۱ نفر
۱۳ شهریور ۱۳۹۲ - ۰۶:۲۶
مفهوم متغیر امنیت در جهان رو به دگرگونی

مفهومی واحد از امنیت وجود ندارد و امروزه در سیر امنیت با مفاهیم متعددی نظیر امنیت ملی، بین المللی و جهانی مواجه هستیم که هر یک به مجموعه مسائل متفاوتی از دیگری دلالت دارند و از بستر تاریخی و فلسفی متفاوتی نشئت می گیرند.

«امنیت» و «تهدید» دو مفهومی هستند که بنا بر مقتضیات زمان و مکان، دارای تعاریف گوناگونی می شوند. مسلما امنیت در شرایط وجود تهدید، معنا می یابد. در واقع کوشش برای رفع تهدید و جلوگیری از وقوع خطرات احتمالی، امنیت را دارای معنا و مفهوم می کند. به همین سبب نیز دولت‌هاى مختلف با توجه به تنوع مخاطراتی که آنها را تهدید می کنند، ممکن است برداشت‌هاى گوناگونى از  امنیت داشته باشند. علاوه بر این، مفهوم امنیت در گذر زمان می تواند با دگرگونی مواجه شود. به عنوان مثال زمانی مارکسیسم برای کشورهای سرمایه‌داری، مساوی بحران، شورش و انقلاب بود. زیرا جنبش های مارکسیستی، حاکمان محافظه کار را به چالش می طلبیدند و چپ، زمینه ساز به هم ریختن نظم موجود و درانداختن طرحی نو بود. این تهدید به حدی جدی بود که اردوگاه غرب را به تدوین سیاست سد نفوذ (containment) واداشت. اما امروز دیگر هیچ نظامی، مارکسیسم و سوسیالیسم را خطر امنیتی جدی تلقی نمی کند و واژه‌هایی نظیر خلق، توده، طبقه کارگر و انقلاب که زمانی جرم تلقی می شدند، دیگر کلماتی بی خاصیت و بی اثر شده اند.

از سوی دیگر مفهومی واحد از امنیت وجود ندارد و امروزه در سیر امنیت با مفاهیم متعددی نظیر امنیت ملی، بین المللی و جهانی مواجه هستیم که هر یک به مجموعه مسائل متفاوتی از دیگری دلالت دارند و از بستر تاریخی و فلسفی متفاوتی نشئت می گیرند. از این منظر شاید بتوان سرمنشاء ذاتی امنیت را در فردیت یافت؛ یعنی زمانی که افراد نسبت به حضور یکدیگر احساس عدم آرامش و بروز خطر کنند، مفهومی چون امنیت نیز نضج می گیرد. در حقیقت اهمیت وجود امنیت بستری شد تا به قول توماس هابز انسان ها به جهت کسب امنیت، آزادی خود را تقدیم لویاتان کنند.

به هر حال امروزه گستره امنیت بسیار پر رنگ‌تر از گذشته شده است و از مسائل محیط زیستی، گروه‌های کوچک و بزرگ تروریستی، تهدیدات درون مرزی و فرامرزی، تا تحرکات و اقدامات نظامی را در بر می گیرد. بر این اساس دیگر امنیت ملی هر کشوری به وضعیت، استحکام، قدمت و بنیان های ساختارهای داخلی آن کشور منتهی نمی شود، بلکه امنیت ملی هر کشور با امنیت منطقه ای و بین المللی ربط وثیقی پیدا کرده است. در این بین همچنان دولت ها به جهت تسلط بر قدرت نظامی، بازیگران اصلی نظام بین الملل هستند و به همین دلیل نیز مسئول حفظ امنیت در درون مرزهای خود می باشند. علاوه بر دولت ها که نقش مهمی در حفظ امنیت ایفا می کنند، بازیگران غیردولتی نظیر اتحادیه های نظامی و نهادهای نظامی سازمان های بین المللی نیز تلاش زیادی جهت حفظ امنیت می کنند.

به طور کلی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اتمام جنگ سرد، فضای گسترش مفهوم امنیت در نظام جهانی مهیا شد. در دوران پس از جنگ سرد، دولت ها به تعقیب اهداف سیاسی با استفاده از زور می پرداختند. ولی از سویی چالش های امنیتی غیرسنتی بعد از جنگ سرد رخ داده است از قبیل تخریب محیط زیست و تاثیر در امنیت جهانی، رفاه اقتصادی امنیتی، سازمان های جنایی فراملی و پدیده امنیتی مهاجرت و…  که زمینه ساز گسترش مفهوم امنیت در جهان پس از جنگ سرد شدند. چنین پیچیدگی هایی در این دوران با تهدیدات نه صرفاً دولتی که بعضاً فراملی یا فروملی همراه هستند. این چالش ها زمینه ای را مهیا کرده است که یک اندیشه جهت مطالعات مسائل امنیتی و به منظور تحلیل رخدادها و رفتارها و مسائل امنیتی مجبور به مطالعات میان پارادایمی شود. لذا جهت تحلیل مسائل امنیتی در قرن ۲۱ باید بر اساس آموزه هایی میان پارادایمی عمل کرد تا بتوان به نتیجه معقول و مطلوب تری دست یافت. از سوی دیگر در  تعریف مفهوم امنیت، هم باید وجه سلبى امنیت (عدم تهدید) و هم وجه ایجابى امنیت (افزایش توانمندی) را مد نظر قرار داد.

منبع: سیاست ایرانی

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 311472

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 13 =