در طول ۴ سال حضور علی طیبنیا در وزارت امور اقتصادی و دارایی همواره با او در ارتباط بودم. امروز که میدانم وزیر اقتصاد نیست و احتمالا دیگر هیچ پستی را قبول نخواهد کرد، میخواهم کمی راحتتر دربارهاش بنویسم.
آن روز که نمایندگان مجلس نهم به حکم «طبیب تورم» با بیشترین رأی اعتماد به استقبالش رفتند، تصورم این بود که آکادمیسین جوان بهزودی از راهروهای تودرتوی عمارت بابهمایون، گیج و سرگردان به خانه باز خواهد گشت. تورم بالا، رشد منفی، خزانه خالی، بازارهای بیثبات و انتظارات زیاد. او چگونه میتوانست بر این مشکلات فائق آید؟
رفته رفته وزیر دانشگاهی بر اوضاع مسلط شد. در ستاد اقتصادی دولت حرفهای زیادی برای گفتن داشت. در وزارتخانه هم جز يكي دو انتصاب اشتباه، خطایی مرتکب نشد. در سیاستگذاری، معقول و منطقی نشان داد جز اینکه برای امضای برخی مصوبات، وسواس نشان داد.
علی طیبنیا در مجموع به سهم خود در کاهش تورم و بازگرداندن ثبات به اقتصاد ایران تلاش زیادی کرد. او قبل از این که وزیر شود، تنها یک استاد اقتصادکلان بود. امروز اما یک اقتصاددان با تجربه است. اجازه بدهید کمی از خصلتهایش بنویسم.
مردی ساده و موقر با دانشی انبوه و سعهصدری مثالزدنی. در این سالها کمتر عصبانیتش را دیدم و کمتر حرف غیرمنطقی از او شنیدم. در دورانی که مسوولیت برگزاری شورای گفتوگو را داشتم، همواره خوش و قول و منظم بود. از شورای گفتوگو تا شورای اقتصاد، ستاد اقتصاد مقاومتی، شورای عالی صادرات، شورای عالی بورس، شورای عالی خصوصیسازی، شورای واگذاری اصل ۴۴، کمیته مقرراتزدایی، و دهها جلسهای که وزیر اقتصاد محکوم به شرکت در آن است، همواره سر ساعت حاضر میشد.
شنبهها با نشست شورای عالی واگذاری اصل ۴۴ شروع میشد. حرص خوردنهایش را هرگز فراموش نمیکنم. هر دو بعد از جلسه قرص میخوردیم. دوشنبهها در نشست شورای اقتصاد یا ستاد اقتصاد مقاومتی، همدیگر را میدیدیم. نشستهای متعدد دیگری هم داشتیم. تا آنجا که شاید ماهی ۶ یا ۷ بار میدیدمش و همواره از خود میپرسیدم چگونه میتواند اینقدر منظم و دقیق برنامههایش را تنظیم کند؟
تنها ایراد طیبنیا شاید کمتجربگیاش در تنظیم برخی مناسبات بود. شاید حرفهایی را زد که نباید میزد. شاید دست به قلمهایش به موقع نبود و شاید هم از دید بزرگان، کم «هماهنگ» بود.
هرچه هست، علی طیبنیا دیگر وزیر نیست. او وزیر خوبی بود. طبیب تورم را خوب استقبال کردیم. بیایید بد بدرقهاش نکنیم.
35225
نظر شما