسئله بود.
- آقای دکتر احمدینژاد از من شناخت کافی داشت تقریبا 25 سال است که یکدیگر را میشناسیم، دوست بودیم، دوست هستیم، صمیمی بودیم، صمیمی هستیم. پس شناخت کافی از من داشتند ایشان نظرات و تفکرات من را میشناخت، نوع کار اجرایی من را هم در استانداری و وزارت کشور دیده بود. در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب با هم فعال بودیم. ایشان مرا خوب میشناخت و نیاز نبود کسی من را به او معرفی کند. دو روز مانده بود به اینکه ایشان اسامی را به مجلس معرفی کنند با من جلسهای داشتند و موضوع نهایی شد. البته قبلش از من برای 4، 5 تا مسئولیت برنامه خواسته بودند.
- وقتی من در سفر بغداد بودم ایشان نامهای را برای من ارسال کردند. نامهای که رسانهای شد، نامه برای من بود ولی رسانهای شد، حالا چرا؟ نمیدانم. در هر صورت رسانهای شد، من هم ایراد گرفتم به این قضیه، نامهای بود که ایشان ارسال کرد. درباره بحث اسلامی شدن دانشگاهها و اساتید بازنشسته در همان نامه برخی مسائل را مطرح کرده بودند مثلاً درباره اسلامیشدن دانشگاهها و ساماندهی برخی کلاسهای جدا، سطحینگری و این چیزها را نوشته بودند. من قبلش به ایشان عرض کرده بودم؛ چون تلفنی با من صحبت کرد که میخواهم به شما یک نامه بدهم. گفتم برای چه میخواهی نامه بدهی؟ من و تو که نامهنگاری نمیخواهیم. گفت نه ترجیح میدهم نامه باشد، گفتم من نیستم (شبی بود که فردای آن قرار بود به عراق بروم) صبر کنید من از سفر برگردم و نامه را به خودم بدهید. اصلا نمیدانستم قرار است رسانهای شود. البته نامه همان روز یعنی روزی که نامه نوشته شده بودم و من هم ایران نبودم رسانهای شد. حالا چرا؟ عرض کردم واقعاً نمیدانم چون هیچ نیازی از نظر من به رسانهای شدن، آنهم قبل از اینکه پاسخ من را بشنوند نبود.
/219295
نظر شما