آن وقتها درست درک نمیکردم که چه میخوانم و چه نقشی ایفا میکنم. وقتی طلبه شدم، بازهم سالهای سال روضه میخواندم و مردم به گریه میداشتم و خودم نیز گریه میکردم. اما هنوز چیزی از عاشورای حسینی نمیدانستم، جز اینکه در آن روز، امام حسین (ع) و یارانش را به شهادت رساندهاند!
پس از سالها اندکی به خود آمدم و به جریان عاشورا با دقت نگریستم و بهتدریج به اهمیت و عظمت این جریان پی بردم. آن روزها مصادف بود با قیام مردم ایران با رهبری و اقدامات شجاعانه مرحوم امام خمینی (ره)! فضای جامعه به گونهای بود که در همه مجالس و محافل، کم و بیش نکتههای باریکی درباره عاشورا گفته میشد و تحلیلهای خوبی از این جریان ارائه میگردید. در آن روزها من یاد گرفتم که داشتن امکانات و زمینه نعمت بزرگی است، اما اگر دو چیز وجود نداشته باشد، این امکانات به حال ما هیچ سودی نخواهند داشت و آن دو چیز عبارتند از:
یک - آگاهی از وجود چنین امکاناتی و شناخت صحیح نسبت به آنها.
دو - توان بهرهبرداری از آنها.
سالهای سال نفت در زیر زمین بود و ماده و فیزیک میتوانست محصولات ارجمندی به انسان تقدیم کند، همانند اتومبیل، تلویزیون، تلفن، داروهای جدید، جراحی، و ...، اما انسان نمیتوانست از این بابت چیزی بهدست آورد، زیرا از قوانین حاکم بر فیزیک و از ماهیت و امکانات آن خبر نداشت. سالها کشورهای زیادی در زیر خاک خود نفت داشتند، اما نمیدانستند که چه دارند! و زمانی هم که از امکانات طبیعت و اینکه نفتی در زیر زمین دارند، آگاه شدند، بازهم برخی نتوانستند از این نعمت بهره بگیرند. از این رو، نه تنها از ثروت خود بهرهمند نشدند، که در مواردی هم بیگانگان آن را به یغما و غارت بردند.
بنابراین، اگر ندانیم که چه داریم و نتوانیم از آنچه داریم بهرهبرداری کنیم، فرصت را از دست میدهیم و گرفتار خسارت و زیان میگردیم. داشتن امکانات چیزی است و شناخت داشتهها و توان بهره گرفتن از آنها چیز دیگر.
نمونه دیگر عقلانیت و دین است. ما با وجود اینکه دینی عقلانی داریم، در مسیر برعکس عقلانیت حرکت می کنیم. در حالی که غرب که انجیلش ضد عقل است و دینش مخالف اندیشیدن و علمایش تفکر را مخالفت با خداوند می دانند، عقلانی حرکت می کند. یعنی ما داشته خود را نشناخته و از آن استفاده نمی کنیم، در حالی که آنان از داشته های ما آگاه هستند و به خوبی از آنها بهره برداری می کنند.
طبیعی است که هرگاه جامعه ای نتواند از امکانات خود بهره بگیرد، دیگران از آن امکانات بهره می گیرند. از اینجاست که پیشوای پرهیزگاران، علی (ع) به ما هشدار می دهد که مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما پیشی بگیرند (نهج البلاغه: نامه ۴۷).
عاشورا و قیام امام حسین (ع) در این روز، از داشته های بسیار بزرگ و ارجمند ماست، زیرا می تواند جامعه را از جهات مختلف فکری و فرهنگی و سیاسی و بین المللی غنی سازد. اما ما هنوز این منبع غنی را نشناخته ایم و نتوانسته ایم به درستی از آن بهره بگیریم.
در ادامه این یادداشتها به این دو مسئله، یعنی شناخت عاشورا و نیز بهرهبرداری از عاشورا خواهیم پرداخت. اینک، نگاهی گذرا به شناخت عاشورا داریم.
یک - عاشورا چیست؟
افلاطون پس از بیان اقسام حکومت ها و میزان اهمیت و اعتبار آنها، نکته بسیار مهمی را مطرح می کند و آن اینکه کارآیی این حکومت ها، مشروط به قانون مداری و دانش محوری آنهاست. اگر این حکومت ها این دو شرط مهم را نادیده بگیرند، اولویت آنها از نظر اعتبار، معکوس خواهد بود. یعنی بدترین نوع حکومت، بهترین نوع آن شده و بهترین نوع آن هم به بدترین نوع حکومت تبدیل خواهد شد. براساس این قاعده افلاطون، چون ما حکومت دینی را بهترین نوع حکومت ها می دانیم، اگر این حکومت، شرایط لازم خود را نداشته باشد، به بدترین نوع حکومت ها تبدیل خواهد شد! چنانکه عملاً در تاریخ اسلام مشاهده کرده ایم.
پیامبر خاتم(ص) که در اوج رنج و گرفتاری هم نقش تبسم از لب هایش جدا نمی شد، پس از فتح مکه از نگرانی هایی که نسبت به آینده این نظام الهی داشت، با اینکه همه شرایط دلخوشی و شادمانی برایش فراهم بود، لب هایش با لبخند بیگانه شد! نگرانی او در خواب و بیداری برای دیگران چندان قابل لمس نبود، زیرا شرایط موجود کلاً به سود اسلام دیده می شد و جناح شرک و نفاق، شکست خورده و متلاشی شده بودند.
اما این نگرانی ها وقتی به حقیقت پیوستند که عملاً با فاصله کمی از درگذشت پیامبر، دشمنان دیرین او که جز هواپرستی و جاه و مال چیزی در نظر نداشتند، دست به کار شدند و سرانجام در جای او نشستند و شمشیر و نیزه حمایت از اسلام و قرآن به دست گرفته، همه مبارزان حقیقی میدان های جهاد بدر و احد را در چنان تنگنایی قرار دادند که یا باید تن به ذلت دهند یا گردن به شمشیر بسپارند.
اینک باید پرسید که آن کدام عامل و عنصر محوری است که با تغییر آن، بهترین نظام حکومتی - یعنی نظام الهی - به بدترین نوع آن تبدیل می شو د؟ بی تردید از دیدگاه شیعه، این عامل محوری چیزی جز شخصیت حاکمان نیست، یعنی اگر حاکمیت جامعه اسلامی در دست بندگان صالح خدا باشد که جامعه را با خردورزی و قانون مداری اداره کنند، نظام، یک نظام الهی خواهد بود و اگر در دست افراد هواپرست و جاه طلب و شیفته دنیا قرار بگیرد که جامعه را با استبداد و ستم اداره کنند، آن حکومت تبدیل به نظام طاغوتی می شود که خطرناک ترین و بدترین نوع حکومت است. زیرا در چنین حکومتی است که زور و زر و تزویر، دست به دست یکدیگر داده و انسانها را به ذلت و بردگی می کشانند! در چنین حکومتی خدا و نبوت و دین هم در حد شمشیر و نیزه، ابزار دست سلطه جویان شده و حتی بیش از شمشیر و نیزه در سرکوب مردم اثر میگذارند.
عاشورای حسینی نتیجه قیامی است آگاهانه و شجاعانه در برابر حاکمیت فرعون در ردای موسی که تهاجم بی امانی بود بر همه ارزش های آسمانی و معنوی!
از زمانی که دین و شریعت در میان مردم بوده است، عده ای از آن به عنوان ابزار مال و جاه بهره گرفته اند. در جهان اسلام نیز با پایان یافتن جهاد اصغر، دوران جهاد اکبر فرا رسیده بود. مال و جاه، خودنمایی کرده، از عده ای دل می بُرد. در نتیجه، در نظر فریفتگان مال و جاه، ارزش های دینی و رهنمودهای الهی رنگ می باختند. دوران خطرناکی آغاز شده بود؛ شیفتگان زر و زور، حامیان دیرین خدا و محمد(ص) را به نام دشمنان خدا و محمد(ص) بی رحمانه می کشتند! کار چنان پیش رفته بود که یزید، با آن همه صفات و اخلاق نکوهیده به عنوان خلیفه بر مسند حکومت نشسته و دمشق قبله گاه مردم شده بود که هر که رو به سویش نکند، کشته می شود!
در چنین شرایطی، امید همه دل هایی که به یاد خدا می تپیدند، کسی نبود جز حسین بن علی(ع) که باید به میدان می آمد و به انسان و انسانیت درس مقاومت می داد و چنین هم شد. تنها از عهده حسین برمی آمد که در برابر این توطئه خطرناک و شیطانی که با تمام قساوت و قدرت به میدان آمده بود و حرمت حدود الهی و حرم خدا را زیرپا می گذاشت، به میدان آید و خون پاکش را در برابر شمشیر آن ناپاکان قرار دهد.
عاشورا به انسان و انسانیت، درس ایمان، دلیری و پاکبازی می دهد. دریغا که ما عاشورا را به گونه ای دیگر مطرح کرده و آن را از حالت یک «جریان زنده» به صورت یک «حادثه غم انگیز» تاریخی تبدیل کرده ایم.
در حالیکه عاشورای حسینی یک جریان همیشگی است که در آن صف حسینی ها، از صف یزیدیان جدا می گردد و حسینیان عملاً با گسترش سلطه یزیدیان درگیر می شوند. اگر چنین نباشد خود این مراسم به ابزاری در دست غارتگران و رباخواران و سلطه جویان تبدیل خواهد شد و یک جریان سرنوشت ساز، نقش یک مراسم حزن آور و غفلت زا را بازی خواهد کرد!
از این نکته غفلت نکنیم که تا با معنای دقیق نظام حاکمیت الهی آشنا نشویم که هدفش جز درست اندیشی و ایمان و فضیلت و عدالت و برابری مردم نیست، عظمت و ارجمندی و استمرار و جاودانگی عاشورا را درک نخواهیم کرد. عاشورا دست هدایت و حمایت پروردگار جهان است که میتواند انسانها را در برابر تهدید همیشگی شرک و ستم پناه بخشد. عاشورا پیام قرآن و میزان و فرقان حق و باطل است. عاشورا به جامعه دینداران هشدار میدهد در همیشه تاریخ دو صف در میدان وجود دارد؛ صف حسینیان و صف یزدیان! انسان باید تکلیف خود را با این دو صف روشن کرده، جایگاه خود را در یکی از این دو صف تشخیص دهد:
هلا مسلمانان! بههوش باید بود!
که در همیشهٔ تاریخ زندگانیمان،
همیشه جبههٔ تزویر و زور و زر برپاست!
همیشه آلعلی در نبرد با اینهاست!
همیشه و همه جا کربلا و عاشوراست!
به یاد دار که گفتم: حسین!
حسین من!
حسین تو!
حسین ما تنهاست!
تو خویش را دریاب!
در این نبرد، نبرد یزیدیان و حسین!
از این دو صف: صف سفیانیان و آلعلی (ع)
تو در کدام صفی؟!
جایگاه تو، به کجاست؟!
ادامه دارد
دکتر سیدیحیی یثربی
مهر ماه ۱۳۹۶
محرم الحرام ۱۴۳۹
نظر شما