دختران با همه آرزوهایشان گرامی اند و محترم اما گاهی ترکش روزگار و جهل و خشونت بشری زخمهایی برای آنها بجا میگذارد و وقتی این زخم نماد ملی میشود درد آنها هم ملی میشود و باعث همدردی همگانی.
دختران مدرسه شین آباد را فراموش نکرده ایم. خواستم به بهانه گرامیداشت و تبریک این روز، تصویری جمعی از آنها به این نوشتار ضمیمه کنم با خود فکر کردم آیا برای نشر تصویرشان مجازم؟ و آیا همه آنها راضی به نشر تصویرشان هستند؟
اگر حوادثی مثل مدرسه شین آباد را نتیجه جهل در مدیریت حوادث ( قابلیت پیشگیری حادثه) بدانیم اما شوربختانه در ایران ما امروزه گاها جنایاتی رقم میخورد که محصول ترکیب جهل و خشونت بشرند، و دختران و زنان سرزمینمان را قربانی میکند.
اسیدپاشی به دختران و زنان ننگین ترین جنایتی است که از ترکیبی جهالت و خشونت بر میآید و سبعیتی مخفی را آشکار میکند.
دختران و زنان مظلوم قربانی جنایات نابخشودنی اسیدپاشی هم نمادی از غم و غصه ملی ما هستند و البته فراموش نشدنی و ماندگار. ماندگار هم در مظلومیت و هم در انسانیت و تعالی خویش.
قصه پر غصه اتناها اما، داغ دیگری است بر دل مردم ما که معصومیت و حیات نونهالان وطنمان قربانی هوس بازی و جهل و خشونت حیوان صفتانی میشود که در جامعه بشری مخفی اند و در کمین.
در امواج احساسات ملی نسبت به حوادث خاص، فقط غصه دار چند روزه مصیبت دیدگان نباشیم. همدلی پیوسته با دردمندان و داغدیدگان شوق زیستن را برای انها زنده میکند.
نظر شما