هر کدام ما به عنوان متخصص یک حوزه یک سری مفاهیم، نظریهها، دادهها و مهارتهای اساسی را میدانیم که عملا ما را از غیرمتخصصین جدا میکند و در واقع برایمان بازار کار حرفهای یا گاهی فضای عمومی ایجاد میکند. حدس من این است که در برخی حوزههای علم توزیع این دانش کلیدی مفید روی زمان صرفشده در عمر حرفهای مان به شدت چولگی (Skewness) دارد: مثلا در یک حالت حدی احتمالا ۹۵ درصد این مفاهیم اساسی و منحصر به تخصص را با صرف ۵ درصد وقتمان در مسیر حرفهای مان کسب کردهایم و ۹۵ درصد وقتمان صرف آموختن موضوعات و مهارتهایی شده که یا اساسا ارزشی ندارد و به کارما یا بقیه نمیآید و یا ما را خیلی متمایز از غیرمتخصصان نمیکند. در واقع بیشتر عمر حرفهایمان را مدیون آن ۵ درصد هستیم.
مثال ۱: در نگاه سنتی من به برنامهنویسی، یک سری شهودهای کلیدی محدود مثل مثلا روشهای مرتب کردن کارا یا طراحی پویای مساله و امثال آن هست که برنامهنویس حرفهای و کارا را از آماتور جدا میکند.
مثال ۲: اگر مغز یک اقتصاددان یا یک متخصص تحقیق در عملیات را بچلانید و با مغز یک غیرمتخصص مقایسه کنید نهایتا ممکن است به ۳۰-۴۰ تعریف و مفهوم و معادله محوری و مثلا ۲۰-۳۰ تا مجموعه داده مهم برسید که قلب نوشتهها و نظرات آنها را شکل میدهد. من وقتی به عقب نگاه میکنم میبینیم قسمت اعظم این مفاهیم و دادهها را مثلا در چند درس محدود، چند گفت و گوی تعیینکننده، چند کتاب کلیدی، و مثلا یکی دو تا کارگاه و کنفرانس مهم در زندگیام کسب کردهام.
سوال مهم این است که اگر بیشتر تخصص حول آن ۵ درصد زمان است چرا همه متخصص نمیشوند؟ شاید یک جواب این است که یادگیری آن ۵٪ سخت است و انرژی ذهنی زیادی میطلبد و در نتیجه موانع ورود بالا است و فقط کسانی که آن مرحله اول را رد میکنند متخصص میشوند. شاید یک جواب دیگر واقعا این باشد که از ابهت تخصصها «میترسیم» و به دنبال روشهایی کارا برای یادگیری ۵ درصد های حوزههای مختلف نمیرویم وگرنه یاد گرفتن مهارت کلیدی چند تخصص غیرممکن نیست. یک جواب محتمل دیگر این است که همه حوزهها از این جنس نیستند (مثلا پزشکی یا موسیقی) و نیاز به دانش و تمرین و مهارت ضمنی خیلی وسیعتری دارند.
با الهام گرفتن از دوگانه مشهور «روباه و خارپشت» آیزیا برلین به نظرم میرسد که متخصصان موفق هم دو دسته هستند: ۱) بعضی خیلی خوب بلدند که از آن ۵ درصد حداکثر استفاده را بکنند و خروجی همه عمرشان را با آن چند مفهوم محدود ولی با دقت و مهارت زیاد میسازند. برخی دیگر این قابلیت را دارند که در ۵٪ محدود نمانند و کاری کنند که مثلا ۵۰ درصد وقتشان تبدیل به دانش محوری و مفید شود، اینها دانشمندانی با دید و اطلاعات وسیع و مهارتهای متعدد هستند.
* اقتصاددان و استاد موسسه فناوری استيونس
39225
نظر شما