مرتضی رضایی – میثم بهرامی / وقتی وارد ساختمان موسسه خبر شد، مشخص نبود چه کسی قرار است با چه کسی مصاحبه کند. آندره آ زورزی ستاره اسبق والیبال جهان و اسطوره ایتالیا در این رشته، دوربین به دست گرفته بود و از ما عکاسی میکرد؛ انگار ما ستاره بودیم و او خبرنگار. با دو متر و 5 سانتیمتر قد، از هر دری که میخواست وارد شود، سرش را خم میکرد تا به چارچوب نخورد. با دوربینی که در دست گرفته بود، از هر چیزی که به نظرش جالب میرسید عکاسی میکرد. حتی وقتی از هتل به سمت موسسه خبر میآمد، وقتی دید یک نفر در کنار اتوبان گلفروشی میکند، از راننده درخواست کرد توقف کند تا او از گلفروش کنار اتوبان هم عکس بگیرد.
مصاحبه که تمام شد، او را جلوی در موسسه بردیم تا در کوچه هم چند عکس از او بگیریم. همان موقع یک فروشنده دورهگرد با ماشین نیسان از مقابلش رد شد؛ از همان نیسانها که داخل کوچهها میگردند و جنسی که میفروشند را با بلندگو تبلیغ میکنند. زورزی از نیسان عکس گرفت و راننده نیسان با همان بلندگوی ماشینش گفت: «نگیر آقا، نگیر»! اینطوری بود که همه بچههای موسسه میپرسیدند: «بالاخره او اسطوره والیبال است یا خبرنگار؟» ولی زورزی هر جفتش را تجربه کرده بود. هم ستاره اسبق والیبال دنیاست، هم خبرنگار روزنامه گاتزتا ایتالیا.
مصاحبه ما با آندره آ زورزی حدود یک ساعت طول کشید و در طول این مدت، همکار خوبمان علی فولادی صحبتهای این ستاره والیبال را ترجمه میکرد.
*اول از همه میخواستیم دلیل حضور شما در ایران را بدانیم.
من سال 2006 آقای داورزنی رئیس فدراسیون والیبال ایران را در مسابقات جهانی دیدم و ایشان از من دعوت کرد که به ایران بیایم. از طرفی با خولیو ولاسکو سرمربی تیم ملی ایران آشنا هستم. ولی ما یک گروه هستیم که در مورد ورزش تحقیق میکنیم. کار ما فقط این نیست که برویم یک جا و تشخیص بدهیم که این دو تیمی که میخواهند بازی کنند، کدام یک برنده میشود و کدام یک بازنده. کار ما تشخیص این است که ورزش چه رابطهای با سلامتی آدمها دارد و آدمها چه رابطهای با ورزش دارند. من هم از این فرصت استفاده کردم تا به ایران بیایم. الان در شهر میلان دو تیم بزرگ هستند. همه به این دو تیم بزرگ توجه دارند ولی کار ما این نیست که برویم دنبال این تیمها و آنها را ارزیابی کنیم. هدف ما این است که ببینیم در طول روز چند نفر میآیند در پارک ورزش میکنند و چند نفر از امکانات ورزشی استفاده میکنند.
*در نهایت با این اطلاعاتی که به دست میآورید چه کار میکنید؟ شما به کشورهای مختلف میروید و اطلاعاتی به دست میآورید. در نهایت این اطلاعات را به صورت کتاب چاپ میکنید یا برنامه دیگری دارید؟
هدف بزرگ ما همان همگانی کردن ورزش است. ولی ما اولین کاری که میکنیم این است که نتایج این تحقیقات را روی یک وبسایت قرار میدهیم. من الان خبرنگار گاتزتا هستم و بخشی از گزارشهایم در این روزنامه چاپ میشود. به طور کل هدف ما همان همگانی کردن ورزش است.
*احتمالا یکی دیگر از دلایلی که باعث شد ایشان به ایران بیایند، بازیهای خوبی بود که ایران در جام جهانی والیبال انجام داد. همان زمان ایشان مصاحبهای کرد و گفت که دوست دارد به ایران بیاید و دلایل رشد والیبال ایران را از نزدیک ببیند.
کاملا درست است. مخصوصا در همین جام جهانی قبل، ایران توانست لهستان و صربستان را ببرد. بازیهای خیلی خوبی هم انجام داد. ولی نمیشود گفت والیبال ایران در سطح اول جهان است. شما هم بالا دارید، هم پایین. شما تیمی هستید که جنگنده هستید و همیشه میخواهید مبارزه کنید تا خودتان را به آن سطح بالا برسانید. یکی از دلایلی که باعث شد من علاقمند بشوم به والیبال ایران، همین بود. البته یکی از دلایلی که باعث شد من به ایران بیایم، همین وجود ولاسکو در تیم ملی ایران است.
*ایران در جام جهانی والیبال خوب بود، اما نتوانست سهمیه المپیک را بگیرد. فکر میکنید در ادامه راه این شانس را داریم که سهمیه المپیک بگیریم؟
خیلی کار سختی دارید. البته در جام جهانی تنها سه تیم اول سهمیه المپیک گرفتند. ایران طبیعتا الان یکی از سه قدرت برتر والیبال جهان نیست. شما خیلی بالا و پایین داشتید. لهستان و صربستان را بردید اما به چین باختید. ولی برای رسیدن به المپیک شانس دارید. باید خیلی ریلکس باشید و تیمتان آرام باشد. شاید شما در آسیا بهترین تیم باشید اما برای رسیدن به المپیک باید با سایر تیمها رقابت کنید. رسیدن به المپیک نیاز به تجربه دارد و تیم شما آنقدرها هم تجربه ندارد. تجربه بالا زمانی میآید که بازی زیاد داشته باشید. حضور ولاسکو باعث شده کمی از نظر تکنیک و تاکتیک بهتر شوید. ولی اگر همین راه را ادامه بدهید چراکه نه؟ میتوانید به المپیک بروید.
*شما در سال 2006 بازیهای ایران را در جام جهانی دیدید. در جام جهانی 2011 هم همینطور. فکر میکنید تفاوتهای تیم سال 2006 با تیم فعلی چیست و ولاسکو چقدر والیبال ایران را متحول کرده است؟
آن زمان تیم شما را دیدم، الان هم تیمتان را دیدم. یکی از بزرگترین تفاوتهای تیم شما در این سالها، هماهنگی تیمی است. رابطهای که بین جلوزنها و خط عقب تیم ملی والیبال ایران وجود دارد بهتر شده و خیلی با هم هماهنگ شدهاند. قبل از این والیبالیستهای شما بیشتر روی فیزیک بدنیشان کار میکردند و فقط به فکر این بودند که بروند و توپ را محکم بزنند. اما والیبال فقط این نیست که با قدرت توپ را بزنی. شاید در یک مواقعی بهتر باشد که به جای یک ضربه محکم، توپ را با ضربهای آرام به گوشهای از زمین حریف بیندازید. تیم شما با حضور ولاسکو از نظر فکری خیلی پیشرفت کرده. خیلی خوب شدهاید و دیگر نمیخواهید فقط جنگنده باشید. فکر و قدرت بدنی یک بازیکن باید هماهنگ باشد.
*والیبال ایران یک نسلی را عوض کرده و خیلی از بازیکنانی که در همین جام جهانی بازی کردند، سن کمی داشتند. ایران حتی بازیکن 18 ساله هم داشت. فکر میکنید حضور این بازیکنان جوان چقدر میتواند به والیبال ایران کمک کند؟
من میدانم که ولاسکو خیلی دوست دارد با بازیکنان جوان کار کند و الان خیلی خوشحال است که بازیکنان جوانی مثل فیاضی دارد. ولی در والیبال جوان بودن کافی نیست. باید به اندازه کافی تمرین کرد و سختی کشید و کار کرد. جوانی و سخت کار کردن، در کنار هم نتیجه خوبی دارد. باید خوب بازی کنی و این است که در والیبال ارزش دارد. هماهنگی بازیکنان جوان با بازیکنان قدیمی میتواند یک نتیجه خوب داشته باشد.
*شما بازیهای ایران در جام جهانی را دیدهاید. فکر میکنید کسی در تیم ملی والیبال ایران هست که قابلیت لژیونر شدن را داشته باشد و بتواند در لیگهای معتبر والیبال دنیا بازی کند؟
با بازیهایی که از بازیکنان شما دیدم، مسلما میتوانند در لیگهای کشورهای دیگر مثل لهستان و ترکیه و ایتالیا و روسیه بازی کنند. ولی زندگی کردن در کشورهای دیگر نیازمند این است که سطح زندگی و تفکراتشان را عوض کنند. بعد هم برگردند به ایران و تجربیاتشان را به لیگ والیبال ایران منتقل کنند.
*بهنام محمودی تنها لژیونر والیبال ایران بود که در پروجا ایتالیا بازی میکرد. شما محمودی را میشناسید؟
بله من او را میشناسم. او در پروجا بازی میکرد. اتفاقا چند روز قبل با بهنام رفتیم و یک مصاحبه انجام دادیم. ما با هم هندبال هم بازی کردیم. الان هم که در ایران او را دیدم خیلی خوشحال شدم. همانطور که در ایران همه جوانها دوست دارند فوتبال بازی کنند، بهنام هم اول فوتبال بازی میکرد. ولی در ماه رمضان با پدر و عمویش به مسابقات والیبال میرود و والیبال بازی میکند. آنجا یک مربی والیبال به بهنام میگوید بیا برای تیم من والیبال بازی کن. همین میشود که بهنام والیبالیست میشود. البته یک مشکل دیگری هم که باعث شد بهنام فوتبالیست نشود، این بود که پایش خیلی بزرگ بود و کفش فوتبال به اندازه پای او پیدا نمیشد.
*به نظرتان بهنام محمودی در زمان خودش والیبالیست بهتری بود یا بازیکنانی که الان در تیم ملی والیبال بازی میکنند؟
همیشه جدیدها بهتر از قبلیها هستند. همیشه تغییرات به وجود میآید. حرکات در زمین بهتر میشود و سرعتها بالا میرود. خود من هم 19 سال بازیکن تیم ملی بودم و در زمان خودم جزو بهترینها بودم. ولی الان بازیکنان هم پست من خیلی بهتر هستند. بهنام در زمان خودش خوب بوده و الان هم بازیکنان شما در زمان خودشان خوب هستند.
*شما 325 بازی ملی در تیم ایتالیا دارید و اسپکر هم بودید. کدام بازیکن ایرانی را در پست تخصصی خودتان میپسندید؟
سوال خوبی بود. در ایران تعدادی بازیکن خوب حضور دارند. من در پست خودم یکی از آنها را میپسندم که در تیم کاله بازی میکند. البته الان نه اسم او را یادم میآید نه شماره پیراهنش را. ولی یک بازیکن به شرطی میتواند اسپکر خوبی باشد که سه فاکتور مهم داشته باشد. اول اینکه دریافت کننده خوبی باشد. دوم اینکه فقط از قدرت بدنیاش استفاده نکند و فکر خود را هم به کار ببندد چون این پست بسیار مهم است. فاکتور سوم هم این است که به قانون احترام بگذارد و هماهنگیهای تیمی را رعایت کند. یک نمونه، همین غفور. غفور دوست دارد که همیشه توپ را بکوبد توی زمین حریف. در حالی که شاید یک راه حل دیگر وجود داشته باشد.
*شما یکی از مسابقات خانگی تیم شهرداری ارومیه را از نزدیک دیدید. ظاهرا از حضور تماشاگران هم متعجب شده بودید. با توجه به اینکه یکی دو مسابقه دیگر از لیگ والیبال ایران را تماشا کردهاید، فکر میکنید تماشاگران والیبال در ایران چقدر تاثیرگذار هستند؟ در ایتالیا هم اینقدر تماشاگر برای مسابقات والیبال میآیند؟
در ارومیه 6 هزار نفر در سالن بودند و خیلی شلوغ میکردند. البته من در لیگ ایران دیدم که یکی از بازیکنان خیلی انرژی خودش را صرف تماشاگران میکرد و به طرف آنها میرفت و دست تکان میداد و آنها را تشویق میکرد که بیشتر تیم را تشویق کنند. ولی بازیکن باید تمام حواسش را بگذارد برای مسابقه و اصلا به تماشاگران توجه نکند. امکان دارد بیرون از زمین یک بلندگو بگذارند و از آنها بد بگوید ولی بازیکن نباید فکرش دنبال حاشیهها باشد. با این حال تماشاگران والیبال در ایران خیلی شگفتانگیز هستند. تماشاگران شما خیلی بهتر از تماشاگران والیبال ایتالیا هستند. من واقعا لذت بردم که این همه آدم را دیدم. برایم خیلی جذاب بود.
*وقتی میخواستید به ایران بیایید، در خبرها آمده بود که اسطوره والیبال ایتالیا به ایران میآید. شما دو طلای جهانی، سه مدال اروپایی، چهار مدال لیگ جهانی و یک مدال نقره المپیک دارید. برای اسطوره شدن در ایران، فقط این مدالها کافی نیست. شما چه کار کردید که لقب اسطوره را به شما دادهاند؟
همه جای جهان اینطوری است که شاید شما یک بازیکن خیلی خوب باشید اما بداخلاق. طرفدار داشته باشید در جمع فوتبالیها، ولی در میان مردم عادی طرفدار ندارید. چرا ما خیلی محبوب شدیم بین مردم ایتالیا؟ به این دلیل که یک جمع خیلی خوبی بودیم با ولاسکو و سایر بچهها. شخصیت خیلی خوبی هم داشتیم و شاید به همین دلیل باشد که مردم ما را دوست دارند. در ایتالیا شاید یک فوتبالیست خیلی تاپ باشد اما از نظر شخصیتی و اخلاق بیرون از زمین فوتبال، خوب نباشد و طرفدار نداشته باشد.
*مثل گتوزو؟
بله، مثال خیلی خوبی بود.
*شما داستان مالدینی را میدانید که به عیادت یکی از جانبازان ایرانی رفته؟ یک جانبار ایرانی به بیمارستانی در ایتالیا رفته که پرستار او خواهر مالدینی بوده. این جانباز عکس خودش را به خواهر مالدینی میدهد و میگوید عکس را به مالدینی بده که امضایش کند. دو روز بعد خود مالدینی به عیادت این جانباز میرود.
این موضوع نه تنها برای شما، بلکه برای ما هم جذاب و جالب است. مالدینی که هم پول دارد هم شخصیت، اینقدر انسان بزرگی است و شخصیت اجتماعی بزرگی دارد که به خاطر یک درخواست کوچک، خودش به عیادت یک بیمار میرود.
*یک ماه پیش هم دل پیرو به دیدار دختری رفت که در کما بود. این دختر طرفدار دل پیرو بود و وقتی این ستاره فوتبال برای ملاقات او به بیمارستان رفت، دختر به هوش آمد.
بله من هم این ماجرا را میدانم. در ایتالیا مردم خیلی فوتبالیستها را دوست دارند و فوتبالیستها هم خیلی از این کارها انجام میدهند.
*شما در طول حضورتان در ایران، به چندین ورزشگاه رفتهاید. امکانات سخت افزاری ورزش ایران را چطور دیدهاید؟
من آکادمی المپیک و مجموعه ورزشی آزادی را دیدهام. فکر میکنم دولت خیلی به ورزش اهمیت میدهد. البته من امکانات ورزشی تهران را دیدهام. امکاناتی که من دیدم خیلی جالب بود. همین باعث شده ورزش شما خیلی پیشرفت کند. من خیلی از کشورهای جهان را رفتهام و دیدهام که دولت اینقدر به ورزش اهمیت نمیدهد و بخش خصوصی باید در ورزش هزینه کند.
*شما به تمرینات تیم ملی وزنهبرداری ایران رفتید. در مدتی که در ایران هستید به تمرینات رشتههای ورزشی دیگر هم میروید؟
چیزی که باعث شد من به تمرین تیم ملی وزنهبرداری بروم نزدیکی سالن تمرین والیبال با وزنهبرداری بود. در تیم ملی وزنهبرداری جوانان ایران هم گئورگی مربیگری میکند که دوست من است. ولی وزنهبرداران مردانی هستند که عهد کردهاند هر روز با درد و رنج زندگی کنند. شما اگر دستت درد شدیدی بکند دوست داری از آرنج قطعش کنی. ولی اینها با همین درد هر روز تمرین میکنند. من دوست داشتم به تمرین تیم ملی کشتی ایران بروم ولی انگار تمرین تیم ملی کشتی شما تعطیل است. چون من خودم ورزشی هستم دوست دارم بروم تمرین تمام تیمها را ببینم.
*علاقهای که شما به کار ژورنالیستی دارید جالب است. در ایران هیچ ورزشکاری نیست که پس از دوران قهرمانی، کار ژورنالیستی کرده باشد. چه چیزی باعث شده شما به این کار علاقمند بشوید؟
من در سال 1998 ورزش قهرمانی را تمام کردم. زمانی که خودم بازیکن بودم، دوست نداشتم کسی راجع به من بد بنویسد. همین الان هم نمیتوانم در مورد دوستانم و آن کسانی که دوستشان دارم بد بنویسم. من هیچ پیشنهادی نداشتم که بگویم بعد از تمام شدن کارم در والیبال به سمت کار خبرنگاری بروم. از آن نسل والیبال ایتالیا که من هم عضوی از آن بودم، همه در والیبال مشغول شدند. حالا با سمتهای مختلف مثل مربیگری و مدیریت و پستهای دیگر. الان هم تنها عضو آن نسل که دارد کار ژورنالیستی میکند من هستم.
43 43
نظر شما