۰ نفر
۱۷ شهریور ۱۳۹۲ - ۰۱:۴۷

وظیفه ما تکریم یادشهداست، برخی شهدا مانند شهدای دریا برتر از شهدای خشکی هستند و در خشکی برخی بیشتر در تاریخ اثرگذازتد و شهید قلب تاریخ و شمع محفل بشریت و راست قامت انسانیت و فخر بنی آدم است و شهادت مدال عزت ابدی که خاص اولیای برگزیده خداست.درود برخمینی روح خدا، درود برشهدا. اللهم اجعل مماتی قتلا فی سبیلک ......

یادداشتی از شهید مهدی رجب بیگی درباره جمعه خونین


ای شهریور!
میدانی که یادآور رنجمان گشته ای؟ میدانی که پیام آور غممان شده ای؟ میدانی که زین پس محرم دیگرمانی؟ میدانی؟ سال ها پیش که از سرمای شب سیاه گریزمان نبود، تو در جشن خونریزان با شبداران نشستی و از شراب سرخ خونمان نوشیدی و در گرمای آتش مستی چشمهامان را سوزاندی و ما بر جور زمان صبر کردیم.
میدانی که یادآور رنجمان گشته ای؟ میدانی که پیام آور غممان شده ای؟ میدانی که زین پس محرم دیگرمانی؟ میدانی؟
سال ها پیش که از سرمای شب سیاه گریزمان نبود، تو در جشن خونریزان با شبداران نشستی و از شراب سرخ خونمان نوشیدی و در گرمای آتش مستی چشمهامان را سوزاندی و ما بر جور زمان صبر کردیم.
سالی دیگر گذشت. قصه گویمان را ربودی تا از خونش باده سازی، افسانه اش را به خاک سپاری و ساختی و نسپردی. و ما بر جور زمان صبر کردیم.

سال دیگری آمد. قافله سالار کاروان شهادت و تفنگدار برپایی قیامت و گل سرخ انقلاب ملت را به چنگال خویش گرفتی تا اسطوره اش را بشکنی و گرفتی و نشکستی. و ما بر جور زمان صبر کردیم.
سال ها گذشت و تو همچنان در پایان تابستان نشسته بودی که «تاب» و توانمان را «بستانی» و ما بر جور زمان صبر کردیم.
سرانجام آن دست ها به پیکرمان آویخت و آن خون ها به تنمان ریخت. آن قصه ها باورمان شد و آن صبر سپرمان و ما برخاستیم.
و تا برخاستیم، خونمان را بر سنگفرش خیابان بر زمین زدی. فریاد کشیدیم و بر جور زمان صبر کردیم.
آوازمان بر پرواز از شهیدان نشست و به نزد خدا رسید و خدا یاریمان داد.
از قطره قطره ژاله خونمان، لاله قیام رویید و ما آن لاله ها را چیدیم و از آن درفش ساختیم و بر پوزه ضحاک کوبیدیم. ضحاک بگریخت و کنگره کاخش فروریخت.
سال دیگر گذشت. به سراغ لاله هامان رفتیم تا بر مزارشان سرود پیروزی و نماز انقلاب بخوانیم. «پدر» نیز همچون همیشه، در پیشاپیش رهروان به صف ایستاد و آیه شهادت خواند.
و ما سرخوش از پیروزی به خواب رفتیم و هنوز سپیده نیامده بود که تو آمدی و پیرما را بردی.
و اکنون پیکرت از گرمی خون دلیرانمان سرخ شده است و شهرمان در سوگ سرورمان سیاه.
و ما در شگفتیم از «بی مهریت» که در کنار «مهر» نشسته ای.
اما، ما از تبار حسینیم و از قبیله ابوذر و از سلاله عمار. قوم ما را از شهادت چه باک؟
ما بر کاخ شاهان تاختیم و تقویمشان را به زیر کشیدیم تا وقت پیروزی را ببینیم.
خردادمان «خون داد» شد و شهریورمان «شهید بر» و ما ایستادیم.
اماممان تنها شد و نماز جمعه هامان قضاء و ما ایستادیم.
و بر مزار شهیدمان نیز نماز وحدت خواندیم و ایستادیم.
و ما ایستادیم که فریاد گرمان مناره بوده است که قرن هاست ایستاده است.
و اگر تمام غم های دنیا را به جانمان اندازند، باز می ایستیم، دست یکدیگر را می فشاریم، هم پیمان می شویم، جهاد می کنیم، و در سختی ها یکدیگر را تسلی می دهیم.
بچه ها بر سوگ پدر: «تسلیت»!
بچه ها بر وحدتمان: «تهنیت»!



منبع: رجانیوز
**********************************

مهدی رجب بیگی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود که در ۵ مهر ۱۳۶۰، توسط مجاهدین خلق ترور شد.

 

به گزارش ویکی پدیا او در سال ۲ بهمن ۱۳۳۶در شهر دامغان زاده شد. بعدتر به همراه خانواده به تهران آمد و در امیریه تهران ساکن شدند.پس از انجام تحصیلات مقدماتی، رجب بیگی در سال ۱۳۵۴ به دانشکده فنی دانشگاه تهران راه پیدا کرد و در رشتهٔ مهندسی راه و ساختمان[۲] به تحصیل پرداخت. او به عضویت شورای دانشجویی انتخاب شد و از اعضای فعال دانشجویان پیرو خط امام بود که در تسخیر سفارت آمریکا نیز نقش داشت. مهدی رجب بیگی از اعضای فعال دفتر تحکیم وحدت بود. او مسئولیت انتشار نشریهٔ دانش‌آموزی را پذیرفت و مشغول به شغل معلمی گشت. وی نماینده دانشجویان خط امام در گردهمایی جنبش‌های آزادی بخش بود. او همزمان با فعالیت در جهاد سازندگی، در مدارس مناطق محروم تهران نیز تدریس می‌کرد.سرانجام در ۵ مهر ۱۳۶۰توسط اعضای مجاهدین خلق در خیابان صبا جنوبی تهران، ترور شد و جان سپرد. مقبرهٔ او شمارهٔ ۴، قطعهٔ ۲۴ و ردیف ۹۷ در بهشت‌زهرای تهران است.


فرازی از وصیت نامه دانشجوی شهید مهدی رجب بیگی  صاحب کتاب ( میرویم تاخط امام بماند ) جلب می کنم که خود معجزه ای از معجزات شهدای ماست :

خدایا، تو میدانی که چه می کشیم ، پنداری که چون شمع ذوب می شویم ، آب می شویم ما ازمردن نمی هراسیم ، اما می ترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می رود و جای خود را دوباره به شب می سپارد ، پس چه باید کرد؟

از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند وهم باید بمانیم تا فردا شهید نشود ، عجب دردی چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم.

منبع: (اینجا)

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 311997

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۰:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۷
    0 0
    یاد شهیدان از زبان شهیدی دیگر زیباست!!خدایا!! ما رفته ایم یا آنها!!؟ ما مانده ایم یا آنها!! نمی دانم !!لیکن تمنا دارم روزی که دوباره به هم رسیدیم !! کمکمان کن تا شرمنده نباشیم !!