به بهانه روز کارگر
ای کارگر شریف و کاری
ای آنکه همیشه در فشاری
با آنکه فشارِ کار بالاست
همواره نجیب و سازگاری
از دست عتاب کار فرما
آسایش و امنیت نداری
گه صاحبِ کار حق خوری کرد
گه خورد و نداد شهرداری
با هجمهء موج دردسرها
اِستاده به جا و صخره واری
با این همه دردسر که داری
بهر رفقا تو غمگساری
مأنوس شدی به جعبه ابزار
دلبستهء پیچی و آچاری
در چرخش چرخهای صنعت
بی شک تو همیشه تاجداری
گه گاه به گوشهء خیابان
بیکاری و چشم انتظاری
از شدت آفتاب سوزان
بریان شده یا اینکه سوخاری
اغیار میان ناز و نعمت
در سینه چه ناله ها که داری!
دائم نگرانی و گرفتار
از دست هزینه های جاری
دانم که شدی اسیر و دربند
در یک قفسِ تنگ و اجاری
غمگین ز نگاه دیگران و
ناچار ز چرخ کج مداری
از بابت قسط وام هایت
بر خُرد و کلان تو وامداری
یک روز شده به نام تو باز
هرچند که صوری و شعاری
مجید مرسلی
6060
نظر شما