۲۴ نفر
۱۸ آذر ۱۳۸۸ - ۱۸:۲۸

از انتشار فیلمنامه «مردی از جنس نور» یکی دو ماه می گذرد و جالب اینجاست این کتاب بالینی با وجود حجم نسبتا اندکش ، چند هفته ای بود بر بالین مانده بود تا از قضا آن را در شب عید غدیر خواندم .

 وقتی به اواسط داستان رسیدم حسن اتفاق را دریافتم . در این شب عزیز ، کتابی درباره یکی از صحابه امیرالمومنین (ع) با اشاراتی صریح به واقعه غدیر ؛ و یادم آمد در همین لحظاتی که این کتاب را می خوانم ، نویسنده اش در کنار ضریح علوی عرض ادب می کند .

سید مهدی شجاعی به شدت شیعی است . مروری بر آثار او موید این ادعاست . جاودانه «کشتی پهلو گرفته» ، ترجمه ادبی ادعیه مشهور شیعه (دعای کمیل ، مناجات شعبانیه ، دعای عرفه ، زیارت جامعه و ...) آئین زندگی ، ‌از دیار حبیب ، ‌آفتاب در حجاب ، ‌متقین ، «پدر ، عشق، پسر» ، خدا کند تو بیایی و آثار دیگر . شجاعی بالغ بر یکصد اثر چاپ شده دارد که البته رقم غبطه بر انگیزی است و حداقل نیمی از آنها شیعی است . دو اثر اخیر او یعنی کرشمه خسروانی و مردی از جنس نور نیز ادامه همان راهند .

آدمی وقتی کارهای شجاعی را می خواند تفاوت آشکارش را با دوگروه می بیند : نویسندگان تکنیکی اما بی مذهب و نویسندگان مذهبی اما بی تکنیک . او از آن دسته نویسندگانی نیست که تولید انبوه می کنند ( هر چند به لحاظ کمیت نیز ، کارهای او در تعداد و شمارگانی انبوه تر از پیش گفتگان است! ) بلکه وقتی قرار است مثلا" درباره تاریخ ، چیزی بنویسد به منابع معتبر و نه هر کتابی ، متوسل می شود و بنابراین آثار او علاوه بر استحکام ، ‌تازگی دارد . صادقانه بگویم خود این داستان نیز برای من جذابیت داشت . به دو جهت : درام پردازی آن و تازگی داستان و یعنی بی اطلاعی من از وجود چنین شخصیتی و چنین ماجرایی در تاریخ اسلام .

این فیلمنامه درباره سلیم بن قیس هلالی از یاران امیرالمومنین (ع) است . او کتابی نگاشته و حجاج بن یوسف به دنبال او وکتابش است تا هر دو را سر به نیست کند . گره داستان تا اواخر آن باز نمی شود و خواننده نمی داند که آن کتاب چیست و چرا تا این حد برای حکومت اهمیت دارد. قیس از ساعت مرگ خود خبر دارد و باید این کتاب را به اهلش بسپارد ، کتابی که به قول او شرح بزرگترین تحریف و انحراف درعالم است و از بزرگترین خیانت و جنایت تاریخ پرده بر می دارد . سلمان فارسی ، نام و نشان نوجوانی ایرانی را در روستای نوبندجان (‌نوبندگان) به قیس داده است تا امانت به اهلش سپرده شود . ابان پسر ابی عیاش ، این نوجوان برگزیده نیز در رویای خود ، سلیم را که « مردی از جنس نور» است ، دیده و انتظار او را می کشد .

شجاعی ، خواننده را با تکنیک های روایی می کشاند و تشنگی را درکام او می ریزد تا در ثلث پایانی کتاب ،‌ ماجرای غدیر ، ‌توطئه سقیفه ، آتش زدن منزل فاطمه (س) و ... را به عیان بگوید .

نویسنده به فراست حمله اعراب به ایران را از زوایه ای جدید بیان می کند : «وقتی آن سپاه به ایران یورش آورد ،‌ فطرتم به من گفت : پیام درست است اما پیام آوران اصلی و اصیل نیستند . رفتارشان با پیامشان سازگاری نداشت و سلیم پاسخ می گوید : ماوقع دقیقا همین است که تو فهیمده ای » . او به زیبایی از فرهنگ و تمدن ایران پرده بر می دارد . نظم و انضباط ، شیوه سخن گفتن و آداب . در شخصیت پردازی هدفدار او به وضوح تفاوت حجاج خونخوار و اطرافیانش - که هنوز تحت تاثیر دوره جاهلیت اند - با ایرانیان متمدن و دین باور آشکار می شود ؛ ایرانیانی که جان مایه پیام توحیدی را شاید خیلی بهتر از هم نژادان و هم قبیله ای های پیامبر توحید درک کرده اند . از زمان مواجهه سلیم - که به قول خودش شاگردی علی(ع) و سلمان فارسی را کرده است - با مرزبانان ایرانی جلوه هایی می بینیم که به ایرانی بودن خود افتخار می کنیم و یاد خدمات متقابل اسلام وایران می افتیم و ضمنا به این نکته رهنمون می شویم که چرا ما ایرانی ها شایسته فضیلت شیعه علی بودن هستیم .

حس طنازی ، شجاعی را در تمام آثارش رها نمی کند . در این اثر نیز نمونه های نابی را شاهدیم . مثلا" آنجا که میکال (حکیم یهودی) که حجاج دستور داده است او را نابینا کنند زبان شکوه می گشاید . ظاهرا حجاج به هنگام تولد ، فاقد مقعد بوده است و این پزشک یهودی به نیشتری مشکل او را حل می کند . بعدها حجاج در مستی و عصبانیت ، فرمان می دهد او را کور کنند و وقتی در مقابل گلایه میکال قرارمی گیرد با سخنوری کم نظیر خود پاسخی جالب می دهد . میکال می گوید : در مقابل حقی که به گردن تو داشتم چگونه جبران کردی ؟ و حجاج پاسخ می دهد «زخمی زدی و زخمی خوردی ، ‌العین بالعین ! » یا در سکانس حمام وکاربرد بجا از مثل سنگ پا .

شخصیت پردازی قیس به نحوی ارائه شده است که لازم نیست به دلیل غیابی ، آن چنان که مرسوم است ،‌ مورد احترام و سمپاتی خواننده قرار گیرد . از او در جای جای کتاب ، رفتار و گفتار بدیع ، غیر قابل انتظار ،‌ هوشمندانه و مومنانه ای می بینیم که مجبوریم در مقابلش خضوع کنیم ؛ چه آن هنگام که در منزلگاه ، شیعه مولایش را باز می شناسد و چه آن هنگام که تعقیب اویند و با وجود پهلوانی و قدرتمندی از خون ریزی اکراه دارد و گمراهان اجیر شده را به نور هدایت می نوازد ، نه به ضرب شمشیر .

آثار تاریخی و مذهبی شجاعی خواننده را مجبور می سازد که به اصطلاح ، یک نفس آنها را بخواند . درک و استخدام درست درام و وجود پیرنگ قوی ، اصلی ترین دلیل و به عبارتی دلیل کافی است (عنصری که معمولا در آثار تاریخی مذهبی سایر نویسندگان هم نسل شجاعی کمرنگ است) اما علاوه بر این ، خواننده با دریافت ها و اطلاعات جدیدی روبرو می شود که پیشتر ندیده است . ‌خدا را شکر که فیلمنامه «یوسف» با نام تفکر برانگیز «یعقوب ترین یوسف ، یوسف ترین زلیخا » منتشر شد و حالا همگان می توانند تفاوت دراماتیکی ، ‌معرفتی ، ادبی و اطلاعاتی این اثر را با آن چه که در تلویزیون پخش شد بیابند . حتی خوانندگان فرهیخته ای که نسبتا با تاریخ آشنایند در حین خواندن این اثر ، با نکات بدیعی روبرو می شوند که از قضا ،‌ اضافات و ذوقیات نویسنده با هدف ایجاد جذابیت داستان نیست بلکه عین واقعیت و مستند به مدارک صحیحه است و آدمی تازه می فهمد که چرا داستان یوسف ، احسن القصص است .

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 29235

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 17 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام CA ۱۱:۵۱ - ۱۳۸۸/۰۹/۱۹
    1 0
    دكترجان دست حق به همراهت
  • بدون نام IR ۱۲:۳۹ - ۱۳۸۸/۰۹/۱۹
    1 0
    کاش می نوشتید این کتاب توسط کدام انتشارات چاپ شده است.
  • مهدی IR ۱۶:۰۳ - ۱۳۸۸/۰۹/۱۹
    1 0
    استادشجاعی حق بزرگی به گردن نسل جوان دارد.پاینده باشد
  • سارا حسینی نسب CA ۱۳:۴۹ - ۱۳۸۸/۰۹/۲۰
    1 0
    باور نمی کردم استاد سید مهدی شجاعی بیش از صد کتاب داشته باشد.پیشنهاد می کنم گزارشی از کتابهای ایشان منتشرکنید.خودمن حدود20تاازکتابهای این نویسنده توانا را دارم و دوست دارم همه آنها را داشته باشم