با آغاز ماه مبارک رمضان که بهار قران است مناسب است بحثی قرانی را مطرح کرده و به این پرسش پاسخ دهیم که آیا برای فهم مقاصد و معانی آیات قرانی، خود قران کافی است و به عبارت دیگر آیا کلید فهم معارف و متشایهات و ابهامات موجود در برخی از آیات قران، در خود قران است و مفسر و یا دانش پژوه قرانی که بر ادبیات عرب و برخی دیگر از دانش های مقدماتی مانند دانش معانی و بیان مسلط است، بی نیاز از هر منبع دیگر می تواند با تدبر در قران به درک مفاهیم و معانی و معارف قرانی نائل شود و از هدایت این کتاب الهی بهره وافر را ببرد؟ و خلاصه این که آیا تفسیر قران به قران ممکن است و آیا نمی توان گفت که مثلا فهم پاره ای از آیات قران مانند متشابهات و تاویل آنها نیازمند بیان معصومین علیهم السلام است؟ آیا نمی توان گفت تنها این اهل بیت علیهم السلام هستند که برهمه ابعاد و زوایای معارف قرانی اعم از ظاهر و باطن و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و ... اشراف و احاطه دارند و دیگران برای فهم جامع و عاری از ابهام و اختلاف آیات و مقاصد قرانی نیازمند مراجعه به اهل بیت هستند و نباید صرفا به فهم و برداشت خود تکیه کنند؟
نظریه مشهور در طی چند دهه اخیر که متعلق به مرحوم علامه طباطبایی مولف المیزان است، چنین است که «خدای تعالی قران کریم خود را هدایت و نور و تبیان کل شئ معرفی کرده، آن وقت چگونه ممکن است چیزی که خودش نور است، به وسیله غیر خودش روشن شود و چطور تصور دارد چیزی که هدایت است خودش محتاج باشد تا او را هدایت کنند و چگونه چیزی که خودش بیان هر چیز است محتاج باشد تا آن را بیان کنند؟!» ( المیزان ج 1 ص 6)
بر نظریه تفسیر قران به قران و به اعتبار دیگر نظریه استقلال قران در فهم و تفسیر، ایراداتی اساسی وارد است که به اختصار بدان خواهیم پرداخت اما پیش از آن باید این نکته را توضیح دهیم که بدون شک برخی از آیات قران مانند محکمات و نصوص با تسلط بر زبان عربی و یا حتی با مراجعه به ترجمه های معتبر قابل فهم است و نیاز به منبعی دیگر ندارد مگر آن که قرار باشد بر معانی باطنی آنها آگاهی یابیم که در این صورت باید به اهل بیت علیهم السلام مراجعه کرد. همچنین تردیدی نیست که برخی از آیات قران برخی دیگر را توضیح می دهند و تصدیق و تفسیر می کنند اما بحث در این است که آیا در مورد همه آیات ـ حتی متشابهات ـ چنین است و ما صرفا با کنار هم قرار دادن آیات می توانیم از تفسیر اهل بیت بی نیاز شویم و بگوییم فهم و تفسیر قران نیاز به هیچ منبع بیرونی ندارد؟ و در امر تفسیر بگوییم حسبنا کتاب الله؟!
نظریه تفسیر قران به قران و بی نیازی قران از تفسیر پیامبر و اهل بیت علیهم السلام به ادله زیر نمی تواند، مقبول باشد:
الف: خود قران در آیات متعدد سخن از ضرورت مبیّن و معلّم و مفسر برای خود گفته است:
1. وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/ 44)
{و بر تو قرآن را نازل کرديم تا آنچه را برای مردم نازل شده است برايشان تبیین کنی و باشد که بينديشند}
2. : وَمَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِيهِ (نحل/ 64)
{ما اين کتاب را بر تو نازل نکرده ايم جز برای آنکه هر چه را در آن اختلاف می کنند برايشان بيان کنی}
3. فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ انَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ (قیامت / 18 و 19)
{چون خوانديمش ، تو آن خواندن را پيروی کن بيان آن بر عهده ماست}
4. هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ (آل عمران/7)
{اوست که اين کتاب را بر تو نازل کرد بعضی از آيه ها محکماتند ، اين آيه ، ها ام الکتابند ، و بعضی آيه ها متشابهاتند اما آنها که در دلشان ميل به باطل است ، به سبب فتنه جويی و ميل به تاويل از متشابهات پيروی می کنند ، در حالی که تاويل آن را جز خدای نمی داند و آنان که قدم در دانش استوار کرده اند می گويند : ما بدان ايمان آورديم ، همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان پند نمی گيرند}
5. هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ (جمعه/2)
{اوست خدايی که به ميان مردمی بی کتاب پيامبری از خودشان مبعوث داشت تا آياتش را بر آنها بخواند و کتاب و حکمتشان بياموزد اگر چه پيش ازآن در گمراهی آشکار بودند}
از آیات فوق به روشنی در می یابیم که قران نیاز به مبیّن و معلم و مفسر دارد و این معلم و مفسر کسی جز رسول اکرم و عترتش علیهم السلام که حامل علم اویند، نیست. بنا بر این اگر قران خود را نور و مبین (روشن) و روشنگر هر چیز (تبیانا لکل شئ) خوانده است به حکم آیات فوق و حتی به حکم تفسیر قران به قران (که گفتیم ما نیز فی الجمله و نه به نحو کلی با آن موافقیم) باید آنها را چنین تفسیر کنیم که قران نور و روشن و بیان هر چیز است به انضمام بیان و توضیح و تفسیر و تعلیم پیامبر و اهل بیت علیهم السلام و نه بی نیاز از آنها.
در کنار آیات فوق دهها روایت (و عجیب است که چگونه می توان این همه روایت را نادیده گرفت) بر این مساله تصریح می کنند که اهل بیت علیهم السلام مفسران انحصاری قران هستند و همه برای فهم جامع قران و تاویل متشابهات آن و وصول به باطن آیات باید به آنها رجوع کنند و اگر بیان و توضیح و تفسیر آنان نباشد، فهم مفاهیم و معانی و مقاصد قران در بسیاری از آیات ناممکن و بلکه انحراف زا خواهد بود. اینک به نقل پاره ای از این روایات می پردازیم:
1. منصور بن حازم ميگويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: كسى كه بداند براى او پروردگاري است، سزاوار است كه بداند براى آن پروردگار خرسندى و خشم است و خرسندى و خشم او جز به وسيله وحى يا فرستاده او معلوم نشود. و كسي كه بر او وحى نازل نشود، بايد كه در جستجوى پيغمبران باشد و چون ايشان را بيابد بايد بداند كه ايشان حجت خدايند و اطاعتشان لازمست. من به مردم (سني مذهبان) گفتم: آيا شما مىدانيد كه پيغمبر حجّت خدا بود در ميان خلقش؟ گفتند: آرى. گفتم: چون پيغمبر در گذشت، حجت خدا بر خلقش كيست؟ گفتند: قرآن، من در قرآن نظر كردم و ديدم سنى و تفويضى مذهب و زنديقى كه به آن ايمان ندارد، براى مباحثه و غلبه بر مردان، در مجادله به آن استدلال مىكنند (و آيات قرآن را به رأى و سليقه خويش بر معتقَد خود تطبيق مىكنند) پس دانستم كه قرآن بدون قيّم (سرپرستى كه آنرا طبق واقع و حقيقت تفسير كند) حجّت نباشد و آن قيّم هر چه نسبت به قرآن گويد حق است. پس به ايشان گفتم: قيّم قرآن كيست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را مىدانست، عمر هم مىدانست، حذيفه هم مىدانست، گفتم تمام قرآن را؟ گفتند: نه، من كسى را نديدم كه بگويد كسى جز على عليه السلام تمام قرآن را مىدانست و چون مطلبى ميان مردمى باشد كه اين گويد: نمىدانم و اين گويد نمىدانم و اين (على بن ابيطالب) گويد مىدانم، پس گواهى دهم كه على عليه السلام قيّم قرآن باشد و اطاعتش لازم است و اوست حجّت خدا بعد از پيغمبر بر مردم و اوست كه هر چه نسبت به قرآن گويد حق است، حضرت فرمود: خدايت رحمت كند. (كافي، ج 1، ص 168 - 169)
3. ابوبصير گويد: امام باقر عليه السلام اين آيه (قران آياتي روشن است در سينههاي كساني كه به آنها علم داده شده) را قرائت نمود و سپس فرمود: به خدا اى ابا محمد! خدا نفرمود: قرآن آيههايي است ميان دو جلد قرآن تا مردم گويند قرآن كه حجّت خداست بر ما، همين آيات ميان دو جلد يعنى از صفحه اول تا صفحه آخر است و محتاج به امامي كه آن را تفسير كند نمىباشيم. عرض كردم: قربانت گردم، كيانند (دانشمنداني كه حقايق قرآن در سينه آنهاست) ايشان؟ فرمود: توقع مىرود كه جز ما چه اشخاصى باشند؟! ( کافی، ج 1 ص 214)
4. زيد شحّام روايت ميكند كه قتاده بر امام باقر عليه السلام وارد شد. حضرت عليه السلام از او پرسيد، تو فقيه بصره اي؟ قتاده پاسخ داد: چنين ميگويند. حضرت عليه السلام فرمود: مطلع شده ام كه تو قرآن را تفسير ميكني. قتاده گفت: بله. امام عليه السلام فرمود: قتاده! اگر قرآن را از پيش خود تفسير ميكني، هم خويش را هلاك كردهاي و هم ديگران را و اگر به نقل از رجال و افراد ديگري تفسير ميكني، باز هم خود را هلاك كردهاي و هم ديگران را. واي بر تو قتاده! قرآن را منحصرا آنها ميفهمند كه مخاطبان (اصلي) قرآنند (يعني اهل بيت عليهم السلام). (امالي شيخ صدوق، ص 121 - 122)
5. ابن عباس روايت ميكند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در اجتماع مردم بر منبر رفت و فرمود: اي گروه مؤمنان ... خداوند قرآن را بر من نازل كرد، هر كس با آن مخالفت كند گمراه است و هر كس علم (تفسير) آن را در نزد غير علي عليه السلام جويد، هلاك شده است. (امالی صدوق، ص 162)
6. رسول الله صلى الله عليه وآله در خطبه اش در روز غدير فرمود: مردم! در قران تدبر كنيد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن و نه متشابهات بنگريد، اما به خدا سوگند هرگز كسي جز آن كه اكنون دستش در دست من است (اميرالمؤمنين عليه السلام) قادر به تبيين نواهي و تفسير و توضيح آيات آن نيست. (احتجاج، ص 60)
7. امام صادق عليه السلام در گفتگويي با عمرو بن عبيد به او فرمود: وظيفه مردم آن است كه قرآن را آن گونه كه نازل شده است قرائت كنند و هرگاه به تفسير آن محتاج شدند منحصرا به ما و به سوي ما روانه شوند. (تفسیر فرات کوفی، ص 91)
8. امام صادق عليه السلام : هر كس قرآن را بر اساس ديدگاه خود تفسير كند اگر به صواب رود، اجري ندارد و اگر به خطا رود، از پرتگاهي دورتر از آسمان سقوط كرده است. (تفسیر عیاشی، ج1، ص 17)
روایات فوق و دهها روایت دیگر و از جمله روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام با عنوان ترجمان وحی و قران ناطق و خزائن وحی یاد می شود، گویای این مطلب است که در منطق شیعه فهم همه معارف و مقاصد قران و رفع ابهام از آیات متشابه و تفسیر آیات مبهم و ذو وجوه بدون مراجعه به اهل بیت علیهم السلام مقدور نبوده و موجب گمراهی و خطاهای فاحش و تفسیر به رأی خواهد بود. اما این که در روایتی آمده است: «الکتاب یصدّق بعضه بعضا» و یا در برخی تعابیر «یفسّر بعضه بعضا» آمده باشد، قطعا ناظر به این معنا می باشد که به طور فی الجمله و نه کلی می توان در فهم برخی آیات از آیات دیگر کمک گرفت نه آن که بر اساس آن در امر تفسیر به شعار «حسبنا کتاب الله» رو آوریم و اعلام استغنای از اهل بیت در فهم معانی و مقاصد قران کنیم!
از نکات قابل تامل در این بحث این است که خود علامه طباطبایی در موارد متعددی با عنوان احتمال می رود و شاید چنین باشد، به تفسیر برخی آیات پرداخته است و این بدان معنا است که ایشان نتوانسته تفسیری قابل اعتماد و اطمینان از این آیات ارائه دهد، ضمن آن که در برخی موارد نیز رسما اعلام کرده است که نمی تواند در تفسیر آیه اساسا چیزی بگوید از جمله در تفسير آیه "أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الارْضِ" (نمل/82) به صراحت گفته است: «ليكن ـ متأسفانه ـ در آيات كريمه قرآن چيزي كه بتواند اين آيت را تفسير كند و معلوم سازد كه اين جنبدهاي كه خدا به زودي از زمين بيرون ميآورد چيست؟ و چه خصوصياتي دارد؟ و صفات و نشاني هايش چيست؟ و با مردم چه تكلمي ميكند و چه خصوصياتي دارد؟ و چگونه از زمين بيرون ميآيد؟ و چه ميگويد؟ وجود ندارد، بلكه سياق آيه بهترين دليل است بر اينكه مقصود مبهم گويي است و جمله مزبور از كلمات رمزی قرآن است. (تفسير الميزان 15 / 396)
با نقل قولی از عالم و فقیه و متکلم برجسته شیعه، علامه حلی (ره) مطلب را به پایان می بریم:
«اگر معصومي نباشد كه از كلام او يقين به معناي آيات متشابه پيدا شود، وجود آيات متشابه و مخاطب قرار دادن مكلفين به آن مستلزم فتنهاي است كه خدا ما را از آن منع كرده است؛ زيرا آرا و عقائد ارباب نظر در مورد آن مختلف است و به همين جهت مردم به گمراهي و اشتباه ميافتند، پس بايستي معصومي باشد كه از طريق او بتوان مراد از آن آيات را دريافت نمود. در غير معصوم وجهي براي ترجيح نظريه هيچ كس بر ديگري وجود ندارد، و هر يك مدعي است كه هر كس با نظر من مخالف باشد دنبال فتنهجويي است، و اين خود فتنه است»! (الفین، ص 98)
علاقه مندان به این بحث می توانند برای تفصیل بیشتر به کتاب «روش صحیح تفسیر قران» اثر حجت الاسلام و المسلمین عبد النبی مهدی، انتشارات منیر و یا این لینک مراجعه کنند: http://sematmag.com/index.php?option=com_content&view=article&id=243:2012-08-04-22-14-12&catid=47:no-7&Itemid=1
نظر شما