به گزارش خبرآنلاین، «امپراتور و بازي امپراتور» نوشته ريشارد كاپوشينسكي با ترجمه حسن كامشاد از سوی انتشارات ماهی روانه بازار نشر شده است.
امپراتور؛ نمونهای برجسته از روزنامهنگاری خلاق، با روایتهایی از روزهای صلابت و قدرت هیلا سلاسی آخرین امپراتور اتیوپی آغاز میشود، سپس با شرح چگونگی حکمرانیاش، تصویر نارضایتیها از حکومت و قیامی که علیه او شکل میگیرد ادامه مییابد و به روایت دستگیریاش از سوی انقلابیون در کاخ سلطنتی، سرنگونی و مرگش ختم میشود.
ریشارد کاپوشچینسکی برای ترسیم ابعاد مختلف زندگی سلاسی و سیر تحولات اتیوپی در زمان او، روایتی داستانی با جزئیات فراوان از زبان شاهدان مختلف ارائه میکند؛ هم از زبان کسانی که شیفتهی امپراتورند و هم کسانی که با نفرت به این تاج و تخت مینگرند. به دلیل همین خاصیت داستانی و روایی اثر، بسیاری بر امپراتور شبهه وارد کردند و آن را نه یک گزارش واقعی و تاریخی، بلکه خیالبافیهای ادبی نویسنده دانستند. زمانی که کتاب در لهستان (زادگاه نویسنده) منتشر شد مجله تایم آن را الهامبخش اتحادیه آزاد کارگران لهستان نامید.
كتاب به سالهاي آخر حكومت هيلا سيلاسي، امپراتور حبشه ميپردازد. سيلاسي در سال 1974، پس از 60 سال حكومت، با قيام تعدادي از افسران مخالف حكومتش، بركنار شد و پس از يكسال اسارت، بنا بر اعلام دولت انقلابي، در يكي از كاخهاي خود درگذشت. نويسنده با تعدادي از خدمتگزاران و كارگزاران حكومت سيلاسي مصاحبه كرده است. متن اين مصاحبهها مطالب كتاب را تشكيل ميدهد. اما كاپوشينسكي به روش معمول مصاحبهها را بصورت كامل در كنار هم قرار نداده، بلكه بخشهاي كوتاه از مصاحبههاي مختلف را مثل جورچين (پازل) كنار هم چيده است.
مصاحبهها پس از سقوط "امپراتور" انجام شدهاند. بنابراين مصاحبهشوندگان در صحبتهايشان همه به دوراني گذشته اشاره ميكنند. آنها همگي جزو دستاندركاران حكومتي برافتاده بودهاند، به همين خاطر نويسنده به نام هيچكدام از آنها اشاره نميكند و هريك را با نام مخفف خطاب قرار ميدهد.
کتاب امپراتور با تکلمهای از کاپوشچینسکی که در آن اوضاع و احوال کلی کشورهای افریقایی بخصوص اتیوپی را به روشنی توصیف میکند ادامه مییابد و در انتهای کتاب نمایشنامهای با عنوان بازی امپراتور نوشته و کارگردانی مایکل هیستینگز و جاناتان میلر با الهام از اثر کاپوشچینسکی گنجانده شده است.
در بخشي از كتاب از زبان يكي از خدمتگزاران میخوانیم:
«بنده مامور تشريفات بلندپايهاي بودم، اما پشت سرم ميگفتند فلاني كوكوي اعليحضرت همايوني است. علت آن بود كه يكي از اين ساعتهاي سوييسي كه كوكويي از آن بيرون ميپرد و ساعت را اعلام ميكرد، در دفتر كار امپراتور به ديوار آويزان بود. در ساعاتي كه ذات امجد سرگرم امور پادشاهي بودند، من افتخار انجام وظيفهاي مشابه آن ساعت را داشتم. وقتي، طبق تشريفات رسمي، هنگام آن ميرسيد كه امپراتور از مشغلهاي به مشغلهي ديگر بپردازند، بنده روبهروي ايشان ميايستادم و چندين بار تعظيم ميكردم. اين اشاره بود به ساحت پرفراست ملوكانه كه ساعتي به اتمام رسيده و موقع آن شده كه ساعت ديگري را آغاز فرمايند.
ولنگاران، كه در هر درباري يافت ميشوند و خوششان ميآيد زيردستانشان را دست بيندازند، به شوخي ميگفتند كه شغل شريف من، و تنها علت وجوديام، دولا راست شدن است. درست است كه من جز تعظيم، آن هم در دقايقي معين، در برابر ذات اقدس همايوني كاري نداشتم، اما اگر مقامم اجازهي چنين گستاخياي را ميداد، به اين حضرات جواب ميدادم كه تعظيمهاي حقير دستكم جنبهي تشريفاتي و كاربردي داشت، سودمند بود و به هدف دولت، يعني به هدفي والا خدمت ميكرد ...»
این کتاب در 260 صفحه و با قیمت 13هزار و 500تومان منتشر شده است.
6060
نظر شما