این در حالی است که رابطه «نهادهای رسمی» و
«مردم» مهمترین رابطه در جوامع مدرن است و اگر مردم به مراجع رسمی اعتماد
نکنند، با تبعات منفی بیشتری مواجه خواهند شد. در این راستا، نظریهپردازان
نهادگرا، عموماً معتقدند نهادهای رسمی، انگیزههای جمعی را مشروع میکنند و
مردم را به سمت منافع جمعی حرکت میدهند. بیاعتمادی به نهادهای رسمی نقش
آنها را بهعنوان «نهاد مشروعیتساز» کمرنگ میکند.
به نظر میرسد که
در جریان زلزله اخیر در غرب کشور، رابطه بین گروههای مختلف مردم و
نهادهای رسمی به سطحی از بیتفاوتی نزدیک شده است؛ به این معنا که مردم
احتمالاً به این نتیجه رسیدهاند که نهادهای رسمی از امکانات لازم برای
امداد برخوردار نیستند؛ در حالی که اتفاقاً در مواقع امدادی، حاکمیت،
ابزارهای بهتری نسبت به مردم دارد که میتواند نقش اساسیتری در یک حادثه
امدادی بر عهده بگیرد. مردم نباید چنین گمان کنند که خودشان در زمان امداد
ابزار قویتری به لحاظ تکنولوژی و بودجهای دارند. واقعیت این است که نبود
کمکهای رسمی و حضور زیاد و غیرلازم مردم، حجم تلفات را در مکان بحران
بیشتر خواهد کرد، چراکه شرایط بحرانی نیازمند «فناوریهای خاص امداد و
تدبیر» است.
یکی از علتهایی که مردم خود بهطور مستقیم وارد روند
کمکرسانی شدند، به این امر بازمیگردد که ما یک نظام رفاهی منسجم نداریم
که سه بخش موازی «امدادی»، «حمایتی» و «بیمهای» را پیش ببرد و این
نشاندهنده یک حکمرانی ضعیف در عرصه امدادی است.
ما بهعنوان
جامعهشناس و تحلیلگران اجتماعی نمیتوانیم برای این نوع ورود مستقیم مردم
به امر کمکرسانی پیامد مثبتی ببینیم هر چند که مردم باید به نحو دموکراتیک
در تمام مسائل در جامعه حضور داشته باشند اما واقعیت این است که حادثههای
طبیعی احتیاج به مدیریت امداد دارند. قطعاً بهتر خواهد بود اگر این حضور
مردم را به سمت آسیبهای اجتماعی همچون کمک به گروههای هدف از جمله کودکان
کار، زنان سرپرست خانوار، معلولان، سالمندان و... سوق دهیم. چون نهادهای
رسمی مسئول اصلی رفاه در جامعه هستند و همه اقدامات امدادی باید زیرنظر
آنها باشد.
به این اعتبار، معتقدم نباید رابطه میان مردم و نهادهای رسمی
به سطحی از بیتفاوتی متمایل شود، چراکه این رابطه باید وجهی تکمیلی داشته
باشد. بنابراین اگر میان نهادهای رسمی و مردم فهم و هدف مشترکی نباشد وضع
رفاهی کشور را با چالش مواجه خواهد کرد.
45302
نظر شما