«زرد» اثری پراکندهگو و دوپاره است که تنها برگ برندهاش، فضاسازی سرخوشانه دقایق ابتدایی آن تا قبل از بروز نقطه عطف اول و اصلی داستان و البته حضور نامهای معتبر و ستارههای سینما در کنار هم است. فیلم در دقایق ابتدایی، منسجم و روان پیش میرود و اثری جوانانه و انرژیک را نوید میدهد، اما در ادامه به ورطه کپیکاری و سراغ گرفتن از فرمولهای امتحان پس داده میرود (مدل حذف یک شخصیت و برملا شدن واقعیتها) و البته که به دلیل عدم درک عمیق این شیوه روایی، به انسجام دست پیدا نمیکند و دچار پراکنده گویی میشود.
جدای از اینها، فیلم «زرد» به طرز زردی از فرمول «برگشتن ورق روابط در اثر یک سانحه یا فقدان» بهره برده است و در این مسیر تمام ناتوانی فیلمنامه نویسش برای خلق موقعیتهای داستانی در هم تنیده و نه چیده شده و منفک از هم را، با سراغ گرفتن از تعدد داستانک و به خرج دادن تلاش فراوان برای برهم زدن روابط میان شخصیتها پر کرده است.
در واقع نوعی از اضافهکاری و اضافهگوییهای بیمقدمه به اثر تزریق شده است تا شاید چگالی داستان بالا برود و هیچ مخاطبی شک نکند که باید و حتما هریک از شخصیتهای داستان رازهای مگویی دارند و رفاقتهاشان چندان دوامی ندارد و واقعیت چیزی فراتر از خوش خوشانِ ظاهری اولیه است.
این همه به آن معناست که پاشنه آشیل «زرد»، فیلمنامه مضطرب، زیاد و پراکندهگو و قوام نیافتهاش است. ( ابا دارم که اشاره کنم به فرمول «درباره الی» و شباهتهای ظاهری و نه کیفی، «زرد» با آن فیلم).
در ادامه همین روند، حضور و شیوه اجرای بازیگران در این فیلم هم خام و ناپخته باقی مانده و استفادهای در خور از حضور این چهرهها نشده است. چه که دیالوگها و موقعیتهای داستانی فیلم، مجال بروز بهتر و کاملتر به بازیگران نمیدهد.
در این میان اما ساره بیات توانسته اجرایی در خور و استانداردی ارائه دهد و بر فیلمنامه برتری یابد. این همه باعث شده تا تک سکانسهایی را بتوان برشمرد که مثلا ساره بیات (و با کمی اغماض بهرام رادان) توانسته است اجرای خوبی را به نمایش بگذارد، اما این روند از ریتم موزونی برخوردار نیست و دست اندازهای داستانی در رسیدن به اجرای یکدست بازیگران هم خدشه وارد کرده است.
57244
نظر شما