حالا آش آن قدر شور شده که از تریبون های رسمی دارند عتاب و خطاب می کنند که این ها دارند مستقیم و صریح به مقدسات توهین می کنند. این ها عامل دست وهابی ها و انگلیس هایند. این هم یک جور توجیه ندانم کاری های خودمان است. برای به عهده نگرفتن کم کاری ها و ندانم کاری ها و گاه نادانی مان طرف را می بندیم به انگلیسی ها و وهابی ها. خوشمزه این جاست که به روز هم به طرف اتهام می بندیم. فعلا وهابی ها در بورس قرار دارند، هم مردم از دست آن ها حسابی شاکی اند و هم دولتمردان با آن ها به مشکل برخورده اند. پس بهترین کار این است که آن هارا به وهابی ها ببندیم و قال قضیه را بکنیم و اصلا به روی مبارک هم نیاوریم ما چه قدر در شکل گیری چنین فضای سخیف و چندش آوری مقصریم. نگوییم رسانه ملی با حذف و نادیده گرفتن اصیل ترین نغمه های عاشورایی راه را برای چه بی هنرانی باز کرد. نگوییم فلان خواننده بد صدای بدخلق را صرفا به دلایل سیاسی حمایت کردیم و در مقابل وهن و توهین خواسته و ناخواسته او به ساحت قدس ائمه معصوم خاموش ماندیم تا کار به این جاها رسید. نگوییم که به بهانه انتشار یک نمایشنامه صد و پنجاه نسخه ای زمین و زمان را به هم دوختیم اما در مقابل ابتذال لجام گسیخته ای که تحت لوای عزاداری برای ائمه معصوم انجام می گرفت خاموش نشستیم و دم برنیاوردیم.نگوییم به بعضی ها اجازه دادیم تا به عنوان نیروهای دلسوز و متعهد هرکاری که دلشان خواست انجام دهند و به حکم هرچه آن خسرو کند شیرین بود همه کارهای آن هارا تایید کردیم و ...الخ.
و تازه حالا هم که حکم به انگلیسی بودن و وهابی بودنشان داده ایم چه کرده ایم؟ مگر چندی پیش نبود که معترضانِ به فیلمِ رستاخیز را که درماه رمضان روزه خواری کردند و به مسئولین کشور فحش های رکیک دادند و در مقابل یک سینما قمه زدند شیعه انگلیسی نامیدند؟ خب، چه شد؟ آیا اتهام های سنگین بستن به جریاناتی از این دست و بعد هم عدم مقابله با آن ها شبهاتی را در اذهان عمومی ایجاد نمی کند؟ شبهاتی که اعتقاد و اعتماد مردم را سست می کند و وقایعی از این دست را در منظر آن ها صرفا نمایشی جلوه می دهد. خرافه و جهل و جعل در جامعه ای رواج می یابد و پاسفت می کند که در آن پایه های عقلانیت و خردورزی سست شده باشد. فکر کنیم و ببینیم خود ما چه قدر در شکل گرفتن چنین فضایی مقصر بوده ایم. اگر بپذیریم که ما خود در شکل گرفتن چنین فجایعی مقصریم شاید بتوانیم به جای حرف های کلی و بی فایده زدن اندکی جبران مافات کنیم. به شرط آن که باور قلبی داشته باشیم که: «مغز یک غده مزاحم نیست».
نظر شما